برکت فراموش شده در ازدواج

برکت فراموش شده در ازدواج
با آنکه درباره انتخاب همسر بسیار سخن گفته ایم، اما این بار می خواهم از زاویه افزایش برکت در ازدواج، به موضوع انتخاب همسر بپردازم؛ برکتی که متأسفانه در زندگی امروز تا حدی به فراموشی سپرده شده و لازم است مجدداً احیا شود. به نظر شما همسر مناسب، چگونه همسری است؟همسری که خوش خلق،مهربان، صادق و باگذشت باشد؟ همسری که ما را در زندگی موفق تر و خوشبخت تر کند؟ همسری که از همه جهت با ما همخوانی و تناسب داشته باشد؟ شاید هم همسری که ما را به انجام کارهای خیر یا عام المنفعه تشویق کند، استعداد و توانایی هایمان را شکوفا و آرزوهایمان را برآورده کند؟ یا... . تعاریفی که ما از همسر مناسب داریم، غیر از آنهایی که مسائلی مادی، شغلی، تحصیلی و نظایر این را در بر می گیرد، عمدتاً در این عبارت خلاصه می شوند:«همسری با گذشت که رابطه ی خوبی با ما دارد و ما را تشویق به انجام کارهای خیر می کند»!به نظر می رسد این دیدگاه، نسبت به همسر ایده آل، معمولاً از اینجا ناشی می شود که متأسفانه بیشتر ما هدف اصلی زندگی خود را فراموش کرده ایم و گمان می کنیم هدف از زندگی، تنها ازدواج موفق و داشتن همسر خوب، و در نهایت انجام کارهای خیر و مثبت است و موفقیت و شکوفایی تنها در همین مفاهیم خلاصه می شود. البته اینها همه در جای خود چیزهای خوب و مثبتی هستند، اما نمی توان گفت هدف زندگی انسان، منحصر به همین هاست و کل دستگاه عظیم آفرینش برای این طراحی شده که همه افراد تنها به ازدواج و انجام کارهای خوب بپردازند؛ آن هم با تعریف متغیری که معمولا در شرایط و زمان های مختلف برای کار خوب وجود دارد و اغلب به شرایط اجتماعی و مکانی و زمانی وابسته است.
برای توضیح بیشتر به مثال زیر توجه کنید:
حتماً تا به حال قطعات یک پازل را دیده اید که از کنار هم قرار دادن آنها یک تصویر کامل به دست می آید . اگر این قطعات را به طور پراکنده و جدا نگاه کنید، احتمالاً طرح ها، رنگ ها و شکل هایی را در هر قطعه تشخیص می دهید،اما نمی توانید بگویید تصویر کلی چیست. حتی ممکن است اشتباهاً قطعات پازل دیگری را به جای اجزای این پازل قرار دهید که در این صورت هرگز به طرح اصلی نمی رسید. زندگی ما انسان ها هم بی شباهت به یک پازل بزرگ نیست؛ پازلی که قطعات و اجزای آن را انتخاب ها و تصمیم های ما در زندگی رقم می زنند. این پازل بزرگ هم در نهایت یک تصویر واحد و مشخص را نشان می دهد؛ بنابراین، تنها قطعه یا قطعاتی به کارمان می آیند که به تکمیل و تشکیل طرح نهایی کمک کنند و هر قطعه جدید هر چقدر هم زیبا و جالب باشد، اگر تناسب و هماهنگی لازم را با طرح نهایی و سایر قطعات نداشته باشد، بهتر است به سرعت کنار گذاشته شود. مهم ترین عاملی که در انتخاب قطعه درست به ما کمک می کند این است که سیمای کلی و نهایی پازل را بدانیم. بدین ترتیب قدرت تشخیص مان بیشتر می شود و راحت تر می توانیم تشخیص دهیم قطعات بی شماری که از جوانب مختلف به ما عرضه می شوند، متعلق به پازل هستند یا نه؟
اینک به نظر شما هدف اصلی انسان، یا طرح و سیمای اصلی پازل بشر چیست؟ گمان نمی رود به سادگی بتوان به این پریش پاسخ داد، چون طرح کلی پازل را کسی نمی داند، مگر آن که خود، طراح بزرگ همه پازل ها باشد. به همین دلیل باید به کلام الهی و به تعلیمات پیامبران و اولیا مراجعه کنیم تا طرح اصلی پازل را تشخیص دهیم؛ طرحی که در تحقیق و شکوفایی ماموریت الهی انسان و تسلیم محض او در برابر خالق هستی خلاصه می شود اگر چه درباره تسلیم، سخن بسیار است، به طور خلاصه تسلیم، یعنی خود را از ابعاد و از همه جنبه ها در اختیار خداوند قرار دادن. در این حالت، که بالاترین مرتبه انسانیت است، انسان هیچ نیست جز آن که خداوند می خواهد و هیچ کاری نمی کند جز آنچه خواست و فرمان اوست. در این حالت او نی تو خالیست که توسط خداوند نواخته می شود. چنین انسانی دارای بزرگ ترین قدرت ها و خارق العاده ترین توانمندی هاست که از این نیروی بزرگ و قدرت عظیم، جز به اذن خداوند بهره ای نمی گیرد.
سخن در این زمینه بسیار است، اما فعلاً به همین کفایت می کنیم و با توجه به ابتدای بحث، تأکید می کنیم هر آنچه ما را به آفریدگار هستی و تسلیم محض نزدیک کند و از خودخواهی، خودبینی و مشغولیت به خود و چیزهای نظیر این باز دارد، برکت است هر چقدر همسر ما، تحصیل، شغل، خانواده یا هر چیز دیگرمان، ایده ال باشد، هر چقدر ما را به انجام امور خیر سوق دهد و هر چه با ما مناسب و برایمان دلنشین باشد، اگر ما را به خداگرایی و تسلیم در برابر خداوند سوق ندهد، اگر ما را به طرح نهایی زندگی مان نزدیک نکند و هدف اصلی حیات ما را برنیاورد، برکت حقیقی ندارد. گر چه برخی از ما برکت را تنها در افزونی مال و ثروت می دانیم و برخی نیز در افزایش علم و دانش، و عده ای در داشتن خانواده و فرزند و... اما برکت واقعی محدود به اینها نیست.
از یک دیدگاه، برکت یعنی کیفیت؛ کیفیتی که به شکل تصاعدی، بالاتر می رود و بنابراین تردیدی نیست که در ازدواج هم بتوان به برکت، یعنی افزونی کیفیت در ابعاد گوناگون دست پیدا کرد. منتها باید دید چه خصوصیت هایی در یک فرد، باعث برکت دار شدن ازدواج با او می گردد.
متأسفانه، بیشتر ما در درک خیر و برکت، ظاهربین و شرطی شده هستیم و باورهای غلط داریم. فرضاً اگر کسی با تمام قوا، انرژی و توان خود را صرف رفاه ظاهری خانواده اش کند، از نظر ما کار خیری انجام داده، اما واقعا اینطور است؟ البته اگر این کار، منیت او را کاهش دهد و خانواده را هم به آرامش سازنده برساند، کار خیر است. اما از کجا معلوم که خانواده یا نزدیکان ما، با این رفاه اضافه به رشد برسند و خودخواه تر و تن پرورتر نشوند؟ از کجا معلوم که این روش در راه رفاه دیگران، منیت ما را کم کند و برعکس، بدان نیفزاید و ما را مغرورتر نکند و انرژی و توان ما را در راهی که مطلوب نیست به هدر ندهد؟ بسیاری از کارهای خیر، ظاهر خیر دارند و یا بسته به شرایط زیست ما خیر یا شر تلقی می شوند و اگر باطناً به قصد جلب نظر و نزدیکی به خداوند نباشند، اصلا خیر تلقی نمی شوند و تأثیر مثبتی بر تکمیل پازل زندگی ما ندارند. هدف از خدمت به مردم و نیکی به آنها و انجام کارهای خوب نیز جز این نیست که رضایت خداوند را به خود جلب کنیم. در واقع خیر، جز در ارتباط با خداوند و جلب نظر او، چه معنایی می تواند داشته باشد؟
تعیین کننده خیر و شر فقط و فقط خداست. اگر او بخواهد، همه گناهان ما را پاک می کند و حتی ما را از تبعات آن گناهان مصون می دارد. او همان کلید اصلی یا نوشدارویی است که شاه کلید گشایش قفل ها و درمانگر همه دردهاست. پس هر چیزی که ما را به این نوشدارو برساند، شفابخش و با برکت است و هر آنچه داروهای مقطعی برایمان فراهم کند، حتی اگر به ظاهر آرام بخش باشد، در باطن، دردی از ما درمان نخواهد کرد. کسی که زندگی را وسیله ای برای رسیدن به خواسته های شخصی اش می داند، کسی که به انواع ترفندها، همسرش را در خدمت خود قرار می دهد، کسی که منیت ما را در نظرمان می آراید و رسیدن به لذت های ظاهری و خواسته های شخصی مان را بزرگ جلوه می دهد، کسی که ما را به خودش یا به خودمان مشغول می کند، آگاهانه یا ناآگاهانه اصالت را به برآوردن خواسته های مادی، شخصی و ظاهری می دهد، و رفته رفته از یادت می برد که خدایی هست و اوست که رؤیایی باطنی در تو قرار داده که باید محقق شود، همسر مناسبی برای ما نیست.
کسی که تو را بر آن می دارد به چیزهای دیگری مانند پول و همسر و فرزند و مقام و قدرت و ثروت و شهرت و نیکی های ظاهری بپردازی و مشغول شوی، همسر مناسبی برای تو نیست. عمرت را هدر نده و خودت را از برکت محروم نکن.
منبع: نشریه ی دنیای سلامت، شماره ی 53

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد