خودکشی و عوامل آن

خودکشی و عوامل آن
بر اساس تعریف مورد توافق جهانی،خودکشی تنها راه و آخرین راه برای از بین بردن خود آگاهی فرد در مورد خود است.
اصطلاح خودکشی تنها زمانی مورد استفاده قرار می گیرد که اولا:شخص اگاهانه اقدام کرده باشد وثانیا:منجر به از دست رفتن خود گردد ودر صورتی که منجر به از دست رفتن خود نگردد از اصطلاح "اقدام به خودکشی"یا"خودکشی نافرجام"استفاده میشود.
خودکشی یکی از پدیدههای تاسف آوری است که دارای ابعاد شناخته شده ی روانی،اجتماعی،فرهنگی،بیولوژی وپیامدهای اقتصادی،انسانی وغیره می باشد این موضوع نه تنها به خاطر گسترش وشیوع جهانی ان بلکه به علت وجود زمینه های مساعد کننده برای وقوع این پدیده واجد اهمیت است.خودکشی وعلل وانگیزه های آن از جمله مشکلات اجنماعی است.این پدیده غیر عادی در تمام جوامع اعم از ابتدای ترین تا پیشرفته ترین انها وجود داشته است وتوجه محققین علوم اجتماعی،بهداشت روانی وعموم مردم را به خود جلب نموده است.گسترش روزافزون خودکشی در سالهای اخیر باعث شد تا سازمان جهانی بهداشتی روز 10سپتامبر را به عنوان "روز جهانی پیشگیری از خودکشی"معرفی کند و در این روز برای برخی از کشورها برنامه های خاصی در نظر بگیرد.
گرچه خودکشی مهمترین معضل در جهان نیست اما آمارهای که از سوی سازمان بهداشت جهانی (W H O)وسازمانهای بهداشتی کشورها منتشر میشود نگرانی جهانی از میزان خودکشی جوانان را افزایش داده است.
آمار ظرف 50سال گذشته به میزان 60%در جهان افزابش داشته است.در هر سال حدود یک میلیون انسان خودکشی می کنند .میانگین آمار خودکشی در جهان 16نفر به ازای هر 100000نفر است و به طور متوسط در هر 40 ثانیه یک نفر خودکشی می کند این گزارش پیش بینی می کند که درسال 2020این تعداد به 5/1میلیون نفر در سال برسد.در حال حاضر خودکشی برای افراد15 تا 44 سال یکی از عوامل اصلی مرگ است. خودکشی های نافرجام حدود 20برابر تعداد خودکشی هایی هستند که منجر به مرگ می شوند. 
در بررسی این مسئله مانند هر کدام از مسائل اجتماعی باید به دو بعد کمی وکیفی توجه کرد بعد کمیت که خود متناسب با جامعه خاص پدیده مورد نظر مورد توجه قرار می گیرد.ودر بعد کمیت که به نظر می رسد که اساس تحلیلهای جامعه شناختی بر آن استوار است یعنی اینکه چه عواملی دست به دست هم می دهند و باعث به وجود آمدن این حالت می شوند .
خودکشی پدیده ای چند علتی است واز جمله علل اقدام به خودکشی در همه جا و همینطور در شهرستان مهران می توان به 1-اختلافات خانودگی 2-مشکلات عاطفی 3- مشکلات لقتصادی 4- مشکلات روحی وجسمی 5- مشکلات تحصیلی و غیره اشاره کرد
در شهرستان مهران حدود 50%علت خود کشی در سال 86 ناشی از مشکلات خانوادگی بوده است که نسبت به سال 85 این علت حدود 20% کاهش یافته است در سال 86 حدود 33%علت خود کشی ناشی از مشکلات روحی و روانی می باشد ودر مقایسه با سال 85 حدود 20% رشد داشته است و در نتیجه طی سالهای 85و86 میزان خودکشی مربوط به نارحتیهای روحی و روانی سیر سعودی داشته است .
در جامعه شناسی خودکشی بیش از آنکه یک پدیده ی فردی باشد یک پدیده ی فرهنگی اجتماعی است و دلایل آن را باید در ساختار و مناسبات اجتماعی جست وجو کرد.نظریه روانشناسی به طورکلی به عوامل روانی وفردی توجه دارد نظریه شناختی خودکشی را نمونه ای از رفتار حل مسئله می داند. در نظریه ی روانپزشکی، خودکشی یک بیماری روانی است که ریشه ی ان را باید در سایر بیماریهای روانی جستوجو کرد. در نظریه ی زیستی بین خصوصیات زیستی و جسمی افراد که معمولا ارثی است و رفتارهای آنان ارتباط نزدیکی وجود دارد.
بیان مسئله
یکی از علتهای مرگ و میر در دنیای امروز که به دست خود انسان حادث می شود خودکشی است.بالا رفتن میزان خودکشی در طی دههای اخیر و همچنین به کار بردن شیوه های دردناک خود و تاسف برانگیز و خشن خودسوزی بویژه در میان قشر جوان و بخصوص متاهل به عنوان یک مغضل اجتماعی اذهان زیادی را به خود مشغول کرده است.
بر اساس امار جهانی خودکشی در بیشتر کشورها سومین مرگ و میر جوانان و نوجوانان و بطور کلی هشتمین عامل مرگ و میر در دنیاست. بنا بر این امار زنان سه برابر مردان اقدام به خودکشی میکنند. ولی از این میان 6درصد زنان و 5درصد مردان خودکشی موفق دارند. به عبارتی دیگر مردان در حدود سه برابر زنان بر اثر خودکشی می میرند.
ایران سومین کشور جهان است که در آن آمار خودکشی موفق زنان افزایش یافته ودر حال پیشی گرفتن از آمار خودکشی مردان است.دو کشور دیگر که رتبه های یک و دو را دارند عبارتند از:1-چین و2- هندوستان. در کشور ایران استان ایلام جزء استانهایی است که میزان بالای خودکشی دارد که در سال 83 از این لحاظ رتبه ی اول را به خود اختصاص داده است. اما در شهرستان مهران که منطقه ی تحت بررسی ماست آمار میزان خودکشی در حد پایین و در حد طبیعی است بنابراین یکی از علتهای انتخاب موضوع و مسئله ی محقق در واقع پایین بودن میزان خودکشی شهرستان مهران نسبت به میزان متوسط استان می باشد که محقق در این تحقیق به دنبال این است که دریابد علت اینکه شهرستان مهران نسبت به سایر شهرستانها و متوسط استان رشد کمتری از لحاظ خودکشی دارد چیست.
مبانی نظری تحقیق
در سال 1737فونتن برای نخستین بار کلمه ی "suicid"را در فرانسه به کار برد. این اصطلاح بعدا در سال 1762 درآکادمی پذیرفته شد. گابریل دهی آن را چنین تعریف نمود عمل خود کشتن به نحوی که معمولا آگاهانه به منظور رسیدن به مرگ، مرگ در اینجا می توان راه وصول به مقصود و یا خود هدف باشد.
اسیکترول در سال 1821 نخستن دانشمندی است که خودکشی را از نظر روانی وروانپزشکی بررسی نموده است. پس از وی در سال 1856 بریراردبوسمونت در رساله ای به نام "خودکشی و جنون خودکشی" این مسئله را بررسی نمود. در حال حاضر نظریه های گوناگونی در مورد خودکشی و علل اقدام به خودکشی وجود دارد که عبارتند از:نظریهای جامعه شناختی، روانشناختی، زیستی و...
نظریه های جامعه شناختی خودکشی: از نظر جامعه شناختی خود بیش از آنکه یک پدیده فردی باشد یک پدیده فرهنگی، اجتماعی است و یا به عبارت بهتر یک آسیب اجتماعی است و دلایل آن را باید در ساختار و مناسبات اجتماعی جستوجو کرد.
با توجه به ارتباط تنگاتنگی که بین فرد و جامعه وجود دارد که ساخت وروابط اجتماعی بر افراد تاثیر می گذارد و در واقع رفتارهای فرد بازتابی از ساختار و مناسبات اجتماعی هر جامعه است. عوامل مهم مؤثر بر خودکشی را می توان به شرح زیر ارائه داد: 1- عوامل فرهنگی 2- عوامل اقتصادی 3-عوامل اجتماعی و...
امیل دورکیم خودکشی را به چهار دسته تقسیم می کند:
1- خودکشی خودخواهانه : هرگاه انسان از جامعه اش بر کنار افتد وبه امیال شخص اش واگذار شود او برای خودکشی خودخواهانه آمادگی میابد
2-خودکشی دیگرخواهانه: به مواردی راجع است که جودکشی بر اثر شدت عمل مکانیسم تنظیم رفتار صورت می گیرد ونه ضعف آن
3-خودکشی تقدیرگرایانه: این نوع خودکشی بر عکس آنومی ناشی از تحمیل بیش از حد هنجارها و قوانین بر فرد است .
4- خودکشی آنومی: این نوع خودکشی ار گسیختگی بیش از حد هنجارهای جامعه و بی بند و باری روی می دهد .
به طور کلی طبق دیدگاه این دسته از نظریه پردازان میزان خودکشی به درجه ی آمیختگی وکنترل افراد توسط جامعه بستگی دارد .
نظریه ی روانکاوی خودکشی : مهمترین نظریه در بعد روانکاوی نظریه فروید است. فروید در توضیحات مربوط به غرایز، روان پویایی و سازکارهای دفاعی به تبیین علل خودکشی می پردازد در مورد غرایز فروید به وجود دو غریزه ی اساسی در انسان معتقد است 1- غریزه ی زندگی که منشا سازندگی، آفرینندگی و عشق به معنای وسیع ان است و سبب ادامه ی فرد و نوع بشر است 
2-غریزه ی مرگ که در تخریب، ویرانگری، پرخاشگری و جنگ خود را نشان می دهد اگر غریزه ی مرگ به جهان بیرون از فرد متوجه شود سبب پرخاشگری و کشتن انسانهای دیگر می شود واگر به دنیای درون روی کند موجب خودکشتن می گردد. بنابراین خودکشی ناشی از غریزه ی مرگ و در واقع پرخاشگری خودکشی درونی شده است. فروید در توضیح این مطلب در کتاب (داغداری و ملانکومی،1917م)خودکشی را در دو فصل ملانکومی آورده است و آن را عمل پرخاش جویانه علیه لیبیدو تعریف کرده است. فروید نفرت از خویشتن را که در افسردگی مشاهده می شود ناشی از خشم معطوف به یک شیء مورد علاقه توصیف نمود، خشمی که چنین افرادی آنرا به سوی خود باز می گردانند. فروید خودکشی را حد اعلای این پدیده دانسته و تردید داشت که کسی بدون میل سرکوب شده پیشین خودکشی کند.
در دیدگاه فروید غریزه ی مرگ در همه ی انسانها وجود دارد اما زمانی که فرد با اختلالات فردی و اجتماعی روبه رو می شود تقویت می گردد و خودکشی را در انسان تقویت می کند از طرفی خودکشی با تمایل فرد با دیگر کشی نیز همراه است و از این رو در هر خودکشی سه عنصر اساسی وجود دارد 1- تمایل برای کشتن دیگری که از احساس نفرت سرچشمه می گیرد 2- تمایل برای کشته شدن که از احساس گناه ناشی می شود 3- تمایل برای مردن که حاصل ناامیدی است .
فروید در نظریه ی روان پویایی خود نیز به تبیین خودکشی می پردازد و آن را به عنوان یک بیماری روانی درنظر می گیرد که از اختلالات بخشهای سه گانه ی شخصیت یعنی نهاد، خود و فراخود ناشی می شود.
یونگ نیز از جمله نظریه پردازانی است که بعد از فروید نظریاتش در این زمینه مطرح است یونگ معتقد است آرزوهای نا خودآگاه برای احیای حیات معنوی وروانی در فردی که زندگی برایش معنایی ندارد دلیل خودکشی است . سالیوان: خودکشی را بیانگر شکست تضادهای شخصی حل نشدنی می داند . لایتمن:اصرار می کند که من در خودکشی تباه وضایع شده است خواه به سبب ناتوانی ویا ضعف و درگذر از نیست به مرحله عمل به خودکشی چنین است اگر چه توفیقی حاصل نشده و به مرگ نینجامیده باشد و این ناکامیها و نمونه ها از 5درصد تجاوز نمی کند. 
کارل مینگر:براساس تحقیقات روانکاوی خود عقیده داشت خودکشی برگردان یک جنایت است وی خودکشی راقتل وارونه، دیگرکشی معکوس را ناشی از خشم شخص به فرد دیگر معرفی می کند که متوجه درون می شود یا به عنوان بهانه ای برای مجازات مورد استفاده قرار می گیرد.
نظریه های روانشناسی خودکشی: در این نظریات نقش فرد در تصمیم گیری برای خودکشی مورد تایید قرار می گیردو به طور کلی به عوامل روانی و فردی توجه دارند در روانشناسی برای اولین بار توسط زیگموند- فروید در ائخر قرن نوزدهم این موضوع (خودکشی) به دین صورت تشریح شد به طور کلی نظریه های روانشناسی مربوط به خودکشی را می توان به سه گروه تقسیم کرد 
دسته ی اول: گروهی از نظریه پردازان روانشناسی، عامل رفتار (فرد) را بیشتر مورد توجه قرار می دهند که رفتار ادمی را نه عوامل بیرونی بلکه عوامل درونی تعیین می کنند و از همین رو است که بسیاری از مردم در برابر مشکلات فردی و اجتماعی با صبوری و مقاومت آنها را تحمل می کنند و برخی ناتوان از تحمل آنها دست به خودکشی می زنند این دیدگاه متعلق به نظریه پردازان روانکاوی است که از جمله می توان به فروید، سالیوان، لایتمن و کارل مینگز نام برد .
دسته ی دوم: گروهی از این نظریه ها به محیط با وضعیت رفتار توجه دارند و معتقدند کسانی که خودکشی می کنند افراد بخصوصی نیستند بلکه انسانهایی هستند که ذر محیط یا وضعیت نابسامانی قرار گرفته اند و هر کس در چنین وضعیتی قرار گیرد این گونه رفتار را از خود نشان خواهد داد.
از جمله اندیشمندان این دسته از نظریه پردازان روانشناسی که نقطه ی مقابل دیدگاه روانکاوی است، کلاراتامپسون می باشد او بر خلاف فروید معتقد است که خودکشی وتجاوز به دیگران مربوط به ناکامی های زندگی هستند و از روابط میان اشخاص بر می خیزد .
دسته ی سوم: گروهی دیگر از نظریه های روانشناسی هم به عامل رفتار (فرد) و هم به وضعیت رفتار (محیط) توجه دارند و معتقدند که نوع رفتار هر فرد حاصل کنش متقابل میان عامل رفتار و وضعیت رفتار است به این صورت کژ رفتاری نه به صورت ناگهانی بلکه در طول زمان و به تدریجی شکل می گیرد این نظریه ها بیشتر مربوط به دیدگاه روانشناسی اجتماعی است که در بررسی علل خودکشی، عوامل اجتماعی و روانی را در ارتباط با یکدیگر مورد توجه قرار می دهند 
از جمله نظریه پردازان این دسته می توان هورنای و تالیوان را نام برد. هورنای معتقد است ناامیدی، تحمل رنجهای فراوان، از خود بیگانگی و تلاش برای حصول ایده ها در زندگی از جمله عواملی هستند که باعث خودکشی می شوند و همچنین تالیوان خودکشی را ناشی از کنش های متقابل که مبنی بر نفرت و انزجار باشد، می داند. اما در این میان دو دیدگاه اولی (روانکاوی (رفتاری))(روانشناختی( شناختی)) نظریات روانشناختی بیشتر مطرح است.
نظریه های روان پزشکی خودکشی: از دیدگاه روان پزشکی خودکشی یک بیماری روانی است که ریشه ی آن را باید در سایر بیماریهای روانی جستوجو کرد. اختلالات روانی و شخصیتی ارتباط مستقیم دارند. در عین حال که خود کشی خود یکی از نشانه های اجتلالات روانی است. مهمترین اختلالات روانی که با خودکشی ارتباط بیشتری دارند به شرح زیر است: 
1-افسردگی 2- اضطراب 3-پرخاشگری 4- اختلالات سایکوتیک وسایر اختلالات شخصیتی.
نظریه زیستی خودکشی: بر اساس این نظریه بین خصوصیات زیستی و جسمی افراد-که معمولا ارثی است- و رفتارهای آنها ارتباط نزدیکی وجود دارد. از این رو می توان بر اساس خصوصیات جسمی، ویژگیهای روانی انسانها را تعیین کرد. با توجه به رابطه ی ساخت بدن با شخصیت انسان، افراد را می توان به گروههای زیر تقسیم کرد.
1-تیپ آندومروف: از بظر جسمی چاق واز نظر روانی-اجتماعی آرام و خوشگزران هستند. 
2-تیپ مزومروف: از نظر جسمی عضلانی و از نظر ویژگیهای رفتاری پرجاشگر، فعال، نامختلط، ماجراجو، بی تفاوت نسبت به دیگران و پر سروصدا هستند.
3-تیپ اکتومروف: از نظر جسمی لاغر واز نظر خصوصیات روانی خودار، گوشه گیر، تحریک پذیر، عصبی و حساس هستند
با توجه به این تقسیم بندی افرادی که از نوع اکتومروف هستند بیشتر از تیپهای دیگر در معرض آسیبهای روانی از جمله خودکشی قرار می گیرند
بی آنکه بخواهیم نوع شخصیت انسانها را تنها در چارچوب ویژگیهای جسمی انان محدود کنیم باید بپزیریم که وضعیت جسمی بر رفتارهای انسان مؤثراست و این تاثیر بویژه در سنین بحرانی مانند نوجوانی و سالمندی بیشتر میشود از طرفی بررسیهای ژنتیکی اخیر وجود ژن خودکشی و ژن افسردگی را در انسان مورد تاثیر قرار داده است و این نیز بر نقش عوامل زیستی می افزاید.
سن نیز به عنوان یک عامل زیستی با خودکشی در ارتباط است. تحقیقات نشان داده است که خودکشی در سنین کودکی کمتر صورت می گیرد اما در دوره نوجوانی به علت بحران بلوغ و به سبب مشکلات مربوط به تحصیل میان سالی به علت مشکلات زندگی و مسولیت فرزندان بیشتر می شود. بیشترین نرخ خودکشی در سنین 15تا35 سالگی است.
عوامل مهم و موثر زیستی بر پدبده خودکشی را می توان به شرح زیر ارائه داد: معلولیتهای جسمی و ذهنی، بیماریهای مزمن جسمی، بیماریهای درمان ناپذیر، بیماریهای دوران سالمندی و بیماریهای ارثی.
نظریه های روانشناسی، روان پزشکی وزیستی بر خلاف نظریه جامعه شناختی که به عوامل اجتماعی توجه دارد در علت یابی رفتارهای انسان به عوامل روانی وفردی توجه دارند و در مورد خودکشی این عوامل رامؤثر می دانند اما آنچه در تحقیقات مسلم شده است خودکشی پدیده ای است که عوامل متعدد فردی، روانی و اجتماعی در شکل گیری آن نقش دارند از این رو برای دست یابی به علل خودکشی توجه به همه ی این عوامل ضروری است. 
چارچوب تئوری حاکم در تحقیق:
ازآنجا که پدیده خودکشی خود حاصل عوامل بسیار متعدد از جمله شرایط اجتماعی، اقتصادی، روانی و جسمانی و ... می باشد و به طور کلی اینکه خودکشی یک پدیده اجتماعی است و از سوی دیگر سایر دیدگاهها به غیر از جامعه شناسی بیشتر سعی بر تاکید بر یک جنبه داشته اند و از طرف دیگر تنها دیدگاه جامعه شناسی است که سعی می کند به تمام عوامل در بستر ساخت جامعه توجه نماید لذا در این پژوهش سعی نموده ایم به علت جامع تر بودن دیدگاه جامعه شناسی و تسلط بیشتری که بر این دیدگاه بالاخص تئوری دورکیم داریم چارچوب نظری این تحقیق را بر پایه نظریه دورکیم در دیدگاه جامعه شناسی قرار می دهیم.
و با در نظر گرفتن این دیدگاه که در آن بین همبستگی اجتماعی و خودکشی رابطه مستقیمی برقرار می سازد و روشی که در پیش گرفته ایم به تجزیه وتحلیل این موضوع بپردازیم.
روش تحقیق:
بر مبنای تئوری های حاکم فرضیه های زیر در این پژوهش مورد آزمون قرار می گیرند.
1- به نظر می رسد که میزان ارتکاب به خودکشی میان زنان بیشتراز مردان لست.
2- به نظر می رسد که خودکشی در سنین جوانی بیشتر از سنین نوجوانی و پیری است.
3- به نظر میرسد که رایج ترین وسیله ی ارتکاب به خودکشی استفاده از مواد اشتغال زا نظیر نفت و... است.
4- به نطر می رسد که افراد ساکن رستاها بیشتر از افراد شهرنشین دست به خود کشی می زنند.
5- به نظر می رسد که بین افزایش اختلافات خانوادگی و افزایش خودکشی رابطه وجود دارد.
6- به نظر می رسد که میزان خودکشی در شهرستان مهران نسبت به میزان متوسط استان کمتر است.
متغیر های مستقل تحقیق شامل جنس، سن، وسیله ی خودکشی، محل سکونت، میزان اختلافات خانوادگی و میزان خودکشی در شهرستان مهران می باشند و متغیرهای وابسته میزان اقدام به خودکشی و علل وعوامل این پدیده در شهرستان مهران می باشد
جامعه ی آماری:
 جامعه ی آماری این پژوهش کل جمعیت شهرستان مهران می باشد که آمار مربوط به این جمعیت را از بهزیستی این شهرستان اخذ نموده ایم
تجزیه و تحلیل اطلاعات: با توجه به این که عنوان پژوهش حاضر"بررسی علل و عوامل مؤثر در پدیده خودکشی طی دو سال 85و86 می باشد لذا جمع فراوانی این دو سال را در جدولها ارائه می دهیم و با
فرضیه شماره 1: به نظر می رسد میزان ارتکاب به خودکشی در میان زنان بیشتر از مردان است.
بر طبق آمار جهانی زنان سه برابر بیشتر از مردان اقدام به خودکشی می کنند. زنان با توجه به مشکلات زیادی که دارند و آسیب پذیری زنان که آنها را بیش ازپیش در برابر مشکلات ضعیف کرده و همچنین خشونت مردان نسبت به زنان و تجاوزهای جنسی که ممکن است به بعضی از زنان بشود و در مواردی هم آگاهی نداشتن زنان نسبت به حقوق خود، در موقع برخورد با مشکلات اقدام به خودکشی می کنند. در برخی موارد آنها از خودکشی به عنوان یک اعتراض استفاده می کنند علیه مشکلاتی که برای انها به وجود می آید.
آمار اقدام به خودکشی در میان زنان در شهرستان مهران بیشتر است طبق جدول شماره1 از تعداد 13 مورد اقدام به خودکشی در سالهای 85 و86 هفت مورد آن یعنی 54% مربوط به زنان است که نشان می دهد آمار اقدام در میان زنان بیشتر لست. در نتیجه فرضیه شماره1 مورد تایید قرار می گیرد.
فرضیه شماره 2- به نظر می رسد که خودکشی در سنین جوانی بیشتر از سنین نوجوانی و پیری است.
با آغاز سنین جوانی انسان وارد مرحله جدید و متفاوتی از زندگی می شود در آغاز جوانی بحران بلوغ مشکلات زیادی برای جوانان به وجود می آورد جوان در این سن بیشتر با محیط اجتماعی رابطه پیدا می کند و می خواهند مستقل باشند در تصمیمات زیادی که باید در این مرحله بگیرند اکثر خانواده ها در این مورد دخالت می کنند که موجب اعتراض جوانان میشود. جوانان باید در این مرحله از مشاوره دیگران استفاده کنند اما بعضی از آنان این را یک مشکل می دانند وممکن است برای رهایی از آن به گمراهی بروند. طبق آمار معمولا سنین 15تا30 سالگی بالاترین میزان شیوع خودکشی را دارند. در شهرستان مهران از مجموع 13 مورد اقدام به خودکشی در سالهای 85و86 یازده مورد یعنی 84.5% آن در سنین جوانی بوده است. جدول شماره 2 این آمار را نشان می دهد. در نتیجه فرضیه شماره 2 مورد تایید قرار می گیرد.
فرضیه شماره 3- به نظر می رسد که رایجترین وسیله برای ارتکاب به خودکشی استفاده از مواد اشتغال زا نظیر نفت و غیره است .
افرادی که اقدام به خودکشی می کنند از وسایل گوناگونی می توانند استفاده کنند. مثلا(نفت،قرص،تیغ،طناب،سم وکیسه ی پلاستیکی) استفاده از این وسایل به عواملی بستگی دارد اولین و مهمترین عامل در دسترس بودن وسیله است.
دومین عامل تقلید است به تقلید از افرادی که قبلا خودکشی کرده اند. سومین عامل میزان تحصیلات ومحل سکونت است یعنی هر چه میزان تحصیلات فرد زیاد باشد و در شهر زندگی کند از وسایل بهداشتی نظیر قرص بیشتر استفاده می کند. در شهرستان مهران طبق آمار جدول شماره 3 درطی سالهای 85و86 درصد استفاده از نفت (30.7درصد) با درصد استفاده از سم و مواد شیمیایی برابر است اگر میزان استفاده از قرص را-به دلیل مشابهت- با مواد شیمیایی جمع ببندیم این میزان از درصد استفاده از نفت زیادتر می شود (46درصد). در نتیجه فرضیه شماره3 رد می شود.
فرضیه شماره 4: به نظر می رسد که افراد ساکن روستاها بیشتر از افراد شهرنشین دست به خودکشی می زنند.
افرادی که در روستاها زندگی می کنند معمولا از لحاظ اجتماعی نسبت به افراد شهرنشین محدودیتهای زیادی دارند. افراد ساکن روستاها باید طبق موازین وآداب ورسوم خاص آن جامعه زندگی کنند افرادی که این آداب و رسوم را زیر پا بگذارند از طرف دیگر روستاییان طرد می شوند این عمل موجب منزوی شدن آنها می شود و این تنهایی خود موجب بیماریهای روانی می شود و افسردگی را در پی دارد در روستاها معمولا امکانات رفاهی و تفریحی کم است و مردم اوقات فراغت خود را نمی توانند برنامه ریزی کنند که موجب بی حوصلگی و دیگر اختلالات می شود.
در شهرستان مهران طبق آمار جدول شماره4 در طی دو سال 85و86 از تعداد13 مورد اقدام به خودکشی 8 مورد یعنی 5/61 درصد در روستاها بوده است و 4 مورد یعنی 7/30 درصد در بخشها و 1 مورد یعنی 7/7 درصد در شهر بوده است. در نتیجه فرضیه شماره4 مورد تایید قرار می گیرد.
فرضیه شماره5: به نظر می رسد بین افزایش اختلافات خانوادگی وافزایش خودکشی رابطه وجود دارد.
از جمله علل خودکشی که شیوع زیادی دارد اختلافات خانوادگی است آمار نشان می دهد از بین علل خودکشی اختلافات خانوادگی تاثیر بیشتری بر میزان ارتکاب به خودکشی دارد در هر جامعه که میزان اختلافات خانوادگی زیاد است آمار خودکشی نیز بالاست. در شهرستان مهران هم این موضوع با توجه به آمار خودکشی مورد تایید قرار می گیرد در طی دو سال 85و86 در این شهرستان از تعداد 13 مورد اقدام به خودکشی8 مورد آن یعنی 5/61 درصد آن به علت مشکلات خانوادگی بوده و 3 مورد یعنی 07/23 درصد به علت مشکلات روحی و روانی بوده است. جدول شماره5 این آمار را نشان می دهد. با توجه به آمار جدول ونمودار شماره5 فرضیه شماره5 مورد تایید قرار می گیرد .
فرضیه شماره6: به نظر می رسد میزان خودکشی در شهرستان مهران نسبت به میزان متوسط استان کمتر است.
در استان ایلام میزان ارتکاب به خودکشی در حد بالایی است به طوری که این استان در سال 83 رتبه ی اول از لحاظ میزان اقدام به خودکشی را به خود اختصاص داده است. در سال 85 در این استان ازهر 100000 نفر 459 نفر و در سال 86 از هر 100000 نفر 587 نفر اقدام به خودکشی کرده اند در حالی که در شهرستان مهران از هر 10000 نفر 36/2 نفر اقدام به خودکشی کرده اند که میزان پایین ودر حد طبیعی این پدیده را نشان می دهد در هر 100000 نفر در شهرستان مهران طی دو سال 85و86 6/23 نفر اقدام به خودکشی کرده اند که در مقایسه با متوسط سالهای 85و86 استان ایلام که در هر 100000 نفر 523نفر(میانگین دوسال) اقدام به خودکشی کرده اند رقم پایینی است.در نتیجه فرضیه شماره6 مورد تایید قرار می گیرد.
بحث و نتیجه گیری
از آمارهای که در این تحقیق آمده است به این نتیجه می رسیم که میزان اقدام به خودکشی در شهرستان مهران پایین است.
به طوری که از هر 10000 نفر 36/2 نفر اقدام به خودکشی می کنند یعنی از هر 100000 نفر 6/23 نفر اقدام به خودکشی می کنند که رقمی پایین و در حد طبیعی است در مقایسه با آمار کل استان که از لحاز خودکشی جزء اولین استانها با میزان بالای خودکشی است و از هر 100000 نفر در سال86 ، 578 نفر اقدام به خودکشی کرده اند میزان پایینی را نشان می دهد.
همانطور که پدیده خودکشی چند علتی است کم بودن آن را هم باید معلول چندین علت دانست اول از همه باید اشاره ای داشته باشیم به عوامل آب وهوایی در شهرستان مهران. مهران در منطقه ی گرم و خشک قرار دارد در بدن ساکنان مناطق گرم نشین-از لحاظ روانشناسی – ژنی به وجود می آید که آنها را درمقابله با مشکلات مقاوم و صبور می سازد. هر چند از عوامل جنگ تحمیلی نمی توان چشم پوشید اما در بعضی موارد این عامل باعث اقدام نکردن به خودکشی شده است. مثلا به صورت جمعی در کنار هم بودن در مناطق یا اردوگاههاگفتیم که با بیشتر بودن اختلافات خانوادگی میزان خودکشی هم زیاد می شود این مسئله را با اشاره به زندگی خانوادگی یکی از ایلهای ساکن مهران بررسی می کنیم.
ظبق مشاهدات آقای شفیعی، آداب غذا خوردن این خانواده ها اینطور است که وقتی سفره راپهن می کنند با وجود مهمان در آن خانه همه ی اعضای خانواده بزرگ و کوچک، دختر و پسر، سر سفره می نشینند به این صورت نه پسر خانواده احساس خودبزرگ بینی می کند نه دختر احساس حقارت. در مورد ازدواج اگر پسری بخواهد از دختری خواستگاری کند با کمک خانواده که دراکثر موارد بدون سخت گیری پا پیش می گذارند از خانواده دختر خواستگاری می کنند که با موافقت کردن آنها به خرید می روند هر کدام از فامیل یک کالای اساسی برای زوج جوان می خرند که در مورد مخارج اولیه ی زندگی مشکلی نداشته باشند در این صورت اختلافات به حداقل می رسند.
در مورد مشکلات روحی وروانی چون خانواده ها معمولا پر جمعیت اند یا به صورت گسترده هستند اغلب این مشکلات در خانواده حل می شوند.
در مورد وضعیت اقتصادی با توجه به فرصتهای زیاد شغلی که برای مردم بخصوص مردم کم سواد ایجاد شد،مثلا با بازشدن گمرک مهران و همزمان تاسیس بسیاری از دفاتر مربوط به خدمات رسانی به آن، کار کردن در بازارچه مرزی، تردد زائرین عتبات عالیات و ...مشکلات اقتصادی مردم در این سالها به حداقل رسیده است که موارد اقدام به خودکشی به علت مشکلات اقتصادی به صفر رسیده است.
پس میزان اقدام به خودکشی در شهرستان به علتهایی که ذکر شد در مقایسه با کل استان در حد پایینی است ومی توان گفت که این آمار در شهرستان مهران در حد طبیعی است.
منابع و مآخذ:
* اسلامی سنب،علی،وزهرا بجنوردی،(1376)،بحران خودکشی،انتشارات فردوسی،چاپ اول
* محسنی،منوچهر،(1366)،انحرافات اجتماعی(انگیزه و علل خودکشی)،انتشارات مروی،چاپ اول
* تایلر،اس،(1376)،جامعه شناسی خودکشی،ترجمه(علی موسوی نژاد)،انتشارات اصفهان،چاپ اول
* مورون،پییر،(1366)،خودکشی( پیدایش،علل،درمان)،ترجمه(سهند مازیار)،انتشارات رسام
* آرون،ریمون،(1372)،مرحله اساسی اندیشه، ترجمه(باقر پرهام)،تهران،چاپ سهند
* استینگل،اریون،(1347)،خودکشی و قصد خودکشی،ترجمه(حیمد صاحب جمع)،تهران،انتشارات اشرفی
* کوزر، لوئیس،(1366)، زندگی و اندیشه بزرگان جامعه شناسی، ترجمه(محسن ثلاثی )، تهران، چاپ دوم
* بیرو، آلن، (1361)فرهنگ علوم اجتماعی، ترجمه(باقر ساروخانی)،تهران، انتشارات کیهان
* تیلور،استیو،(1361)،جامعه شناسی خودکشی، ترجمه(رسول ربانی، ابراهیم انصاری،مجید کارشناس)، تهران، انتشارات آوای نور،چاپ اول
* طریقتی،شکراله،(1353)،خودکشی(سمپوزیو خودکشی)،تهران، انتشارات نور
* جلیلی،بهروز،(1374)،خودکشی اورژانس ترین-اورژانس روانپزشکی اطفال،تهران،انتشارات علوم پزشکی
* جزوه ی : خودکشی(بررسی آماری در جهان ،ایران،علل و عوامل اجتماعی و روانی) ،پزشکان بدون مرز سایت اینترنتی ویکی و پدیا-آفتاب
*جزوه ی : بررسی علل و عوامل مؤثر بر افزایش نرخ خودکشی در استان ایلام،(تابستان1372) نویسنده محسن تبریزی، استانداری ایلام (معاونت امور فرهنگی و پیشگیری بهزیستی استان ایلام)
* جزوه ی : خودکشی و علل آن ،(1373)،(مخصوص مدرسین و کارشناسان دانشگاه علوم پزشکی ) معاونت امور فرهنگی و پیشگیری بهزیستی استان ایلام

اضطراب و اعتماد به نفس در زن ومرد

اضطراب و اعتماد به نفس  در زن ومرد
بسیاری از مطالعات نشان می دهند که دختران مضطرب تر و هراسناک تر از پسران می باشند. در جریان امتحانات ، دختران بیشتر درس می خوانند ولی پسرها بیشتر نتیجه می گیرند. پسرها در مواقع امتحان آرام هستند، بازی می کنند ؛ سوت می زنند و شب امتحان را اکثراً می خوابند. در حالی که دختران نخوابیده اند و درس خوانده اند، با این حال پسرها موفق ترند . پسرها در جلسه امتحان از روحیه بهتری برخوردارند. بسیاری از دخترها در هنگام امتحان واکنش های فیزیولوژیک و اضطراب را بیشتر نشان می دهند و دستشان دچار تعریق و یا سرد شدگی شدید می شود.
از دید هنر، زن جنس برتر است. تمام آن چه که زنان در هر قشر و طبقه ای که باشند انجام می دهند هنر است اما چون در شمار هنرهای رسمی و جدی که در نمایشگاه قابل ارایه باشند، نیستند جامعه انسانی کمتر به آنها توجه می کند.
تپش
قلب بالاتری دارند. دهانشان بیشتر خشک می شود ولی این علایم در پسران بسیار کمتر است . شاید یکی از علل آن باورهای قالبی باشد که گفته می شود مردان نباید بترسند و اضطراب خویش را آشکار سازند و بنابراین مردان کمتر اضطراب خود را نشان می دهند. گرچه این موضوع ادعایی بیش نیست ولی قابل تعمق است.
در زمینه  اعتماد به نفس نیز پژوهشگران دست به آزمایش هایی زده اند. برای مثال محققانی مانند مدنیک و توماس امتحانی از یک درس در بین عده ای دختر و پسر به عمل آوردند و قبل از تصحیح اوراق امتحانی نظرات امتحان دهندگان را جویا شدند. نتیجه نشان داد دختران در قیاس با پسران نمرات کمتری را برای خود محک زده و از اعتماد به نفس کمتری برخوردارند که البته این موضوع رابطه مستقیم با مسایل اجتماعی دارد. در بسیاری از مواقع خانم ها توانمندی های حقیقی خویش را ارایه نمی دهند تا مبادا موجبات آزردگی دیگران را فراهم آورند. بنابراین نتایج به دست آمده در این مورد چندان قابل اعتماد نیستند.
مقایسه زن و مرد در هنر
از مهمترین عواملی که در راه خلق یک اثر هنری لازم است وجود یک استعداد هنری قابل تشخیص است. اگر کسی استعداد هنری نداشته باشد، نمی توان او را هنرمند کرد. از دیگر لوازم هنر، خیالپردازی است و علاوه بر داشتن استعداد هنری و خیال پردازی ، صبر و شکیبایی هم لازم است. گفته شده سرخوردگی نقطه آغاز هنر است، اکثر هنرمندان پس از دوره سرخوردگی به توفیق رسیده اند.
در تاریخ ادبیاتِ
هنریک حقیقت انکار ناپذیر آن است که سرخوردگی های عاشقانه عامل اصلی توفیق هنرمندان بوده است. البته امکانات مالی و اعتدال عاطفی نیز مؤثر بوده است. هیچ هنرمندی در میان قحطی زدگان به توفیق نرسیده است. دیگر توفیق هنر، اعتدال در عاطفه است. آنها که به شدت عاطفی اند و یا کاملاً خشک و منطقی هستند در هنر کمتر از مردم معتدل توفیق دارند.
بسیاری از مطالعات نشان می دهند که دختران مضطرب تر و هراسناک تر از پسران می باشند. در جریان امتحانات ، دختران بیشتر درس می خوانند ولی پسرها بیشتر نتیجه می گیرند. پسرها در مواقع امتحان آرام هستند، بازی می کنند ؛ سوت می زنند و شب امتحان را اکثراً می خوابند. در حالی که دختران نخوابیده اند و درس خوانده اند، با این حال پسرها موفق ترند . پسرها در جلسه امتحان از روحیه بهتری برخوردارند.
در یک کلام می توان گفت از دید هنر، زن جنس برتر است. تمام آن چه که زنان در هر قشر و طبقه ای که باشند انجام می دهند هنر است اما چون در شمار هنرهای رسمی و جدی که در نمایشگاه قابل ارایه باشند، نیستند جامعه انسانی کمتر به آنها توجه می کند. زنان در عرصه پرورش کودک و گرداندن زندگی و انواع کارهای ظریف از مردان جلوترند. اصلاً یک هنر شاخص و مهم زنان، زندگی با مردان است و هنر شاخص تر مردان ، اداره کردن زنهاست. زندگی سالم و شاد و رو به ترقی و پیشرفت ، اغلب مدیون زنان یک سرزمین است. زنان در هنرهای نمایشی توفیق بیشتری از مردان به دست می آورند و این برخلاف تصور عامه هیچ ارتباطی با زیبایی آنها ندارد.

سیاست های زنانه در همسرداری

سیاست های زنانه در همسرداری
نقش زن در تحکیم رابطه همسران غیرقابل انکار است. در گذرگاه‌های مختلف زندگی بشر، آثار عمیقی از رد پای زنان؛ هم در زندگی‌های پایدار و هم در زندگی‌های مترلزل و فرو ریخته شده، به چشم می‌خورد . این امر خود نشان‌گر اهمیت مسئولیت خطیر زنان درعرصه ی حفظ ، تداوم و تعادل یک رابطه ایده‌آل و مستمر در مبحث همسران می‌باشد.
مردها دوبار تربیت می‌شوند؛ یک‌بار توسط والدینشان، بطور‌ی که بتوانند فرزند خوبی برای آنها باشند و بار دوم توسط همسرشان به‌نحوی که بتوانند شوهر خوبی برای همسرشان باشند، اما اگر در این راستا قدمی برداشته نشود، تحولی صورت نخواهد گرفت.
تفاوت‌های فردی همواره در طبیعت خلقت انسان از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است و بر همین الزام، پیوسته تعارفات کوچک و بزرگ میان همسران وجود داشته است. زنان قابلیت‌‌‌های بسیاری برای برانگیختن نقاط قوت رفتاری در شوهرشان دارند. تقریباً همه مردان می‌توانند یک شخصیت مثبت داشته باشند و این ، بستگی به‌شیوه رفتاری همسرشان دارد. به‌عبارتی می‌توان گفت:مردها دوبار تربیت می‌شوند؛ یک‌بار توسط والدینشان، بطور‌ی که بتوانند فرزند خوبی برای آنها باشند و بار دوم توسط همسرشان به‌نحوی که بتوانند شوهر خوبی برای همسرشان باشند، اما اگر در این راستا قدمی برداشته نشود، تحولی صورت نخواهد گرفت. در اینجا می‌خواهیم بخشی از شگردهای همسرداری یا اصطلاحاً سیاست‌های زنانه را در جهت ارتقاء استقامت پایه‌های یک زندگی مشترک، در محور روابط همسران، از نظر بگذرانیم، بنابراین این مطلب را صرفاً زنانی بخوانند که می‌خواهند بدانند «چگونه می‌توان شوهر خود را به‌مهری مستمر و عمیق آلوده‌ گرداند؟!»
1- صادق باشید، چون تنها در این صورت است که حق دارید از همسرتان توقع رفتار و گفتار صادقانه داشته باشید.
2- همزمان با رعایت اصل صداقت، بدانید هیچ لزومی ندارد هر مطلبی، با هر مضمونی بازگو شود!
3- زن و شوهر می‌توانند توافق کنند که همواره جایگاهی برای تغییر در طول زندگی، قایل شوند.
4- پیوسته به دنبال یک رابطه در حال رشد باشید، در پیشرفت مثبت ارتباطات، توقف جایز نیست.
5- سعی کنید به تعریف خوشبختی از دیدگاه همسرتان دسترسی پیدا کنید.
6- شما می‌توانید از زندگی کردن با مرد خود لذّت ببرید، بدون آنکه خود و خواسته‌های‌تان را به فراموشی بسپارید.
7- گاهی اوقات اگر به‌طور واضح تقاضا نکنید، چیزی بدست نخواهید آورد.
8- گفتنی‌ها را بگویید، امّا به‌موقع! منتظر نمانید به این امید که شاید روزی خودش متوجه شود.
9- به‌یاد داشته باشید معمولاً مردها آن‌گونه که شما به‌ آنها می‌نگرید، به‌خود نمی‌نگرد.
10- شاید نتوانید مرد خود را کاملاً کنترل کنید، امّا قطعاً می‌توانید بر او تأثیر بگذارید.
11- در برنامه‌ریزی‌ها به‌صورت یک شریک ظاهر شوید، نه یک رقیب.
12- احترام شما، در گروی رفتار شماست.
13- برنامه‌های خود را طوری تنظیم کنید تا زمانی که همسرتان در منزل است، در کنارش حضور داشته باشید، نه احتمالاً در آشپزخانه.
14- به نوع پوشش، آرایش و پیرایش خود در منزل همواره اهمیت بدهید.
15- در طی روز از کلمات محبّت‌آمیز استفاده کنید.
16- بسیاری از زنان بر این باورند که باید بیش از حد عاطفی باشند . اینگونه نباشید!
17- بکوشید بدون آنکه در مسائل کاری و اجتماعی همسرتان مستقیماً دخالت کنید، خیلی دوستانه و غیرمتعصبانه به افعال وی ناظر باشید.
18- میزان وابستگی و دلبستگی یک زن می‌تواند قابلیت‌های شوهرش را برای توجه نشان دادن به او تحت‌الشعاع قرار دهد.
19- هراز گاهی از او به خاطر حسناتش تمجید کنید.
20- گاهی گفتگوی متعادل می‌تواند قفل‌هایی که بر زندگی‌ عاطفی همسرتان زده شده، باز کند.
21- هرگز به قصد آنکه همسرتان را برای انجام کاری سوق دهید، از او تعریف و تمجید نکنید.
22- برای او این حق را قایل باشید که بتواند احساسات مختلفی داشته باشد
می‌توان گفت تقریباً همه مردها نفوذ‌ پذیرند، به‌شرط آنکه شما نافذ خوبی باشید . سعی کنید شیوه نفوذ همسر خود را بشناسید و با تأمل و سنجیده در این مسیر گام بردارید. در این راستا خوب است بدانید:
شاید یکی از دلایل این‌که شما بیش از دیگران از زندگی‌تان گله‌مندید این است که به جزئیات بیش از حد توجه می‌کنید.اگر در مسئولیت‌های زندگی کوتاهی کنید، محکوم به شکست خواهید بود و همسرتان را نیز وادار به شکست می کنید.
1- این شما هستید که اقتدار و غرور مردانه یک مرد را شکل می دهید و بهبود می بخشید.
2- هرگز شوهرتان را با شخص دیگری مقایسه نکنید؛ مگر آنکه در آن مورد برتری با همسر شما باشد.
3- از لحاظ خلقی، خود را به ایده‌‌‌آل همسرتان، نزدیک و نزدیک‌تر کنید.
4- توقعات و نیازهای مالی خود را فقط زمانی مطرح کنید که مطمئن باشید شوهرتان قادر به برآوردن آنهاست.
5- در برنامه‌ریزی‌های مالی چنان تصمیم بگیرید که هرگز باعث ضرر نشوید.
6- بدون هماهنگی با همسرتان برای مهمانی رفتن، مهمانی برگزار کردن و مواردی از این دست، تصمیم نگیرید.
7- تا کاملاً مجبور نشده‌اید، سعی کنید بدون همسرتان در برنامه‌های تفریحی و مسافرت‌ها شرکت نکنید.
8- بکوشید لحظاتی که با همسرتان دارید، کاملاً پرانرژی و بانشاط باشید.
9- در مجالس دوستانه، سعی کنید همواره توجه‌تان معطوف به او باشد.
10- حریم اطلاعات زندگی خود را حفظ کنید، هیچ لزومی ندارد که مسایل و مشکلات شما و شوهرتان در سطح فامیل، عمومی گردد.
11- اگر در مسئولیت‌های زندگی کوتاهی کنید، محکوم به شکست خواهید بود و همسرتان را نیز وادار به شکست می کنید.
12- نقاط مثبت و ضعف مرد خود را بشناسید و بپذیرید و با این وجود باز هم به او توجه کنید.
13- دقت کنید ممکن است نیازهای زناشویی زن و مرد با هم متفاوت باشند، ولی با هم در تقابلند.
14- سعی کنید هیچ وقت زودتر از همسرتان به خواب نروید!
15- به کلیه نیازهای همسرتان همواره رسیدگی کنید.
16- فراموش نکنید شما برای حصول به رضایت، آرامش و احتیاجات خود، زمانی موفق خواهید بود که همسرتان را از تمامی این جهات تامین کنید.
17- سالگرد ازدواج و تاریخ تولد همسرتان را فراموش نکنید.
18- به مناسبات و بهانه‌‌‌های مختلف، گاهی برایش هدیه تهیه کنید.
19- هرگز هدایای دریافتی از او را، حتی اگر بی‌مصرف بودند، به کسی نبخشید.
20- از عودت یا تعویض هدیه، در هر شرایطی بپرهیزید.
21- از کلیه هدایایش، حتی آن‌هایی که مطابق میل و سلیقه شما نبوده، برای یکبار هم که شده، درحضور خودش استفاده کنید.
22- رفتار خود را گاه‌گاهی ارزیابی کنید.

رازهای آرامش در زندگی

رازهای آرامش در زندگی
در دنیای پراضطراب امروز آرامش وراحتی خیال نعمتی است که بسیاری آرزوی آن را دارند اما برای رسیدن به آن تنها آرزو کافی نیست بلکه باید قدم پیش نهاد و کاری کرد. آنچه در پی می آید برخی تکنیکهای روانی شناختی است که ضمن کمک به رفع تشویش ونگرانی آرامش و نشاط و شادی را در زندگی ما رونق می بخشد.
راز اول : با خدا ارتباط برقرار کنید
حداقل نیاز انسان به روح خدایی مانند احتیاج نوزاد به مادر است به همان میزان که جسم برای ادامه حیات به هوا وغذا نیازمند است، روح و باطن نیز به هدایت الهی وروح ربانی محتاج است.آرامش جان، زمینی حاصلخیز است که دانه های"خواست ونیاز"درآن به خوبی می روید.نیازهای به حق را دریاد خداوند که آرامش جان وقلب است بکارید تا به خوبی تحقق یابند. خداوند همراه کسی است که او همراه خداوند باشد با توجه به خداوند وخواندن نامهای اوهمراهی وپشتبانی خدا را به سوی خودجلب کنید پس به خداوند توجه کنید تا الهی شوید! به خدا توکل کنید.هرچه ارتباط شما با خدا این نیروی عظیم وخرد لایتناهی بیشتروبیشترشود آرامش ونشاط بیشتری را در خود تجربه می کنید و هر چه ارتباط شما با خدا محدودتر شود ترس واضطراب بیشتری بر شما چیره می شود. خداوند فرموده است"اگر مرا یاری کنید شما را یاری می کنم وقدمهایتان را استوار میگردانم"یار خدا بودن یعنی براساس قوانین الهی رفتار کردن، گناه نکردن، کمک به دیگران، نرنجاندن دیگران، احترام به والدین و درواقع یار خدا بودن همان یاری کردن به خود است.
رازدوم:ازآنچه هستید راضی باشید
بدن وسیله زندگی است نه جوهرآن.آن قدرکه ما انسانها با ظاهر جسمی خود مشخص می شویم یک درخت با تنه اش مشخص نمی شود.تجربیات ما باید مثل درخت به ما شکل بدهد ولی این کار را نمی کند.فقط جوهره وجودمان است که با شرایط محیط از بین نمی رود، شکسته نمی شود ویا درمعرض دید وبررسی دیگران قرار نمی گیرد.وجود داشتن پر معنا وپر مفهوم است.من وجود دارم، من هستم، من این جا هستم، من در حال شدن هست، تنها من هستم که زندگی را می سازم و..هر کدام از ما انسانها در این دنیا ما موریتی خاص داریم.باکمک به دیگران ومهرورزی به آنان باعث تکامل روحمان می شویم.رسالت اصلی ما در این دنیا بیدار شدن و بیدار کردن است وزندگی ما به منزله یک سفراست و هدف نیست.منظور از بیداری فعال شدن در همه ابعاد وجود و همه زوایای زندگی است مانند بیداری جسمی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و...خلاصه در یک کلام"بیداری الهی".
راز سوم:مثبت فکر کنید
یاد بگیرید که احساس هایتان را از طریق افکار مثبت مهار کنید.به دقت افکارتان را زیرنظربگیرید و هنگامی که یک فکر منفی هجوم می اورد خودتان را وارسی و به جای آن یک فکر مثبت جایگزین کنید.ذهن مثبت اوضاع مثبت را به خود جلب می کند.به خاطر داشته باشید که عالم به نیات ما پاسخ می دهد.
افکار وعقاید ما به صورت انرژی از وجودمان ساطع میشود وبه جهان بیرون راه می یابد ومحیط سعی می کند آنچه را می خواهیم به ما هدیه کند.راز توفیق آن است که میزان انرژی خود را در جهت مثبت و صعودی افزایش دهیم و برای خود ودیگران همیشه بهترینها را بخواهیم.چرا که حتی اگر در مورد دیگران نیت بد و منفی داشته باشیم آثار مخرب آن گریبانگیر خودمان می شود.چه زیباست که بهترین نیات وآرزوها وافکار را برای خود ودیگران داشته باشیم تا به اوج آرامش وشادی برسیم.
راز چهارم:بر آرامش درونی تمرکز کنید
در دل توفان هم آرامش نهفته است.مهم نیست که درهرزمانی از روز چه اتفاقی بیفتد.هر چه مسایل به نظر مشکل وپر دردسر بیایند و هر چه قدر که بخواهیم کارهای زیادی را در آن واحد انجام دهیم باید فقط به خلوتگاه درون خویش برگردیم و آرامش درونی پیدا کنیم.برای دسترسی به خلوتگاه درونی چشمهایتان را ببندید و روشنایی آرام و ملایمی را درون خود تصور کنید.این فضا جایی است که ضربان قلب شما به فرمان شما آرام می تپد.به آن جا بروید واز دوردست استاد معنویتان از راه میرسد در گوشتان زمزمه می کند:"هر جا می توانید خوبی کنید در هر چه می توانید به هر شکل که می توانید هروقت که می توانید به همه اشخاصی که می توانید و تا زمانی که میتوانید"نور سفیدی فضای دلتان را آرام می کند.سپس بر این آرامش حاصل شده تمرکز کنید.
راز پنجم:قضاوت خود را به تاخیر بیندازید
در این جهان هیچ حادثه ای بر حسب تصادف ودر همه وقایعی که روی میدهند لطف و رحمت الهی نهفته است.تمام حوادث برای ما پیامهایی دارند که سبب تکامل روحمان میشوند.مثلاً شما می توانید پیام آن حادثه به ظاهر بد را بعد از گذشت مدت زمانی بفهمید و یا حتی ممکن است تا زمانی که زنده هستید، متوجه نشوید زیرا بسیاری از این وقایع فراسوی درک ما و جزء اسرار الهی هستند و تلاش برای فهم حکمت خداوند با هوش محدودمان مانند سنجش اقیانوس با پیمانه است.همچنین در ذهن الهی، از دست دادنی ای وجود ندارد واگر شما به ظاهر چیزی را از دست میدهید معادل آن شئ و یا حتی بالاتر از آن را به دست خواهید آورد و تمام این اشیاء وسیله ای برای تکامل و زیبایی شما هستند.بیایید کاملاً بپذیریم که در هر موقعیت نامطلوب، نیکی پنهانی برای همه وجود دارد."ساقی هر چه ریزد لطف اوست"
راز ششم:صفتهای مثبت خود را افزایش دهید
از غیبت، تهمت و صفتهای نسنجیده درباره افراد یا حوادث، حسادت، کینه، دروغ، جر وبحث کردن با دیگران و خلاصه رنجاندن دیگران به شدت پرهیز کنید.زیرا کسی که با انجام دادن این گونه اعمال تراکمی از نیروهای منفی عذاب می کشد، خودتان هستید. زمانی که به دیگران خوبی و کمک می کنید تجمعی از نیروهای مثبت به دور خودتان فراهم می اورید و این نیروهای مثبت باعث آرامش و شادی شما می شوند.هنگامی که وضو می گیرید الکتریسیته های ساکن را به سطح بدن خود می اورید.آب نیز زسانا است وشما امواج الفا {امواج آرامش بخش} تولید می کنید.با کشیدن مسح سراین امواج را به کورتکس مغزانتقال می دهید و باعث می شوید که ناحیه شلوغ ذهن آرام گیرد.با مسح پا انتقال امواج آلفا را در اندامهای پایینی سرعت می بخشید.بیشترین منطقه ای که در کره زمین امواج آلفا دارد کعبه است.زمانی که شما نماز می خوانید و جهت خانه خدا قرار می گیرید وهفت قسمت بدن شما با زمین تماس پیدا می کند، امواجی را دریافت می کنید که باعث آرامش شما می شوند.برای افزایش نیروهای مثبت خود می توانید در یک وان حمام پر از آب ونمک به مدت بیست دقیقه قرار بگیرید.در بطری های رنگی آب خوراکی بریزید و به مدت دو ساعت در معرض نور شدید آفتاب قرار دهید سپس آنها را در یخچال بگذارید و در موقع لزوم بنوشید.بدون کفش وجوراب روی چمن راه بروید زیرا طبیت منبع انرژی نیروهای مثبت است.
راز هفتم:به دستورات اخلاقی احترام بگذارید
از کنجکاوی کردن در زندگی دیگران دوری کنید.از خواندن نامه های شخصی ودفتر خاطرات محرمانه دیگران و گوش دادن به مکالمات خصوصی آنها اجتناب کنید.بدون در زدن واجازه گرفتن وارد هر مکانی نشوید.سعی در اثبات درستی نظرات و عقاید خود به دیگران نداشته باشید.تلاش نکنید که به زور افکار و عقاید دیگران را تغییر دهید، زیرا در صورت رعایت نکردن این دستورات آرامش خود را بر هم می زنید.به پدر ومادر خود نیکی کنید.با آنان با صدای بلند صحبت نکنید.
"بتی.جی ایدی"می گوید:"از زمانی که شما به درگاه خداوند دعا می کنید این دعاها به صورت شعاع های نورانی به طرف آسمان بالا می روند و فرشته ها برای اجابت به زمین می آیند ولی در میان این شعاعهای نورانی یکی از همه فوق العاده قطورتر و نورانی تر است و فرشتگان به محض مشاهده آن سریع به آن رسیدگی می کنند.این پرتو قدرتمند و خیره کننده مربوط به دعای پدر ومادر در حق شماست.دعای مادر خالصانه ترین دعاهاست.چه زیباست به والدین خود از صمیم قلب احترام بگذارید ونیازهای آنان را تامین کنید زیرا که مهر و نیکی به آنان سبب آرامش و نشاط درشما می شود.
راز هشتم:حس ها را از یکدیگرجدا کنید .
اغلب ما به این مسئله توجه چندانی نداشته ایم که حواس پنجگانه خود را از یکدیگر تفکیک و آنها را به صورت مجزا از یکدیگر حس کنیم.ذهنتان را برای بالا بردن آگاهی حسی، پرورش دهید.امروز بر بینایی تمرکز کنید، فردا بر مزه، روزبعد بر بویایی و...مثلاً زمانی که در حال دوش گرفتن در حمام هستید قطرات آب را روی بدن خود احساس کنید واز اینکه باعث تمیزی وآرامش شما می شود، لذت ببرید.موقعی که در حال غذا خوردن هستید فقط به طمع و مزه غذا تمرکز کنید.وقتی در حال ریختن چای در استکان هستید به صدای ریزش آن گوش دهید.به این ترتیب، شروع به جدا کردن تجربیات حسی تان از یکدیگر کنید و از هر کدام لذت ببرید.
رازنهم:دید جدیدی پیدا کنید
پرهای دم طاووس رنگارنگ هستند وهنگامی که از زاویه ای خاص به آنها نگاه می کنید درخشش وزیبایی بی نظیری دارند.خیلی از مسائل در زندگی هنگامی ارزش خود را نشان می دهند که از زاویه درست دیده شوند.ولی نگرشهای متشابه وکلیشه ای، دیدن این زیبایی ها را مشکل می سازد.اگر به هر مسئله ای از زاویه ای درست نگاه کنید در آن چیزهای با شکوه وزیبایی خواهید دید.سعی کنید همه چیز وهمه کس را با چشمهای تازه ای ببینید که از طریق عادت تیره وتار نشده اند.با این روش شما می توانید ثروتهای نامحدودی را کشف کنید.به خاطر داشته باشید که اگر از زاویه ای درست به تمام چیزها واشخاص نگاه کنید هرشخص یا هرشیء از طرف خالقتان برای شما ارمغان و پیام زیبایی به همراه خواهد داشت.
رازدهم:وسایل اضافی را از محیط زندگیتان خارج کنید
اشیاءدرون خانه تان را لمس کنید واز خودتان بپرسید آیا به این وسایل احتیاج دارم؟کتابها را از درون قفسه بیرون بیاورید وببینید آیا دوباره قصد خواندن این کتابها را دارید.هرشیء یادگاری را بررسی کنید واز خودتان بپرسید:"آیا هنوزلحظه ای را که این شیء به یادم می آورد برایم مهم وبا ارزش هستند؟"لباسهایتان را باز کنید وتوجه کنید که آیا به تمام این لباسها احتیاج دارید واز آخرین باری که آنها را پوشیده اید چه قدر زمان می گذرد و آیا دوباره تصمیم به پوشیدن آنها دارید؟بعد از این بررسی کاملی که به عمل می اورید تمام وسایل ولباسهای اضافی تان را به دیگران ببخشید و یا آنها را حراج کنید.زیرا که هر شیء انرژی خودش را دارد واگربه کار نرود درخانه به آب راکد تبدیل می شود.همچنین جای مناسبی برای جوندگان و پشه ها می گردند.پس مراقب باشید وبگذارید انرژی آزادانه جریان یابد وآب جاری گردد.اگر کهنه ای را نگه دارید تازه ها جایی برای تجلی خویش نمی یابند.پس برای چرخش انرژی و پیشرفت درزندگی تان وسایلی را که احتیاج ندارید ازمحیط خارج سازد.

بهترین همسران

بهترین همسران
می توانیم همسرمان را آن گونه که هست ببینیم به اندازه خودمان برایش ارزش قایل باشیم و بدون انتظار برایش مایه بگذاریم. متعهد بشویم تا برای او رفاه کامل ایجاد کنیم. پس این است که عشق می تواند بی هیچ تلاش آشکاری، میان ما آزادانه به حرکت دربیاید. چنین عشقی، عشق بدون قید و شرط بین بهترین دوستان است.
می توانیم عاری از نفس پرستی به همدیگر عشق بورزیم و رهایی انرژی را تجربه کنیم. به خاطر جزییات رابطه مان را به خطر نیندازیم و در چارچوب ساختگی با هم رفتار نکنیم. بلکه به هم عشق بورزیم و احترام بگذاریم و نسبت به هم عشق غیرارادی داشته باشیم.
اولین جزء برای داشتن رابطه عمیق و عاشقانه پایدار و عشق بدون قید و شرط دوستی میان دو نفر است. پس می توانیم با عمیق ترین زمزمه های روحمان به او اعتماد داشته باشیم. بهترین وبدترین مسایل را درباره هم بدانیم و همچنان همدیگر را دوست داشته باشیم. درست مانند یک دوست و یک عاشق.
می توانیم برای داشتن رابطه دلخواه و درک متقابل، رشته های ارتباطی مان را محکم تر کنیم. سپس با کسب مهارت در بیان خواسته هایمان بکوشیم. وقتی نمی توانیم وجودمان را برای کسی که دوستش داریم ابراز کنیم. دریچه های روحمان را نسبت به او بسته ایم. در نتیجه دچار مشکلات عاطفی می شویم. پس می توانیم در پشت ظاهرمان پنهان نشویم.
می توانیم سعی کنیم تا آنچه همسرمان را خشنود می کند به او بگوییم تا او به حدس و گمان روی نیاورد. به جای بیان خواسته هایمان، ترجیحاتمان را به او بگوییم. اگر نتوانیم درونیات مان را آشکار کنیم، نمی توانیم خودمان را نیز بشناسیم. با ابراز وجود می توانیم چیزهایی را ببینیم. احساس وتصور کنیم و به امید آن چیزهایی باشیم که نمی توانستیم به وجودش بیندیشیم. با ابراز احساسات اعتبار بیشتری کسب می کنیم. اما آسیب پذیرتر و حساس تر می شویم. در عوض وقتی به همسرمان اجازه بدهیم تا ما را کاملاً بشناسد، ترس کمتری خواهیم داشت تا ما را در آینده ترک کند. وقتی او ما را قبول دارد و بدون قید و شرط عشق می ورزد، نباید در رابطه مان پنهانکاری کنیم.
می توانیم برای داشتن آرامش درونی، به افکار، گفته ها و اعمالمان عشق بورزیم. به عشق بیندیشیم. از عشق حرف بزنیم و در همه اعمالمان عشق بی قید و شرط مان را به همسرمان نشان بدهیم. برای آنکه او نسبت به ما وضوح داشته باشد، می توانیم عمیق ترین احساساتمان را به او نشان بدهیم پس بدون مکالمه، نمی تواند صمیمیتی وجودداشته باشد. تنها راهی که می توانیم با همسرمان رابطه داشته باشیم، گفتن حقیقت است. رابطه حقیقی، عشاق رابه حرکت وامی دارد و بین آنها اتحاد، عشق و رضایت ایجاد می کند.
می توانیم برای هرچه صمیمی تر بودن، احساسات مثبت و منفی را به یک میزان باهم در میان بگذاریم. نگفتن حقیقت به نوعی دروغگویی است. انرژی که برای صداقت به کار می بریم. بسیار کمتر از انرژی است که صرف نگفتن و پنهانکاری می شود. پس بهتر است خود را وقف حقایق و زندگی آزادانه کنیم و با کسب شجاعت برای چنین زندگی، از ترس نیز رها بشویم. وقتی بصیرت برتر از احساس ترس شمرده بشود، ترس وجود نخواهد داشت.
می توانیم بدون قضاوت درباره گفته های همسرمان، به حرف هایش گوش بسپاریم و دلمان را همیشه برای حرفهایش بگشاییم.
می توانیم برای داشتن رابطه ای خوب، طرف دیگر رابطه مان را نگهبان تنهایی مان قرار بدهیم.
وقتی بدانیم بین صمیمی ترین افراد نیز فاصله نامحدودی وجود دارد، می توانیم در کنار هم زندگی عالی داشته باشیم. اگر این فاصله را بپذیریم، همدیگر را کاملتر می بینیم.
می گویند می توان آنقدر به هم نزدیک بود تا از کمبود هوا شکایت کرد. اما بهتر است اجازه ندهیم در رابطه عاشقانه مان چنین مساله ای پیش بیاید. می توانیم هنگام نیاز همسرمان به او آزادی بدهیم. بگذاریم رها باشد و وقتی نیاز به مراقبت داشته باشد از او کاملاً مراقبت کنیم. می توانیم متعهد بشویم تا هنگام نیاز، در رابطه مان فضای باز ایجاد کنیم. می توانیم صمیمیت و تنهایی را دوست داشته باشیم تا گره ای در کارهایمان ایجاد نشود.
در دل عشق راز ساده ای وجود دارد؛ عشق به معشوق اجازه رهایی می دهد. پس می توانیم به ترکیبی از استقلال و باهم بودن برسیم و در موقع نیاز، در این باره آزادانه باهم حرف بزنیم. عشاق
می دانند که اگر هریک فرد کاملی باشند، عشق آنها نسبت به همدیگر کم نمی شود و آن را تهدید نمی کند. آنها در رابطه شان احساس امنیت می کنند. احساس ناامنی حسادت ایجاد می کند که درواقع تقاضایی است برای دریافت مهر و محبت بیشتر. البته خواستن عشق و محبت بیشتر حق هرکس است. بخصوص وقتی که احساس شک و تردید در میان باشد. اما نشان دادن غیرمستقیم حسادت بی ثمر است. احساس مالکیت بیش از حد نسبت به همسر صلاح نیست. با حسادت می توان مطمئن بود که حتماً آن کس را که نمی خواهیم از دست بدهیم، از دست خواهیم داد. هر قدر احساس مالکیت بیشتر باشد. یعنی عشق بیشتری می طلبیم. اما در عوض عشق کمتری دریافت می کنیم. اگر آزادی بیشتری بدهیم و کم توقع تر باشیم، عشق بیشتری دریافت می کنیم. می توانیم با دیدن آزادی و سرزندگی همسرمان لذت فراوانی کسب کنیم.می توانیم همدیگر را تشویق کنیم تا دوستان بیشتری بیابیم و افقهایمان را هرچه گسترده تر کنیم. از تجلیل زندگی باهم و با دوستانمان لذت بیشتری می بریم.
می توانیم با نداشتن توقع از همسرمان که فقط به ما اهمیت بدهد، امیدوارتر بشویم. عشق واقعی می تواند فوق العاده باشد. تنها یک نفر نمی تواند تمام نیازهای دیگری را برآورده کند. همسرمان می تواند بهترین دوستمان باشد. اما او نمی تواند تنها دوستمان باشد. پس می توانیم از او انتظار داشته باشیم تا علایق دیگری نیز داشته باشد. داشتن آزادی برای به دست آوردن دوست ها و سرگرمی های جدید، رابطه مان را هرچه محکم تر می کند. در آزادی هیچ محدودیتی وجود ندارد و برای رابطه ها زیان آور نیست. بلکه می تواند برای لذت بردن از زندگی فرصت های هیجان انگیز و کشف نشده ای به ارمغان بیاورد.
می توانیم با دیدن شادی همسرمان از فعالیت هایی که در آنها برتری دارد، خوشحال بشویم و از وجودش لذت بیشتری ببریم. به افراد شاد، راحت تر می توان عشق ورزید.
می توانیم حضور اعتماد را در رابطه مان پایدار کنیم. یعنی به همدیگر اعتماد داشته باشیم. نسبت به یکدیگر متعهد، وفادار و از خود گذشته باشیم. این خصلت ها به ما اجازه می دهد تا برای آزادی جنس مخالفمان اهمیت قایل باشیم و وقتی کنار هم می نشینیم و وقایع روز را برای هم تعریف می کنیم از دوستی باهم لذت ببریم.
هرچه قوی تر بوده و احساس امنیت بیشتری داشته باشیم، بیشتر مایل خواهیم بود تا خودمان باشیم و همسرمان را هم تشویق کنیم تا خودش باشد.
عشق بدون قید و شرط نه تنها به فردیت هرکس احترام می گذارد بلکه آن را پرورش می دهد، حتی اگر جدایی یا از دست دادن همدیگر را به همراه داشته باشد.
می توانیم هدف مان را رشد معنوی همسرمان قرار بدهیم که فقط با صعود خودش به اوج می رسد.
می توانیم فرد باقی بمانیم و قسمتی از یک جفت به حساب بیاییم. عشق بدون قید و شرط، پیوند خاصی است، اما نمی تواند برای همه یا بسیاری از مشکلات فردی جواب قانع کننده ای باشد. باید به این باور رسید که هیچ کس نمی تواند به غیر از من، مرا شاد کند.

روش ارتباط موثر با شوهر

روش ارتباط موثر با شوهر
برقراری ارتباط جزئی از زندگی روزمره است و همه ما دائما در حال تکرار این امر هستیم، اما دلیل اینکه نمی توانیم به طور مناسب با شوهر خود ارتباط برقرار کنیم چیست؟ شاید در آغاز زندگی مشترک همه چیز بر وفق مراد پیش رود، اما اگر شما قادر به برقراری ارتباط مؤثر نباشید، چیزی نخواهد گذشت که تعادل زندگی از بین میرود. اغلب خانم ها عادت دارند که تقصیر همه مسائل و مشکلات را به گردن همسرانشان بیندازند و اصلا اعتقادی ندارند که نقایص و عیوبی در وجود خودشان نیز هست که باید رفع شود.
بر اساس کتاب "قبل از اینکه خیلی دیر شود، دل همسر خود را بدست آورید" نوشته " گری سمالی" 5 مورد وجود دارد که مانع ایجاد ارتباط سالم بین شما و شوهرتان میشود.
1 ـ گوشزد کردن تمام مشکلات هنگامیکه از کار برمیگردد
آقایون به اندازه کافی در شغل خود با مشکلات بسیار زیادی مواجه هستند که باید تمام آنها را حل و فصل نمایند و دوست ندارند زمانیکه به منزل باز می گردند باز هم با مشکلات دیگری مواجه شوند. انسان ها به طور غریزی زمانیکه با مسائلی که در حد توانشان نیست برخورد می کنند، یکی از این دو راه را انتخاب می کنند: یا دعوا یا فرار؛ به همین دلیل زمانیکه شما همسرتان را با کوهی از مشکلات گلوله باران می کنید او هم در مقابل یکی از دو راه ذکر شده را انتخاب می کند. اگر در دعوا با شما شکست بخورد، راه دوم را انتخاب کرده و از برقراری ارتباط سالم با شما می گریزد.
2 ـ پر حرفی
بیشتر اوقات خانم ها در مورد مشکلات خود شروع به پر حرفی می کنند. زمانیکه میتوان بازگو کردن آنها را در چند جمله خلاصه کرد، دیگر نیازی نیست که شروع به داستانسرایی کنید. بیشتر خانم ها پر حرف هستند و بحث را خیلی بیشتر از آن چیزی که نیاز است، به درازا می کشانند. بهتر است زمانی که می خواهید با همسر خود در مورد کارهای خانه و مسائل مربوط به زندگی مشترکتان صحبت کنید، گفتگوی کوتاه و شیرینی داشته باشید تا بتوانید بهترین نتیجه را دریافت کنید. همچنین اگر بتوانید بر روی نقاط مثبت خود و همسرتان تمرکز کنید بیشتر پیشرفت می کنید و بسیاری از مشکلات به خودی خود رفع خواهند شد. نباید در موقع بروز مشکلات فقط در مورد ازدواجتان صحبت کنید. راه حل دیگر این است که بیشتر گوش کنید تا اینکه بخواهید صحبت کنید. یکی از بزرگان می گوید: "همه باید آماده گوش کردن باشند، نشان دهند که قصد صحبت کردن دارند و به ندرت عصبانی شوند."
3 ـ هرج و مرج در دعواها
به همه ما آموزش داده اند که دعوا باید عادلانه باشد. اما به راستی معنای واقعی این جمله چیست؟ بر اساس اظهارات سمالی 14 قانون برای "دعوا کردن" وجود دارد که باید در هر رابطه ای رعایت شود:
1 ـ پیش از هر چیز مشکل به وجود آمده را روشن کنید.
2 ـ فقط بر روی همان مشکل تمرکز کنید.
3 ـ سعی کنید با هم ارتباط فیزیکی ملایمی را برقرار کنید؛ مثلا دست های یکدیگر را بگیرید.
4 ـ از طعنه زدن به یکدیگر خودداری کنید.
5 ـ از جملاتی که در آنها "تو" وجود دارد، خودداری کنید.
6 ـ از "عبارات هیستریک" که مبالغه آمیز و تعمیم دهنده هستند، استفاده نکنید.
7 ـ پیش از اینکه به ادامه بحث بپردازید، باید هر گونه احساس ناراحتی و کینه را در طرف مقابل از بین ببرید.
8 ـ بر روی اشتباهات گذشته فرد مقابل دست نگذارید.
9 ـ عکس العمل های تند از خود نشان ندهید و از عباراتی نظیر "من دیگه نمی تونم ادامه بدهم" و یا " تو داری منو به کشتن میدی" استفاده نکنید.
10 ـ در مقابل او از استراتژی سکوت استفاده نکنید.
11 ـ بحث و مشاجرات خود را در یک مکان کاملا خصوصی انجام دهید.
12 ـ برداشت شخصی خود از گفته های طرف مقابل را برای خودتان یک مرتبه دیگر تکرار کنید.
13 ـ مشکلات خود را با راه حل برنده-برنده حل نمایید.
14 ـ برای همسر خود ارزش و احترام قائل باشید.
رعایت این قوانین مشکلات شما را به حداقل رسانده و به شما و همسرتان کمک می کند تا بر سر مشکلات به توافق دست پیدا کنید.
4 ـ سرزنش کردن
سرزنش کردن شریک زندگی تنها به این معناست که شما قصد دارید احساس بهتری نسبت به خودتان پیدا کنید. این کار در حین بحث و مشاجره های خانوادگی به هیچ وجه صحیح نمی باشد. مسئولیت تمام کارهای خود را به عهده بگیرید و اشتباهات خود را به گردن دیگران نیندازید. زمان صحبت کردن با همسر خود از کلمات مناسب استفاده کرده و به او احترام بگذارید تا مجال برقراری ارتباط صحیح را پیدا کنید.
5 ـ استفاده از عبارات ناسزا
عبارات ناسزا می تواند شامل هر چیزی که همسرتان را حقیر می کند از جمله کلمات تند و رکیک باشد. زمانی که ما عصبانی می شویم دوست داریم مشکلات خود را با هر کسی که در نزدیکیمان است در میان بگذاریم، حال او چه یکی از اقوام باشد چه یک دوست. در این وضعیت سعی کنید همسر خود را در پیش روی دیگران کوچک نکنید و از جنبه های منفی او صحبت نکنید. این کار سبب می شود تا فاصله میان شما دو نفر بیشتر شود. باید تنها از نقاط قوت همسر خود در مقابل دیگران حرف بزنید و اگر هم نمی توانید، بهتر است که اصلا در مورد او هیچ حرفی نزنید.
تا این جا به نکاتی اشاره داشتیم که شما باید در زندگی مشترک خود از انجامشان خودداری کنید. در این قسمت سمالی به ما چند نکته یاد می دهد که استفاده آنها در زندگی مشترک سودمند خواهد بود. این موارد عبارتند از : "گوش کردن، درک کردن، ارزش قائل شدن، و واکنش درست نشان دادن"
گوش کردن: با این کار شما به همسر خود ثابت می کنید که حرف هایش برای شما ارزشمند و مهم هستند.
درک کردن: با این کار شما گفته های او را برای خود مجددا تجزیه تحلیل می کنید تا هیچ گونه سوء تفاهمی پیش نیاید.
ارزش قائل شدن: شما دو نفر منظور اصلی خود را برای یکدیگر توضح می دهید تا هیچ گونه برداشت غلطی ایجاد نشود.
واکنش صحیح: با نوعی ارزش و احترام خاص به درک متقابل او پاسخ می دهید.
نکات ذکر شده چندان زیاد نبودند و شما می توانید به راحتی از آنها بهره بگیرید. سعی کنید همین حالا طرز برخورد خود با همسرتان را تغییر دهید. منتظر نباشید تا از او حرکتی سر بزند، برای اینکه شاید او به درستی نداند که باید از کجا شروع کنید. فقط تا آن جا که می توانید، سعی کنید تا به بهترین نحو با او ارتباط بر قرار کنید. یاد گرفتن این کار تنها در طول زمان دارازی امکان پذیر خواهد شد.

روان شناسی زن و مرد

روان شناسی زن و مرد 

میل اندر مرد و زن حق زان نهاد
تا بقا یابد جهان زین اتحاد
روز و شب ظاهر دو ضد و دشمنند
لیک هر دو، یک حقیقت می تنند
( مولوی)
آگاهی از وجود تفاوت های فردی بین انسان ها، چه کودکان و چه بزرگسالان، به اندازه خلقت انسان قدمت دارد. زیرا انسان های اولیه زمانی که در غارها یا جنگل ها زندگی می کردند، از متفاوت بودن یکدیگر کاملاً آگاه بودند، بدین صورت که وقتی به هم می رسیدند بلافاصله زور بازوی یکدیگر را تخمین می زدند؛ اگر طرف مقابل را ضعیف تر از خود می یافتند فوراً طعمه اش را از دستش می گرفتند و برعکس، اگر در می یافتند که حریف پنجه ی پر زورتر از آنها دارد، فوراً از سر راهش کنار می رفتند.
اگر تاریخ را ورق بزنیم در هیچ دوره ای نخواهیم دید که انسان ها خواه به صورت رسمی و خواه به صورت غیر رسمی، اعضاء جامعه خود را گروه بندی نکنند و برای هر گروه ویژگی های خاص قائل نشوند. در ادبیات کهن و واقعاً غنی سرزمین خود نیز می بینیم که مسئله تفاوت های فردی مطرح بوده و از همه کس انتظارات یکسانی نداشته اند.
هر کسی را بهر کاری ساختند
میل آن را را در دلش انداختند
( مولوی)
علاوه بر تفاوت های فردی بین انسان ها به طور کلی ، و بین زن و مرد نیز به طور اخص تفاوت های بارز چشمگیری از نظر جسمانی و روانی وجود دارد و همین امر توجه متخصصین و صاحب نظران را به خود جلب کرد و نقطه عطفی در باب انجام مطالعات در مورد زن ها و مقایسه آن با مردها شد. مطالعه جنسیت و تفاوت های جنسی همواره مورد توجه و علاقه پژوهشگران بوده است. روان شناسان در بررسی تفاوت های جنسی توجه خویش را به زنان معطوف کردند، اما چون بیشتر این پژوهشگران مرد بودند به طور طبیعی فعالیت های پژوهشی آنان نیز متأثر از جهت گیری های جنسی آنان بود.
در این پژوهش ها دانشمندان بر این باور بودند که عالی ترین قابلیت های ذهنی در قطعه پیشانی مغز است. در پژوهش های آن زمان نیز به این موضوع تأکید می شد که مردان قطعه پیشانی بزرگ تری نسبت به زنان دارند . اما چند سال بعد، دانشمندان به این باور رسیدند که عالی ترین قابلیت های ذهنی نه در قطعه پیشانی که در قطعه آهیانه ای مغز است. ناگهان در نهایت شگفتی و برخلاف یافته های پژوهشی پیشین، پژوهشگران پی برده اند که قطعه پیشانی زنان بزرگتر است، هم چنین پژوهش ها نشان داد که اندازه قطعه ی آهیانه ی مغز زنان نیز بزرگتر است.
دومین جنبه ی تفاوت های جنسی که مورد توجه پژوهشگران پیشین قرار گرفت، مقیاس
هوش بود. آنها معتقد بودند که مردان از نظر بهره وری هوش در دو انتهای بالاتر و پائین تر منحنی زمان قرار دارند، در حالی که تجمع زنان از نظر بهره هوشی، نزدیک به میانگین است. در صورتی که تحقیقات بسیار متعدد و گسترده ای که بعداً انجام شد نشان داد در عمل کرد کلی هوش ، تفاوتی بین زن و مرد نیست ولی در عمل کردهای اختصاصی تفاوت وجود دارد.
تصورات قالبی و کلیشه ای در مورد زنان
باورهای قالبی، همانا ذهنیت های ایستا و ثابتی هستند که پایه های عملی ندارند و مردم به مردان یا زنان نسبت می دهند، به عبارت دیگر مردم پیشاپیش ویژگی های خاصی را به دو جنس نسبت می دهند. امروزه در دانشگاه های برخی کشورها این باور رواج دارد که
زنان با مردان از لحاظ روان شناختی و فیزیولوژیکی تفاوت دارند. به علاوه تحقیقات امروزی نشان می دهد که این باورهای قالبی از سال 1972 تاکنون تغییرات محسوسی نداشته است.
اکثریت مردم صفات زیر را از
ویژگی های جنس زن
می دانند:
- محافظه کار و خویشتن دار
- دلواپس عواطف و احساسات دیگران
- دارای گرایشات دینی عمیق
- میل به امنیت خواهی فراوان
- تمایل و علاقه شدید به هنر و ادبیات
- به سادگی ، عواطف لطیف را به زبان آوردن
و
خصوصیات زیر را به
مردان
نسبت می دهند :
- بسیار مستقل است
- پرخاشگر و سلطه طلب است
- به سادگی تحت تأثیر قرار نمی گیرد
- عمیقاً شیفته ریاضیات و مقولات علمی
- در برابر بحران ها، خویشتنداری خود را حفظ می کند
- در بسیاری از زمینه ها فعال بوده و تمایلات رقابت جویی عمیقی دارد
- تقریباً بسان یک رهبر عمل می کند
- معتمد به نفس بوده و بسیار جاه طلب است
- عمیقاً به آداب و شیوه های جهان آگاه است
برخی کلیشه ها نه تنها در قیاس با سایر فرهنگ ها متفاوت است بلکه این موضوع در میان نژادها و طبقات اجتماعی نیز تفاوت دارد. مثلاًً کلیشه هایی سفید پوستان و رنگین پوستان متفاوت هستند. روان شناسانی چون « لاندرین» ، با توجه به تحقیقاتی که انجام داده اند به نتایجی نیز دست یافته اند. مثلاً وی زمانی که زنان سفیدپوست را با زنان سیاه پوست مقایسه می کرد به کلیشه های چون وابستگی بیشتر، احساساتی بودن بیشتر و هوشمندی بیشتر دست یافت در صورتی که زنان سیاه پوست را خرافاتی و ستیزه جو یافت.
دیدگاه های کلیشه ای راجع به مردان
همان طور که در مورد زنان کلیشه هایی رواج دارد ، این مسأله در مورد مردان نیز صدق می کند. ویژگی های ایده آل اجتماعی مردان باید شامل صفاتی چون پرخاشگری، استقلال و خودکفایی، غیر احساسی بودن و
اعتماد به نفس باشد.
پژوهش های انجام شده نشان می دهد که چهار عامل اصلی در پایداری باورهای قالبی در مورد مردان نمود آشکار دارند:
1- مردانگی طلب می کند که هرگونه خصوصیات زنانه از مردان دور باشد.
2- مردان باید نماد «چرخ بزرگ» باشند. مرد باید کامیاب شود و همگان به دیده احترام به او بنگرند و نان آوری بزرگ باشد.
3- مرد باید نماد اعتماد به نفس ، نیرومندی و خود اتکایی باشد.
4- مرد باید پرخاشگر و قدرتمند باشد و از ابراز خشونت و جسارت ابایی نداشته باشد.
تغییرات نقش های مردان
القائات گذشته با هنجارهای امروزی مردان متفاوت است. در گذشته مرد ایده آل کسی بود که قدرت پرخاشگری داشته باشد. لیکن امروز این صفت سرزنش می شود، به علاوه در گذشته مرد می بایست در فضای کاری، قاطعیت و خشونت از خود نشان دهد، لیکن امروزه هنر در این است که شخص هر چه بیشتر با همکاران خویش هماهنگ و همسو باشد.
نقش های سنتی مردان توسط جامعه شناسان و انسان شناسان مورد مطالعه قرار گرفته است. امروزه اوضاع دگرگون شده است، زیرا کار کردن در کارخانجات و شرکت ها و موفق شدن، مستلزم ویژگی هایی می باشد که به جای زورمندی محتاج ظرافت و هوشمندی است. مرد امروزی باید به طور مطلوب با همکاران خویش تعامل داشته باشد و با مساعدت آنان به اهداف عالیه خویش برسد. به علاوه مردان امروزی باید خویشتن دار باشند ، لیکن باید حساسیت های عاطفی خویش را نیز ابراز نمایند.
مقایسه روان شناسی زن و مرد
گوهر وجودی زن و مرد یکی است، هر دو انسانند و طبیعتاً با یکدیگر شباهت های بسیار دارند، ضمن آنکه در مواردی با یکیگر تفاوت دارند. متأسفانه پژوهش ها و گرایش های علمی بیشتر به تفاوت های زن و مرد ، و نه بر شباهت های آنها تکیه دارد. افزون بر آن جنس زن و مرد در پاره ای از ویژگی ها همپوشی های زیادی را نشان می دهند که در این مورد باید به توزیع فراوانی این ویژگی ها در دو جنس توجه کرد و دریافت که میانگین نمره های هر گروه در مقایسه با دیگری در آزمون های مربوطه چه میزانی است.

پرخاشگری در زنان

پرخاشگری در زنان
چیستی پرخاشگری
پرخاشگر بودن به معنی حمایت از خود به شیوه‌ای است که در آن به حقوق دیگران تجاوز می‌شود.
رفتار پرخاشگرانه به صورت معمول تنبیه‌گرانه، خصمانه، سرزنش‌آمیز و تحکم‌جویانه است. و می‌تواند تهدید، توهین و حتی تنبیه بدنی را شامل شود حتی لبخند تمسخرآمیز، عبارت طعنه‌آمیز غیبت و ... نیز نوعی پرخاشگری است.
همچنین می‌توان گفت: پرخاشگری، رفتاری است که با قصد صدمه رساندن جسمی یا روحی به فرد دیگر یا نابود کردن دارایی افراد صورت می‌گیرد و عمدتاً پرخاشگری‌های کوچک عامل درگیری و منازعات بزرگ می‌شود که در نهایت به ارتکاب جرم می‌انجامد. شناخته شده‌ترین نوع پرخاشگری، پرخاشگری خشمگینانه است که عموماً با علایمی از برانگیختگی هیجانی همراه خواهد بود.
وقتی رفتار انسان خودخواهانه یا به شیوه‌ای که مستلزم تجاوز به حقوق دیگران است باشد، در واقع به جای عمل به شیوه سازنده و تقویت رفتار مثبت، مخرب و پرخاشگرانه عمل شده است.
در برخی انسان‌ها یک احساس نارضایتی درونی از اجتماع و محیط اطراف وجود دارد و زنان نیز مستثنی از این اصل نیستند. افزون بر این تغییر در رفتارهای خانوادگی، دیدن صحنه‌های خشن و خشونت‌بار در فیلم‌ها، و نیز احساس زنان در مقایسه حقوق خود با دیگران و برداشت این تفسیر که از حقوق کمتری نسبت به مردان بهره‌مند شده‌اند از جمله مهم‌ترین دلایل بروز پرخاشگری و تغییر رفتار در زنان می‌باشد.(1)
مردان در معرض تیرهای خشم
زنان برای احقاق حق خود یا اعتراض به وضع موجود ممکن است به انواع خشونت مثل قهر کردن از خانه، جدایی عاطفی، جدایی از کانون خانواده، جدایی جنسی و طلاق متوسل شده تا بتوانند مردان را در تنگنا قرار دهند. گاهی اوقات رفتار و تفکرات زنان، خانواده را علیه مردان برمی‌انگیزاند. این مسئله باعث می‌شود که مرد در خانه آنچنان که باید احساس امنیت روحی و روانی نکند و خود را در خانواده بیگانه ببیند. در این حالت مرد نوعی طغیان را در خانواده خود احساس می‌کند و این بدترین نوع خشونت علیه مردان است.
یکی از دلایلی که باعث خشونت در بین زنان می‌شود تکرار خشونت از سوی مردان است. در این هنگام زن از لحاظ جسمی، روحی و روانی آسیب می‌بیند در چنین وضعیتی زن با هدایت اطرافیان، سرزنش‌ها و حمایت‌های خانواده و فرزندان میل به ایستادگی پیدا می‌کند که این موضوع به خشونت علیه مرد می‌انجامد. ضعف اقتصادی، بیکاری، ندادن نفقه، خیانت شوهر به زن و اعتیاد از عوامل اصلی بروز خشونت از سوی زنان علیه مردان است.
بسترهای خشونت و پرخاشگری در زنان
1. ازدواج نکردن: عدم تشکیل خانواده به ویژه در دختران اضطراب‌هایی مانند پراشتهایی، بی‌اشتهایی، اختلالات خواب و بسیاری از اختلالات روانی یا روان‌تنی دیگر را پدید می‌آورد که از احتیاج به ارضای نیازهای غریزی و حل تعارضات خود ناشی می‌شود. احساس تنهایی و نیاز به شریک زندگی، دختران را دچار اضطراب روانی زیادی می‌سازد و هر چه بر سن دختران افزوده شود، احساس گناه آنان افزایش می‌یابد. و عزت نفس آنان کم می‌شود. نوعاً زنان از طریق ازدواج و ارزشگذاری شوهر، احساس عزت نفس بیشتری می‌کنند. عدم ازدواج و بالا رفتن سن، معمولاً در دختران باعث ایجاد نیروی پرخاشگری می‌شود که نیاز به تخلیه دارد. این تخلیه به دو صورت خودآزاری و یا دگرآزاری بروز می‌کند.(2) در واقع هرچه دوره تجرد به طول انجامد بر پریشانی و بهداشت روانی زنان، اثرات سوء دارد.
2. استقلال‌طلبی: استقلال طلبی در جامعه و خانواده، نوعی مقابله و حق‌خواهی به حساب می‌آید که در این استقلال طلبی ممکن است زنان بسیاری از خصوصیات طبیعی و فطری خویش را نادیده بگیرند و این امر به تغییر رفتار و نوع نگرش زنان به خود و جامعه منتهی می‌شود و روحیه پرخاشگری در آنان رشد می‌کند.
3. ناکامی و شکست: ناکامی یکی دیگر از علت‌های بوجود آورنده رفتارهای خشونت‌آمیز و پرخاشگرانه است. وقتی خواسته‌ها و نیازهای زنان با آنچه به دست می‌آورند متناسب نباشد و واکنش‌های نامناسب در مقابل اهداف و خواست‌های آنها بروز کند، پرخاشگری پدید می‌آید. ناکامی زنان در ارتباطات انسانی، شکست و بن‌بست در زندگی، چشم و هم‌چشمی در امور مادی، ... نوعاً بستر بروز چنین رفتارهایی در زنان است.
4. بی‌پروایی و خودنمایی: وفور تظاهرات جنسی به امنیت روحی و روانی زنان آسیب‌های جدی و جبران‌ناپذیری می‌زند. هر قدر بی‌پروایی و خودنمایی در زنان بیشتر شود میزان حجب و حیا کم می‌شود و روحیه جسارت و پرخاشگری رشد می‌کند.
5. محرومیت: محرومیت اغلب منجر به پرخاشگری می‌شود. پرخاشگری ممکن است متوجه فرد یا افرادی که آن را به وجود آورده‌اند بشود یا حتی به جانب خود فرد نیز متمایل گردد. رفتار پرخاشگری، نوعی رفتار جبرانی است که در برابر محرومیت‌ها و بازدارنده‌ها از فرد سرمی‌زند. این رفتار جبرانی به احساس خودکم‌بینی و تصور عدم لیاقت و کفایت بستگی دارد.(3)
زمانی که زنان در جامعه و خانواده با عدم ارضای خواسته‌ها و نیازها روبه‌رو می‌شوند و به تعبیری، درک‌شان نمی‌کنند و آنان را به حساب نمی‌آورند، خواه ناخواه به سوی رفتارهای غیرطبیعی کشیده می‌شوند.
محرومیت و ناکامی هنگامی روی می‌دهد که راه دستیابی به هدف بسته می‌شود یا دستیابی به هدف به تأخیر می‌افتد. گرچه مشکلات محیطی، محدودیت‌های اجتماعی و کم و کاستی‌های شخصی هم ناکامی ایجاد می‌کنند، اما تعارض‌ها یکی از خاستگاه‌های عمده ناکامی است.(4)
6. تداخل نقش زنان و مردان: تقابل و تداخل نقش زنانگی و مردانگی، توقع و انتظار بیش از حد توان و قدرت از زنان را، در جامعه و خانواده در پی دارد. و این در واقع نوعی القای بی‌هویتی به زنان می‌باشد، زیرا زیر سئوال بردن نقش زنانگی و انتظار برابری در تمام جایگاه‌های زندگی، باعث تحریک عواطف و روحیات زنانه در غیر مسیر طبیعی می‌شود.
همچین تداخل نقش زنان و مردان نوعی سردرگمی را در میان زنان به وجود می‌آورد که بازتاب آن می‌تواند به پرخاشگری بیانجامد. تلقین زیست مردانه به زن، به منزله‌ی نابودی انسانیت و هستی او و پایمالی شرف و امتیازات انحصاری زن است.(5)
7. عدم حضور در صحنه‌ی اجتماع: حضور غیرفعال در صحنه‌ی اجتماع و رویارویی با انواع ناهنجاری‌ها و معضلات نیز می‌تواند روحیه پرخاشگری و گستاخی را در زنان پدید آورد.
8. ترس و ناامنی: احساس ناامنی و اضطراب نسبت به محیط خارج از خانه می‌تواند استارت رفتار پرخاشگرانه در زنان باشد. آزار زنان به صورت‌های مختلف کلامی، فیزیکی، نوشتاری و دیداری و یا حتی به صورت مدرن آن یعنی مجازی، در جوامع امروزی به وفور به چشم می‌خورد و جامعه ما نیز از آن مستثنی نیست.
یکی از پیامدهای طبیعی، ولی زیانبار آزارهای خیابانی، ایجاد احساس بدبینی در زنان نسبت به جنس مرد است. احساس بدبینی گاه به تنفر می‌انجامد و زن را در موضع پرخاشگری نسبت به جنس مرد قرار داده و در زندگی زناشویی اختلالاتی ایجاد می‌کند.(6)
9. تبلیغ زندگی مرفه: رسانه‌های جمعی در ایجاد چنین رفتاری در میان زنان تأثیر بسیاری دارند. رسانه‌ها با تبلیغات کالاهای رنگارنگ، زندگی مرفه را آرمان و هدف مخاطبان ترسیم می‌کنند، در حالی که این هدف با شغل و درآمد مخاطبان قابل دسترسی نیست، در نتیجه میان اهداف و ابزار مشروع و معقول فاصله ایجاد می‌شود و این وضعیت در نهایت منجر به خشونت و پرخاشگری می‌شود.(7)
10. بی‌قانونی: نادیده گرفتن قوانین و احکام مربوط به زنان باعث سرخوردگی و طغیان در زنان می‌شود و این نیز به سهم خود یکی دیگر از عوامل پرخاشگری در زنان است.
11. جرایم اجتماعی: شاید بتوان میان گسترش پرخاشگری در بین قشر زنان و جرایم اجتماعی ارتباطی قائل شد. به همان مقدار که جرایم اجتماعی بسط و گسترش می‌یابند در نوع روحیات و اخلاقیات افراد جامعه نیز دگرگونی ایجاد می‌شود و زنان در این میان آسیب‌پذیرترند.
پیامدهای روحیه پرخاشگری در زنان
زنان به دلیل نوع ساختار و طبیعت‌شان همیشه جویای آرامش و امنیت هستند و شاهد بر مطلب، عدم قدرت‌طلبی و گرایش به بزهکاری و جرایم اجتماعی در زنان در طول تاریخ است و تنها تعدادی اندک از زنان به این امور گرایش داشته و دارند که در مقایسه با مردان بسیار ناچیز است. اما این مسئله را نباید نادیده گرفت که نقش زنان در محیط خانه و خانواده بسیار پررنگ و حائز اهمیت است و دختر پرخاشگر امروز- مادر پرخاشگر فردا می‌شود و واضح است که زنان، مادران جامعه‌اند و می‌توانند روحیه پرخاشگری را در نسل بعد تئوریزه کنند.
به جرئت می‌توان گفت بخشی از درخواست طلاق‌ها و ناسازگاری‌ها بین زوجین، از پیامدهای افزایش روحیه پرخاشگری زنان است.
- عدم توجه به حقوق و قوانین و نادیده گرفتن تفاوت طبیعی حقوق زن و مرد و ناامنی محیط اجتماع از جمله پیامدهای مهم پرخاشگری زنان است. زن ستیزه‌جو و خشن، خود را محق و طلبکار می‌داند. او برای اثبات و آرام کردن خود، ظالم و سرکوب‌گر می‌شود و به طبع خود را جسور و همه جا را عرصه حضور خویش می‌داند، چنین زنی هیچ خط قرمزی را قبول ندارد و امنیت خود را به خطر می‌اندازد. با نگاهی به اخبار و آمارهای کشورهای غربی، به بحرانی بودن این وضعیت پی می‌بریم که بین بالا رفتن سن و تأخیر ازدواج با ایجاد روحیه پرخاشگری و ابتلا به بیماریهای روحی و روانی، ارتباطی مستقیم وجود دارد.
همچین تغییر نگاه و نوع رفتار زن و مرد نسبت به هم، در پی دگرگونی ارزش‌های اجتماعی و اخلاقی، تناسبات بین زن و مرد را بر هم می‌زند و به رشد پرخاشگری دامن می‌زند. باید توجه داشت که زن به مرد و مرد به زن، وابسته است چنانچه عقل و وجدان و نیز عدالت و قانون، هر یک به دیگری وابسته‌اند و در روند جریان خلقت و ادامه نسل، مرد و زن، هر دو به یکدیگر، وابسته‌اند و هر دو به یک اندازه، شایسته نام انسانند.(8)
زن و مردی که با خصومت و خودخواهی به یکدیگر نگاه می‌کنند و بنای زندگی را بر فردیت و خودمحوری گذاشته‌اند، در واقع از جایگاه انسانی خود عدول کرده‌اند.
رشد روحیه پرخاشگری و خشونت در زنان زنگ خطری برای سست شدن بنیان خانواده‌ها و سردرگمی در نقش‌ها و به هم خوردگی روابط بین زنان و مردان و مهم‌تر از همه شکل‌گیری ناهنجاری‌های جدید در جامعه است.
پی نوشت ها :
1- www.Iran_newspeper. Com
2- کتاب نقد، فصلنامه انتقادی- فلسفی و فرهنگی، قم، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، ش17، 1379، برگرفته از مقاله: زن در نگاه علم، محمد حکیمی، ص 282.
3- شاملو، سعید، بهداشت روانی، تهران، رشد، چ 1، 1374، ص213.
4- هیلگارد، زمینه روانشناختی، ترجمه زیر نظر محمدتقی برانی، تهران، رشد، ج2، چ13، 1378، ص181.
5- کتاب نقد، ش17، مقاله تفاوت‌های بیولوژیک زن و مرد «بدن، روان و هوش»، سید هادی حسینی، ص 234.
6- کتاب زن، فصلنامه شورای فرهنگی اجتماعی زنان، مهری سویزی، تهران، دبیرخانه شورای فرهنگی زنان، ش 23، 1383، ص 165.
7- همان، ش 18، ص112.
8- کتاب نقد، مقاله: استاد جعفری و شخصیت اسلامی زن، آسیه فیروزچی، ش 12، ص253.

شیوه های ارتباطی همسران

شیوه های ارتباطی همسران
استنباط بیشتر افراد از کلمه :«ارتباط » تنها ارتباط گفتاری است و بیشتر افراد درباره
تفاوت مرد و زن ، در شیوه ی ارتباط های گفتاری پنداشت های قالبی دارند. مانند این که زنان پر حرف تر از مردان هستند ، مردان از اصطلاحات بیشتر استفاده می کنند و زنان لطیف تر سخن می گویند. هر چند پژوهش ها ، برخی از این پنداشت ها را تأیید می کند ولی بسیاری از این پنداشت ها از واقعیت به دور است.
افزون بر آن ما می توانیم بدون استفاده از کلمات، با یکدیگر ارتباط برقرار کنیم . حالات چهره ما ، لبخندها و اخم ها ، ارتباط های غیرکلامی برقرار می نمایند. دختران از همان اوان کودکی برتری کلامی را نسبت به پسران نشان می دهند . در صحبت کردن ، هم از کلمات بهتری استفاده می کنند و هم روان تر سخن می گویند. سیالی کلام نیز در آنها بهتر است . منطقه کلامی در نیمکره چپ مغز ، در
ناحیه بورکا و ورنیکه می باشد و تحقیقات نشان داده است در زنان نیمکره چپ مغز غالب است. در اینجا به چهار قسمت الگوهای حرف زدن، کیفیت صدا، کلمات ویژه ، و عبارات و محتوای سخن می پردازیم.
تحقیقات نشان می دهند که زن ها و مردها از روش های متفاوتی برای نشان دادن گوش کردن خود استفاده می کنند. زن ها در حین گوش دادن بیشتر سر تکان می دهند و از کلماتی مانند آهان، بله و... استفاده می کنند و مقصودشان نیز از استفاده این کلمات این است که «دارم به حرف های شما گوش می دهم». ولی مردها کمتر این حرکات را انجام می دهند و بیشتر زمانی از این اصوات و کلمات استفاده می کنند که بخواهند توافق خود را اعلام نمایند.
الگوهای حرف زدن
باور عموم افراد بر آن است که زنان به طور کلی پر حرف تر از مردانند. آنها می توانند ساعت ها تلفنی یا حضوری با افراد صحبت کنند و تمایلی به سکوت کردن ندارند. اما به اعتقاد سوایکر ( 1975) مردان بیشتر حرف می زنند. جالب اینجاست که دختران جوان بیش از پسران جوان حرف می زنند ، که این خود توانایی گفتاری بیشتر آنها را نشان می دهند. ولی در گروه های مختلط جنسی بزرگسالان، مردان راحت تر و بهتر سخن می گویند ، شاید بتوان این امر را به مسائل اجتماعی ربط داد. یکی دیگر از دلایلی که باعث می شود زنان پر حرف به نظر برسند ، این است که مطالب را با جزییات کامل تشریح می نمایند و این امر ناشی از نوع نگرش و دید جزئی آنها نسبت به مطالب است.
کلمات و عبارات
زنان و مردان با وجودی که از کلمات مشابه استفاده می کنند ولی حرف یکدیگر را نمی فهمند. کلماتی که ما به کار می بریم دارای دو قسمت هستند:
1- پیام 2- فراپیام. اطلاعاتی که به وسیله معانی کلمات منتقل می شوند «پیام» و آنچه درباره روابط مخابره می شوند ، تلقی در قبال یک دیگر، موقعیت و حرفی که می زنیم، حالت چهره و وضعیت بدنی ما در هنگام صحبت کردن ، «فراپیام» را تشکیل می دهند. در حالی که کلمات اطلاعاتی را منتقل می سازند، طرز سخن ما ، بلندی صدا، سرعت حرف زدن، لحن و ادای کلمات و تأکیدها ، ذهنیت ما را مشخص می سازند؛ حالتی که به مخاطب ما می فهماند عصبانی هستیم، یا احساس دوستانه داریم و می خواهیم صمیمی تر شویم همان فراپیام است. پژوهش ها نشان داده اند زن ها بیشتر از پیام به فراپیام اهمیت می دهند. در حالی که برای مردها خود پیام اهمیت بیشتری دارد.
زنان برای بیان احساسات به خود حق می دهند از انواع صفات عالی و مبالغه آمیز استفاده کنند و احساسات خود را غلیظ جلوه دهند. مثلاً می گویند:« توهیچ وقت به فکر ما نبودی» « تو همیشه دیر می آیی» « صد بار به شما گفتم». زن محدودیتی در استفاده از لغات نمی بیند در صورتی که مردان این کلمات را واقعی پنداشته و واکنش نامناسب نشان می دهند. مثلاً می گویند « در یک ماه گذشته فقط یک شب دیر آمدم ».
زنان بیشتر از مردان، هنگام گفتگو با همجنسان خود به صورت آنان خیره می شوند. زمانی که دو زن با یکدیگر صحبت می کنند معمولاً به چشمان همدیگر نگاه می کنند، اما هنگامی که دو مرد با یکدیگر گفتگو می کنند، هر یک به نقطه ای چند سانتی متر بالای گوش طرف مقابل نگاه می کنند.
تحقیقات نشان می دهند که زن ها و مردها از روش های متفاوتی برای نشان دادن گوش کردن خود استفاده می کنند. زن ها در حین گوش دادن بیشتر سر تکان می دهند و از کلماتی مانند آهان، بله و... استفاده می کنند و مقصودشان نیز از استفاده این کلمات این است که «دارم به حرف های شما گوش می دهم». ولی مردها کمتر این حرکات را انجام می دهند و بیشتر زمانی از این اصوات و کلمات استفاده می کنند که بخواهند توافق خود را اعلام نمایند. و لذا اکثر اوقات زن ها شکایت می کنند که همسرشان به حرفهایشان گوش نمی دهد و یا حوصله شنیدن حرف های آنها را ندارد. در صورتی که نحوه گوش دادن در زن و مرد متفاوت است.
زنان بیشتر از مردان به گفت و گو در مورد جزییات علاقه مند هستند ولی برای مردها گفت و شنود در مورد مسایل کلی مثل سیاست، بازار، تاریخ ، کاربرد اشیاء مختلف و ورزش اهمیت بیشتری دارد. معمولاً زن ها وقتی در مورد مسأله ای یا رویدادی گزارش می دهند آن را با جزییات تشریح می کنند و به شکل زنده نمایش می دهند ولی مردها معمولاً خلاصه ای کوتاه و کلی را در مورد رویدادها ارایه می کنند. برخی پژوهش ها حاکی از این است که زنان بیشتر از مردان درباره چگونگی احساس و عمل کرد مردم صحبت می کنند در حالی که مردها درباره ی اشیاء و امور و سیاست، بیشتر صحبت می نمایند . پژوهش ها نشان می دهد 71 درصد زنان و 64 درصد مردان به غیبت کردن می پردازند. از طرف دیگر زنان بیشتر از مردان از کلمات و عباراتی که محتوای احساسی و عاطفی دارند استفاده می کنند و به طور کلی در سخن گفتن از مردان مؤدب ترند.
زنان معمولاً بیش از مردان لبخند می زنند. بررسی های موجود ، فراوانی لبخند در زنان را دو برابر مردان گزارش کرده است پژوهش ها نشان می دهد که لبخند زنان الزاماً به معنای شاد بودن و یا حالت های عاطفی دوستانه آنها نیست،
ارتباط غیر کلامی
میان زن و مرد از لحاظ رفتارهای غیر کلامی مانند لبخند زدن، وضعیت بدن، و فضای شخصی تفاوت وجود دارد. برای درک این مطلب کافی است صدای تلویزیون را قطع کرده و به مشاهده رفتار غیرکلامی بپردازید. « فرانسز»، معتقد است اهمیت جنبه های غیر کلامی حتی از پیام های کلامی مهمتر است لذا در ذیل به شرح رفتارهای غیر کلامی می پردازیم که عبارت اند از: فضای شخصی، وضعیت بدن، تماس، حالات صورت و توانایی رمزگشایی.
فضای شخصی
منظور از فضای شخصی، فضای نامرئی اطراف هر شخص است که در آن مورد هجوم دیگران قرار می گیرد. انسان از فضای شخصی خود هنگامی آگاه می شود که شخص بیگانه ای به او آن قدر نزدیک می شود که احساس ناراحتی و نا امنی می کند. اندازه ی این فضای شخصی برای زنان و مردان، هم چنین در فرهنگ های مختلف متفاوت است. به طور کلی زنان فضای کمتری را در مقایسه با مردان اشغال می کنند و به فاصله کمتری از یکدیگر می نشینند و یا می ایستند. حتی کودکان پیش دبستانی در فاصله کمتری از زنان بزرگسال قرار می گیرند تا از مردان. هال در پژوهش های سال 1984 خود به این نتیجه رسید که رعایت فضای شخصی، از نظر جنسی در میان مردان و زنان متفاوت است.
تفاوت های جنسی در وضعیت بدن از همان آغاز زندگی به وجود می آید. زنان در نشستن و یا ایستادن، پاها را در کنار هم قرار می دهند و معمولاً دستان را در برابر سینه قرار می دهند و متمایل به پهلو می نشیند، برعکس مردان پاهای خود را در نشستن و ایستادن بازتر و یا روی هم می گذارند. و دستان خود را نزدیک هم روی پاها قرار می دهند. مردان در نشستن و ایستادن آرامش بیشتری دارند . در حالی که در وضعیت بدن زنان اندکی تنش دیده می شود.
حالات صورت
از لحاظ حالات صورت، زن و مرد با یکدیگر تفاوت دارند.
زنان معمولاً بیش از مردان لبخند می زنند. بررسی های موجود ، فراوانی لبخند در زنان را دو برابر مردان گزارش کرده است پژوهش ها نشان می دهد که لبخند زنان الزاماً به معنای شاد بودن و یا حالت های عاطفی دوستانه آنها نیست، لبخند پدران، هنگامی که مطالب خوب به فرزندان خود می گویند و جدی بودن آنها هنگامی که مطالب خنثی و یا نامطبوع می گویند ، قابل مشاهده است. در حالی که لبخند مادران به ماهیت پیام آنها چندان ارتباطی ندارد. به نظر می رسد حالات صورت زنان، اغلب وضعیت عاطفی و هیجانی آنها را فاش نمی کند. تفاوت دیگر زنان با مردان در حالات صورت این است که زنان بیشتر از مردان، هنگام گفتگو با همجنسان خود به صورت آنان خیره می شوند. زمانی که دو زن با یکدیگر صحبت می کنند معمولاً به چشمان هم دیگر نگاه می کنند، اما هنگامی که دو مرد با یکدیگر گفتگو می کنند، هر یک به نقطه ای چند سانتی متر بالای گوش طرف مقابل نگاه می کنند.
توانایی رمز گشایی
توانایی رمز گشایی، به معنای حدس زدن احساسات طرف مقابل با مشاهده رفتار غیرکلامی اوست. برای نمونه فردی که این توانایی را دارد، از حالات صورت، وضعیت بدن و حرکات و نیز صدای دوست خود، در می یابد که او خوش و سرحال است یا محزون و افسرده. پژوهش های هال و دیگران نشان می دهد که این توانایی در زنان به مراتب بیش از مردان است. زنان در قضاوت و استنباط هیجانات و عواطف - بویژه از حالات صورت - بسیار توانمندتر از مردان هستند. این توانایی حتی در دختران دبستانی دیده می شود. زناندر رمز گشایی توان بالایی دارند برای مثال در یک جمع و در یک مهمانی اگر آقا از حرف همسرش خوشش نیاید و اشاره کند خانم سریعاً متوجه می شود و مسیر حرف را عوض می کند ولی آقایان کمتر می توانند چنین کاری بکنند.
می توان نتیجه گیری کرد که زنان و مردان، هیچ یک در رفتارهای غیر کلامی خود ناهنجار و غیر طبیعی نیستند بلکه هر دو محصول سالیان سال شرطی شدن رفتاری هستند، اما بیان این نکته ضروری است که مردان می توانند از رفتارهای غیر کلامی و به ویژه توانایی رمزگشایی و خواندن چهره و پی بردن به عواطف و احساسات زنان ، درس هایی بیاموزند. قابل ذکر است که در فرهنگ های مختلف تفاوت های دو جنس در رمزگشایی و خواندن چهره شدت و ضعف دارد.

مردان،بی احساس های احساساتی

مردان،بی احساس های احساساتی
چرا مردها نباید گریه کنند؟!
تحقیقات جدید نشان می‌دهد که زندگی احساسی مردان هم به اندازه زنان پیچیده و غنی است اما در اغلب موارد این امر از مردان و هم چنین از زنان پوشیده باقی می‌ماند.
با این که احساسات همیشه از خصوصیات زنانه به شمار می‌رود ، اما مردان هم به اندازه زنان احساساتی می‌شوند و تجربیات عاطفی مشابهی را توصیف می‌کنند. در یک بررسی در رابطه با هوش عاطفی 500 هزار فرد بالغ ، ثابت شد که هوش عاطفی مردان به اندازه زنان است. مطالعاتی که بر روی زوج‌ها صورت گرفته نشان می‌دهد که مردان هم به اندازه زنان با میزان استرس همسرشان هماهنگ‌اند و به همان اندازه قادر به حمایت از آنها هستند.
مردان و زنان آه می‌کشند ، گریه می‌کنند ، شادی می‌کنند ، خشمگین می‌شوند و داد و فریاد راه می‌اندازند ، اما شیوه پردازش و ابراز احساسات در آنها متفاوت است.
دکتر کلمن، روان‌شناس و نویسنده می‌گوید: « احساسات در زندگی مردان در پشت سر و در زندگی زنان در پیش رو قرار دارند.» هورمون تستوسترون بر احساسات مردان تاثیر می‌گذارد و باعث می‌شود آنها بیشتر به طبقه‌بندی و تفکر منطقی بپردازند. به نظر می‌رسد زنان طبیعتاً با عواطف خود بیشتر در تماس هستند ، در حالی که مردان باید روی این قضیه کار کنند و اگر این کار را بکنند شرایط کاملا برابر می‌شود. آنها دارای روابط شادتر و زندگی سعادتمندانه‌تری خواهند بود.
چرا بسیاری از مردان از نظر احساسی ضعیف هستند؟ خوب این تقصیر مغزمردانه است. دکتر دیوید پاول، رییس مرکز بین‌المللی مطالعات سلامت می‌گوید: « سیم‌کشی مغز مردان متفاوت است.» او توضیح می‌دهد که ارتباط بین نیم‌کره چپ مغز، جایگاه منطق، و نیم‌کره راست مغز، محل عواطف و احساسات، در زنان قوی‌تر است: «ارتباط بین دو نیم‌کره در زنان شبیه یک بزرگراه است، بنابراین می‌توانند به راحتی بین دو نیم‌کره حرکت کنند. اما در مردان این ارتباط مانند یک کوره راه باریک است که باعث می‌شود دسترسی به احساسات برای ما مردها چندان آسان نباشد.»
این می‌تواند توضیحی برای نتایج 125 مورد مطالعه در فرهنگ‌های مختلف باشد: در این بررسی‌ها مشاهده شد که مردها و پسرها همواره در تفسیر پیام‌های غیرکلامی نهفته در ژست بدن، حالت صورت و لحن صدا دقت کمتری دارند.
هم‌چنین واکنش مردان نسبت به احساسات ضعیف ‌تر است و زودتر هم آنها را فراموش می کنند. در آزمایشی که در دانشگاه استانفورد انجام گرفت، عکس‌هایی از صحنه‌های تکان‌دهنده یا ناراحت‌کننده باعث تحریک بخش گسترده‌تری در مغز زنان شد. پس از سه هفته، زنان در مقایسه با مردان جزییات بیشتری از این تصاویر را به خاطر داشتند. به همین صورت محققان گمان می‌کنند که یک زن ممکن است به خاطر بگو مگو یا بی‌اعتتنایی کوچکی که شوهرش مدت‌هاست فراموش کرده هم‌چنان ناراحت و عصبانی باشد.
پسرها در سن یک سالگی در مقایسه با دختران ارتباط چشمی کمتری برقرار می‌کنند و به اشیای متحرک مثل ماشین توجه بیشتری نشان می‌دهند تا چهره انسان‌ها. هم پدرها و هم مادرها با پسران‌شان کمتر در مورد عواطف و احساسات صحبت می‌کنند (به جز خشم)، و دایره لغات ذهن پسرها شامل تعداد کمتری از واژه‌های مربوط به احساسات می‌شود.
در زمین بازی اگر نه در خانه پسرها یاد می‌گیرند که جلوی اشک‌شان را بگیرند و ترسی از خود نشان ندهند. چهره آنها، که زمانی به اندازه دختران نشان دهنده احساس‌شان بود، با رسیدن به سنین دبستان جدی تر می‌شود.
در سنین بزرگ‌سالی مردان از کلمات کمتری استفاده می‌کنند و صحبت کردن را حداقل در جمع ابزاری برای بالا بردن موقعیت خود می‌دانند، برعکس خانم‌ها که برای نزدیکی به دیگران با آنها وارد صحبت می‌شوند. مردان حتی هنگام صحبت با دوستان‌شان هم در حال تبادل اطلاعات در مورد خرید ، ورزش، ماشین یا کامپیوتر هستند.
چرا مردان منفجر می‌شوند؟
اگر چه زنان هم به اندازه مردان عصبانی می‌شوند ، اما خشم هم‌چنان یک ویژگی مردانه به حساب می‌آید. دکتر کنث دیلیو کریستین، روان‌شناس و نویسنده می‌گوید: «خشم به این علت به وجود می‌آید که شخص به علت سرکوب کردن احساسات خودش دچار سرخوردگی شدید می‌شود با این وجود این کاری است که مردان انجام می‌دهند، چون می‌ترسند که اگر کمی به احساسات‌شان بها بدهند دیگر کنترل آن از دست‌شان خارج می‌شود. اگر شما همه ابعاد وجودتان را رشد ندهید اگر یاد نگرفته باشید که چه‌طور با احساسات‌تان کنار بیایید، تبدیل به سایه‌ای می‌شوید که فقط بخش کوچکی از شخصیت‌تان را نشان می‌دهد و طولی نمی‌کشد که این بنای سستی که از خود ساخته‌اید فرو می‌ریزد.»
برای آنکه احساسات بیشتر در زندگی آقایان وارد شود ، رعایت این نکات توصیه می گردد:
آقایان اینها را امتحان کنید!
«مردانی که بیش از همه احساسات‌شان را پنهان می‌کنند احتمالا حساس‌ترین مردها هستند!»
با این حال شما آقایان می‌توانید بدون گریه و زاری راه انداختن، احساسات‌تان را ابراز کنید.
خوب، چرا شروع نمی‌کنید:
یک خروجی خلاقانه برای خودتان ایجاد کنید.
سرگرمی‌هایی مثل نقاشی یا هر هنر مورد علاقه تان ، می‌تواند ابزار خوبی برای غلبه احساسات یک مرد باشد. یادتان باشد که بسیاری از آثار برجسته هنری و ادبی جهان توسط جنسی خلق شده‌اند که گفته می‌شود احساس ندارد!
استرس و خشم خود را از طریق ورزش تخلیه کنید.
وستوور می‌گوید: « وقتی به جایی می‌رسید که فقط می‌خواهید سرتان را به دیوار بکویید ، یک وقفه 10دقیقه‌ای برای آرام کردن شما کافی است.»
می توانید مواقعی که دچار احساسات شدید می‌شوید ، جایی پیدا کنید و روی زمین شروع به شنا زدن کنید.
سعی کنید « یک کمی » از احساسات‌تان را بروز دهید.
کلمن پیشنهاد می‌کند: این روش را با احساساتی آغازکنید که می‌توانید کنترل‌شان کنید ، یک گوش شنوا پیدا کنید و از عبارت « یک کمی» استفاده کنید گفتن اینکه «یک کمی» ناراحتید یا «یک کمی» می‌ترسید ، بی‌خطرتر از این به نظر می‌رسد که بخواهید آسیب‌پذیری خود را کاملا بیان کنید.
وقتی به جایی می‌رسید که فقط می‌خواهید سرتان را به دیوار بکویید ، یک وقفه 10دقیقه‌ای برای آرام کردن شما کافی است.
به سمت ناراحتی‌های‌تان بروید.
به‌جای اینکه از احساساتی که نمی‌دانید چه‌طور با آنها کنار بیایید اجتناب کنید ، بیشتر به آنها بپردازید. شما به زمان و تلاش نیاز دارید تا یاد بگیرید چگونه احساسات‌تان را کنترل کنید ، چرا که باید مغزتان دوباره آموزش ببیند. اما نگران نباشید، به مرور زمان این کار برای‌تان آسان‌تر می‌شود.
خانم‌ها ، حواس‌تان باشد!
در اینجا روش‌هایی وجود دارد که شما خانم‌ها می‌توانید از آنها استفاده کنید تا همسرتان بتواند با احساساتش راحت‌تر برخورد کند.
برای صحبت کردن در کنار همسرتان باشید تا او احساس کند در کنار اوهستید نه در مقابلش.
روان‌شناسان معتقدند وقتی رودر روی یک مرد قرار می‌گیرید باعث می‌شوید او احساس رقابت یا مقابله کند ،به جای اینکه از آن سوی میز به او خیره شوید ، در یک سمت در کنار شوهرتان بنشینید.
با هم به یک فعالیت فیزیکی بپردازید.
وقتی با شوهرتان پیاده‌روی می‌کنید ، سد دفاعی او شکسته می‌شود. بگذارید موضوع صحبت خود به خود پیش بیاید هرگز یک مرد را مجبور نکنید در مورد چیزی حرف بزند.
هرگز یک مرد را برای حرف زدن راجع به یک روز بد تحت فشار قرار ندهید.
اگر مرد شما روزی طاقت‌فرسا را پشت سر گذاشته، شاید بخواهد از رنج و ناراحتی آن رها باشد. چه فایده‌ای دارد که تمام شب را در احساس بدبختی بگذرانید وقتی این کار گره‌ای از کارتان را باز نمی‌کند؟
نشان دهید ، فقط حرف نزنید.
صحبت کردن شاید برای یک زن محبوب‌ترین شکل عشق ورزیدن باشد ، اما مردان رابطه زناشویی را نوعی وسیله برقراری ارتباط می‌دانند. مردان بخش عظیمی از احساسات خود را به صورت فیزیکی ابراز می‌کنند. به جای اینکه مرد را مجبور کنید احساسش را در قالب کلمات ترجمه کند ، به زبان خودش صحبت کنید.
بگذارید مردتان بداند که به چه نوع حمایت عاطفی نیاز دارید.
مردان نیز مانند زنان می‌توانند از لحاظ عاطفی نسبت به همسرشان حساس و حمایت‌گر باشند ، اما اغلب وقت آنها کفایت نمی‌کند. مردان به این مسایل بی‌توجه نیستند ، اما شما خانم‌ها باید به آنها فرصت دهید تا بدانند چه می‌خواهید و در چه زمانی به آن نیاز دارید.
از همسرتان نظرخواهی کنید.
در یک روز آرام از شوهرتان بپرسید: آیا من تا به حال کاری کرده‌ام که فکر کنی دیگر مثل روزهای اول به تو احترام نمی‌گذارم و تحسینت نمی‌کنم؟ به او بگویید که چقدر از داشتن او خوشحالید و اینکه متاسف هستید که در اغلب موارد نمی‌گذارید او این را بداند. اینجاست که همسرتان دهانش باز می‌ماند!!

چهار روش برای گفتن دوستت دارم

چهار روش برای گفتن دوستت دارم
گفتن "دوستت دارم" معمولاً برای افراد بسیاری دشوار بوده و نیازمند یک زمان مناسب است؛ اما حتماً لازم نیست که عبارت "دوستت دارم" را بر زبان بیاورید تا طرف مقابل متوجه احساسات درونی شما بشود. هر چند این عبارت می تواند گویای احساسات بدیهی باشد، اما می توان از راههای دیگر نیز عشق را اظهار نمود، که چه بسا میتواند تاثیرگذار تر بوده و رابطه را بیش از پیش شاداب، سرزنده و سالم نگه دارد.
راههای ساده ای وجود دارند که می توانند بدون اینکه حرفی به زبان بیاورید، به همسرتان ثابت کنید که دوستش دارید. و علاوه بر همه این موارد: آیا شما در بوسیدن تبحر دارید یا خیر؟
1- تایید کرده، تشکر کنید و قدردان باشید
یکی از خصلت های طبیعی هر انسانی این است که به دنبال تایید از طرف کسانی است که دوستشان می‌دارد.
به همین دلیل کاملاً معقول می باشد که تا جایی که می توانید تلاش کنید تا مطمئن شوید که شریک زندگیتان می داند که تا چه اندازه او را دوست می دارید و برایش ارزش و احترام قائل هستید. در میان گذاشتن این امر که چه احساسی نسبت به همسرتان دارید، اصلاً نیازی به صرف وقت آنچنانی ندارد. اگر هم احساس می کنید که او در حال حاضر می داند که شما چه احساسی نسبت به او دارید، بد نیست گاه و بی گاه یادآوری های کوچکی داشته باشید تا او هم بیشتر ترغیب به عشق ورزی نسبت به شما شود.
همه ما دوست داریم تا به خاطر کارهایی که انجام می دهیم، مورد تایید و پذیرش سایرین قرار بگیریم. حال چه این کار تامین مالی خانواده باشد، چه پرورش مناسب فرزندان باشد، نحوه انجام کارهای فردی، نحوه نگاه ما به مسائل مختلف، و یا سایر موفقیت هایی که در زندگی بدست می آوریم.
بنابراین اگر دائماً بخواهید نقد کنید و فقط جنبه های منفی شریک زندگی خود را ببینید، گفتن "دوستت دارم" نمی تواند کاری را از پیش ببرد. در حقیقت با این کار بدتر ارزش خود را زایل کرده و به راحتی او می تواند متوجه شود که حرف هایتان از ته دل نخواهد بود.
متاسفانه بیشتر ما چنین کاری را انجام می دهیم. در قدم اول ابتدا باید آسیب هایی را که به طرف مقابل وارد آورده اید را شناسایی کنید و سعی کنید تا انتقادهایتان آزار و اذیتی را به طرف مقابل وارد نسازد. باید راه نبرد خود را به درستی انتخاب کنید و با شیوه های مسالمت آمیز از او انتقاد کنید. به جای اینکه تمام توجه خود را بر روی اشتباهات و عیوب طرف مقابل متمرکز نمایید، باید سعی کنید در مسائلی که او توانایی بیشتری دارد را تایید، و تصویب کرده و از او قدردانی نمایید. به عنوان مثال زمانیکه همسرتان مثلاً با بیرون بردن زباله ها قصد دارد تا به نوعی، عشق و محبت خود را به شما نشان دهد و یا روغن ماشین شما را تعویض می نماید، یادتان نرود که از عباراتی به این شرح استفاده کنید.: "مرسی از اینکه.....را انجام دای" و یا "از تو سپاسگزاری می کنم که....." و یا "من تو را تحسین می کنم که........" سعی کنید محدوده استفاده از این کلمات و عبارات را افزایش دهید.
2- کاری کنید که احساس کند شماره یک است
سرسپردگی و تعهد اساس یک رابطه را تشکیل می دهد به ویژه در روابط خانوادگی.
هر چند در یک زندگی مشترک زن و شوهر مسائل مربوط به روابط زناشویی خود را باید در اولویت کارهای خود قرار دهند، اما هیچ شکی وجود ندارد که هر یک از افراد کارهای بسیار زیاد دیگری نیز برای انجام دادن در دست دارند. شغل، فرزندان، دوستان، سایر افراد فامیل و قوم و خویش و سایر مسئولیت های اجتماعی معمولاً وقت بسیار زیادی را از شما گرفته و اجازه نمی دهند آنطور که باید و شاید به مسائل زناشویی توجه کنید. با انجام سایر کارها به راحتی توجه تان می تواند از زندگی گرفته شده و زمانی هم که بچه ها را به زندگی مشترک اضافه کنیم، دیگر صحنه دشوار تر از هر زمان خواهد شد. شرکای زندگی، به ویژه مادرها زمانیکه بچه دار می شوند، فکر می کنند که تنها الزامی که در زندگی دارند چیزی نیست جز مراقبت و نگهداری از فرزندانشان. تحت این شرایط طرف دیگر زندگی مشترک به کنار زده می شود.
می بایست به این مطلب توجه داشته باشید که همسرتان هم مانند سایر التزام هایی که در زندگی دارید، پر اهمیت است و باید مانند سایر مسائل به او توجه کنید. و این امر میسر نخواهد شد مگر با صرف وقت و مهر و علاقه. تنها گفتن "دوستت دارم" کاری را از پیش نمی برد و کافی هم نیست. این امر نیازمند عمل کردن از جانب شما می باشد. باید سعی کنید که وقتی را برای همسر خود در نظر گرفته و در آن زمان توجه و تمرکز خود را به طور کامل در اختیار او قرار دهید. به نیازهای او بی توجهی نکنید و به خاطر مسائل جزئی با سایر خواست های او مخالفت نکنید. به خاطر اشتباهاتی که انجام می دهد، او را اینگونه تنبیه نکنید که وقتتان را با او صرف نکنید. اگر تصمیم بگیرید که هر شب با دوستانتان بیرون بروید، این امر به هیچ وجه به او ثابت نمی کند که شما دوستش می دارید و قصد دارید وقت بیشتری را با او صرف کنید. این بر عهده شماست که یک تعادل مناسب میان کارهایتان برقرار کنید.
3- کارهای کوچک خیلی به چشم می آیند
با ملاحظه بودن و ابتکار عمل به خرج دادن برای وارد کردن شادی به زندگی یکی دیگر از راهکارهای ساده ای است که می تواند "دوستت دارم" را به طرف مقابل اثبات کند.
مهربانی و توجه، به ویژه زمانیکه فردی بوده و نشئت گرفته از صمیمیت موجود میان دو نفر باشد، نشان می دهد که شما برای طرف مقابل ارزش قائل هستید. سعی کنید تا جایی که می توانید به خواست ها و نیازهای همسرتان با روی باز برخورد کنید و پیش از آنکه چیزی را از شما درخواست کند، نیازهایش رامرتفع سازید.
با به یاد آوردن رویدادهای مهم زندگی، سعی کنید که همیشه یک قدم جلوتر باشید. سعی کنید نیازهای او را پیش از آنکه آنها را ابراز کند، پیش بینی نموده و او را در کارهایش کمک وهمراهی نمایید.
به عنوان مثال اگر قرار بوده در محل کار در مورد مسئله ی مهمی سخنرانی کند، دست پیش بگیرید و به او زنگ بزنید تا ببیند نتیجه کارش چطور شده. کاری را که از شما درخواست نکرده برایش انجام دهید. منتظر نباشید تا از شما درخواست کند تا شانه هایش را پس از یک روز سخت کاری بمالید. پیش از اینکه فرصت مطرح کردن این درخواست را پیدا کند، شما باید آنرا انجام داده باشید. یاد بگیرید که شنونده خوبی باشید، حتی اگر در مورد چیزی صحبت می کرد که برای شما اصلاً اهمیتی نداشت. و سعی کنید که نصیحت های غیر معقول را برای خودتان نگه دارید.
4- همه چیز او باشید
چه در دوران نامزدی به سر می برید، چه ازدواج کرده اید، موقعیتتان خیلی مهم تر از عنوانی است که بر روی شما گذاشته اند. شما باید دوست، معشوقه و محرم اسرار او باشید.
سعی کنید که همه این نقش ها را به طور 100% انجام دهید. دوستی باشید که شاد و صادق است. معشوقه ای باشید که پراحساس و صمیمی است و و محرم اسراری باشید که قابل اعتماد است. باید یک گوش شنوا برای او باشید و فردی باشید که هر موقع خواست، بتواند به شما تکیه کند.
در صورت داشتن همسر، اگر بتوانید یک مادر متعهد باشید، او متوجه می شود که به اندازه کافی دوستش دارید که از بچه هایی که با هم آنها را به وجود آورده اید مراقبت و نگهداری کنید.
اگر بخواهید همه چیز او باشید، باید تلاش کنید و زمان و انرژی صرف نمایید؛ اما این تلاش های شما بیش از گفتن هر گونه "دوستت دارمی" به او اثبات میکند که دوستش می دارید.
زمانیکه چنین شیوه های متفاوت گفتن دوستت دارم را در زندگی روزانه خود تمرین می کنید، مطمئن باشید که پاسخ مثبتی را از سوی شریکتان دریافت خواهید کرد و حتی چه بسا او واکنش های بهتری در مقابل شما انجام خواهد داد.
خوب بنابراین همین حالا دست به کار شوید و به شریک زندگیتان ثابت کنید که چقدر او را دوست می دارید

نیازهای مردان

نیازهای مردان
توجه به انتظارات ، خواسته ها و نیازهای یکدیگر
حفظ رابطه ای که شکل می گیرد نیازمند تلاشی مداوم و مستمر از سوی هر دو طرف می باشد. یکی از اصلی ترین پایه های نگهدارنده رابطه ، توجه به نیازها ، انتظارات و خواسته های طرف مقابل است. اطلاع از نیازهای طرف مقابل ، در هر رابطه ، خصوصاً در زندگی زناشویی به ما امکان می دهد بتوانیم از بسیاری سوءتفاهم ها و مشاجرات ناخواسته در زندگی روزمره خود بکاهیم. به عنوان مثال نیازهای مردان را در محیط خانواده می توان به دو بخش اساسی تقسیم کرد:
1 - نیازهای عاطفی
شاید بتوان ازدواج را به سپرده گذاری در یک بانک تشبیه کرد. یکی از مقاصد هر یک از ما برای افتتاح حساب و یا افزایش موجودی ، حق برداشت از آن است . بسیار طبیعی می نماید که در روابط عاطفی نیز داد و ستدی وجود داشته و دریافت و پرداختی در کار باشد. هر یک از ما همانقدر که در روابط عاطفی خود با اطرافیان ، خصوصاً در محیط منزل و در ارتباط با همسر محبت پرداخت می کنیم، انتظار دریافت هم داریم. پس الزامی است که به منظور ایجاد توازن عاطفی در زندگی مشترک و جلوگیری از احساس زیان در یک طرف ، از نیازهای اصلی یکدیگر مطلع باشیم.
اما نیازهای عاطفی مردان چه هستند؟
مقبولیت : از مهمترین نیازهای عاطفی مردان مقبول بودن و مورد پذیرش قرار گرفتن است. تمام مردان نیازمند آن هستند تا به آنها اثبات شود که در محیط خانواده ، خواستنی هستند نه به خاطر شغل ، درآمد و یا مقام و موقعیت اجتماعی ، که تماماً صوری و موقتی هستند بلکه فقط به خاطر وجود خودشان .
اعتماد :
از دیگر نیازهای اساسی مردان ، مورد اعتماد بودن است. اگر مردی در محیط خانواده با این احساس ناخوشایند روبرو شود که همسر نسبت به او اعتماد و اطمینان لازم و کافی را ( در هر زمینه ) ندارد، احساس بی کفایتی ، عدم اعتماد به نفس و ناخشنودی بر وجود او مستولی شده ، احساس می کند حامی خوبی برای خانواده اش نیست. حتی تصور این که زن ، شوهرش را بی لیاقت و بی کفایت بداند و در موقعیت های دشوار و یا حتی معمول زندگی ، آن طور که باید او را تکیه گاه قرار ندهد برای مرد به منزله مرگ عاطفی است. اگر برداشت زن از مرد با توانایی ها ، امکانات و استعدادهای او بی تعصب و واقع بینانه باشد و توقعات و انتظارات خود را بر مبنای واقعیت تنظیم کند، احساس عدم امنیت و اطمینان و یا بی لیاقتی را به شوهر و محیط خانواده خود منتقل نمی کند. چطور ممکن است فرزندان ، پدر را مظهر قدرت و تکیه گاه خود بپندارند در حالی که مادر با حرکات خواسته یا ناخواسته خود ، اقتدار و کفایت را از شوهر خود سلب می کند؟ چه خوب است به جای تنزل جایگاه مرد در خانواده به منزلت اصلی و واقعی او بیندیشیم و آن را به شریک زندگی خود هدیه کنیم تا با احساس امنیت بیشتر، بر تلاش خود برای درک خانواده و ارتقاء کیفیت و کمیت ارتباطات و بهبود وضعیت رفتاری و اخلاقی خود بیفزایند. فرزندان نیز با اطمینان به قدرت فکری و توانایی های پدر ، خود را در جامعه تنها و بی یاور و بدون پشتیبان تصور نمی کنند. احساس بی پشتوانگی فرزندان سبب می شود تا دیدگاهی منفی از دنیا ، افراد و موقعیت ها در ذهن آنان شکل بگیرد. برای فرزند مهم است پدرش را مظهر قدرت و قهرمان تصور کند. علاوه بر این هر مردی در اعماق وجود خود می خواهد در نظر خانواده اش قهرمانی ارزشمند باشد. پهلوانی که در هر شرایطی مورد اطمینان خانواده قرار داشته ، به عنوان الگویی از دانش و چاره اندیشی ، حلاّل مشکلات خانواده و اطرافیان است.تشویق : تشویق نیز یکی دیگر از نیازهای مردان است. هر مردی برای امیدوار بودن به زندگی ، به تشویق همسر خود نیازمند است. تشویق و قدرشناسی از زحمات و تلاشهای مرد، احساس ارزشمندی و رضایت را به او هدیه می کند. تحسینِ ویژگیهای منحصر به فرد ، استعدادها، خلق و خو ، توانایی و مقاومت مرد ، احساس امنیت را به او هدیه می کند. همه ما قبول داریم رفتاری که مورد تشویق قرار گیرد تکرار خواهد شد. پس بیایید به جای آن که عیوب طرف مقابل را به رخ او بکشیم و یا نقصان و ناتوانایی های او را به طور مداوم به خودش ( و یا در جمع ) یادآور شویم، اعمال نیکو، نقاط قوت و توانایی هایش را این بار نه فقط در خلوت ، که در جمع نیز متذکر شویم تا رفتار نامناسب به شیوه ای ضمنی و غیر مستقیم کاهش یابد.
2 - نیازهای اخلاقی :
علاوه بر نیازهای ذکر شده، مردان نیازهای دیگری نیز دارند که بد نیست از آنها به عنوان نیازهای اخلاقی یاد کنیم. خلق خوش و نیکوی خانم منزل یکی از پایه های نگهدارنده و حتی شاید بتوان ادعا کرد اصلی ترین ستون زندگی مشترک محسوب می شود. زنانی که ناخواسته در محیط منزل و در مقابل شوهرانشان پرخاشگری می کنند خوب است متوجه این نکته باشند که اگر گلایه ای از شوهران خود دارند ، با لحنی آرام و با کلماتی مناسب و بدون توهین به شخصیت شوهر ، آن را مطرح کنند. از طرفی مردان نیز از این زاویه به قضیه بنگرند که پرخاشگری در زن ، نتیجه احساس عدم امنیت عاطفی و روانی در اوست. چه خوب می شد اگر هر دو طرف به جای آنکه مثل کوه ، تنها صوت را انعکاس داده و فریاد بکشند ، علت رفتار پرخاشگرانه را جویا شوند .
اما اگر از همدیگر شکایت یا انتقادی داشتیم چطور یا چگونه بیان کنیم؟
قبل از هرچیز از قضاوت عجولانه بپرهیزید. قبل از اقدام به هر عمل یا هر گونه صحبت خوب است بدانیم واقعاً چه پیش آمده است . با دیدگاهی منطقی و واقع بینانه ، ابعاد گوناگون قضیه را بررسی کرده ، از سوء تفاهم پیشگیری کنیم. دیدن از دریچه چشم دیگری به معنای درک عواطف ، احساسات ، اندیشه ها و افکار اوست. بدان گونه که پیشینه ی فرهنگی ، تربیتی و خانوادگی او ، طی سالیان متمادی به او آموخته است.
اگر واقعاً بتوانیم در قضاوت ها ، نه تنها خود ، بلکه دیگران را نیز در نظر بگیریم زندگی بسیار زیباتر از آن چیزی می شود که انتظار داریم.
نکته ی بعدی رعایت احترام خود و طرف مقابل در تمام شئون زندگی حتی طرح شکایت هاست. اگر از عملکرد و نوع کارکرد همدیگر انتقاد کنیم بسیار بهتر از آن است که با به کارگیری الفاظ تند و توهین آمیز، شخصیت یکدیگر را آماج حمله قرار داده، احساس تنفر نسبت به خودمان را در ذهن طرف مقابل شکل داده، شدت بخشیم. گاه دیده می شود برخی افراد برای اثبات نظر خود و یا فرو نشاندن خشم ناشی از پیشامدی ( که البته طرف مقابل را مسبب آن وضعیت می دانند) در انتقادها و یا سخنان خود از واژه هایی استفاده می کنند که مطمئن هستند طرف مقابل را می آزارد و یا حداقل خشم او را برمی انگیزد. بیایید فکر کنیم. با این عمل چه چیزی به اثبات می رسد. کدام وضعیت بهبود می یابد؟ چه نتیجه ای از چنین رفتاری عایدمان می شود؟ آیا غیر از این است که یک آدم خشمگین و عصبی تبدیل به دو نفر می شود؟
اگر تصور می کنیم مردی به لحاظ مادی امکاناتی را که انتظار داشته ایم فراهم نکرده و یا آن گونه که باید در جهت رفاه معنوی خانواده نکوشیده است، حق داریم او را با دیگران ،خصوصاً افراد معینی که حساسیت او را برمی انگیزد، مقایسه کنیم ؟ آیا چنین مقایسه ای تحقیر آشکار او نیست؟ آیا انتظار داریم همه به شیوه ای یکسان عمل کنند؟ آیا می پسندیم خودمان نیز مورد قیاس قرار گیریم؟ نتیجه مقایسه ، احساس حقارت ، کمبود، عدم اعتماد به نفس و خشم است و چگونه می توان در تمام طول زندگی با کسی زیر یک سقف زندگی کرد که هر لحظه برای شما یادآور احساسات منفی و خاطرات تلخ و نامطلوب است؟
بیایید مشکلات را به هم ربط ندهیم. اگر مشکلی پیش آمده ، در همان زمان و مکان خودش ، به رفع آن مبادرت ورزیده و یک مورد را به تمام وقایع زندگی مرتبط نکنیم.
در غیر این صورت یک مشکل کوچک آنقدر دامنه دار می شود که کنترل عواقب ناشی از آن کاری دشوار خواهد بود. قرار نیست یک سوء تفاهم کوچک یا اشتباه ناچیزی که از یکی از طرفین یا بستگان او سر زده در هر موقعیت یا هر مشاجره یا اختلاف نظر ( برای گرفتن امتیاز بیشتر از طرف مقابل ) تکرار شود! در چنین موقعیتی نه تنها برای مشکلِ زمان حال چاره ای اندیشیده نشده و نتیجه ای از بحث موجود حاصل نمی شود بلکه زخمهای کهنه سر باز می کنند و فرصت التیام دست نمی دهد. علاوه بر این که موردی نیز برای ادامه مشاجره و شدت یافتن آن پیدا می شود. این مسیر طولانی مطمئناً هدف اصلی ما را در نتیجه گیری تأمین نمی کند.با تغییر در صحبت کردن و یا حتی تغییر عبارات ساده به روابطی بسیار مطلوب تر، صمیمانه تر و خوشایندتر دست می یابیم. گاهی اوقات تغییر الگوی رفتاری در زندگی الزامی به نظر می رسد. استفاده از عبارات و کلمات و نوع بیان ، یا تغییر در سبک گفتاری به ما امکان می دهد از موقعیت های استرس زا دوری گزیده ، شرایط را به شکلی مطلوب به سمت آرامش و رفاه خانواده سوق دهیم. زبان خوش چیزی نیست جز رعایت احترام طرف مقابل و به کارگیری الفاظ و عباراتی که کمترین میزان تنش را مابین طرفین ایجاد کرده و بهترین نتیجه را به بار می آورد. و تمام اینها مبیّن یک شیوه ارتباطی است: "ارتباط بدون سرزنش " .

مردانی با روحیاتی جدید

مردانی با روحیاتی جدید
"نمیدونم به چی فکر میکنه چون اون هیچوقت درمورد احساسش با من حرف نمیزنه." ایـن جـمـله بـه گـوشتان آشنا است؟ برای اکثر زنان واداشتن شـوهـرشـان بـرای ایـنکه احـساسات درونی خود را با آنها در میـان بـگـذارنـد، کـار مشکلی بنظر میرسد. در این شرایط زن احساس میکند که ناموفق بوده و برای مرد سوء تعبیر پـیــش می آید. اما در این میان موضوعی وجود دارد که اغلب زن هـا از آن بـی اطـلاع هستند.
مردها میخواهند صحبت کنـنـد. تحـت شـرایـط منـاسـب، آنـهـا سرتاسر شب به صحبت میپردازند.
اکثر مردان نیاز دارند که با همسرشان درد دل نموده و کمی سبک شوند. اما رمز و راز واداشتن همسرتان برای بیان احساساتش چـیسـت؟
راز شماره 1 مردان حقیقی از عدم پذیرش وحشت دارند
-- واقعا! این درست است. اغـلب مـردها احساس می کنند که زنها در مورد آنها بسیار منتقدانه رفتار می نمایند، و نگران این هستند که نکند بعد از بیـان آنچـه کـه در ذهنشان میگذرد توسط همسرشان مورد استهزاء قرار گرفته و به عـلت عـدم پذیش او تحقیر شوند. برای زنها مهم اسـت بدانند کـه نفس و شخصیت یک مرد شکننده تر از نفس و شخصیت آنها بوده و آسانتر مورد تهدید قرار میگیرد. این موضوع بخصوص زمانیـکه یک مرد در رابطه ای نـزدیـک و صمـیـمانه بـا هـمسرش قـرار گرفته است بیشتر نمود پیدا می کند: او مشتاق تصدیق و عکس العملهای مثبت همسرش بوده و دوست داردبداند که موجب خشنودی او شده است.بنابراین اگر مردی احساس نماید که شما تصمیم دارید در موردش قضاوت کنید، و یا بدلیل گفتـه هـایش به گونه ای متفاوت به او نگاه کنید، مطمئن باشید که وی صحبت نخواهد کرد. داوری کردن در مورد شریک زندگی به معنای اجازه دادن به او بـرای بیان ذهنیاتش نبوده و شما را مشتاق برای شنیدن حرفهای او نشان نخواهد داد.منـظور این نیست که شما نظر و ایده ای نداشته باشید و یا نتـوانید آن را در فرصـتی بیان کنید. یک مرد جهت بازگو نمودن درونش لازم است احساس کند بدلیل آنچه کـه هست مورد پذیرش حقیقی قرار گرفته، نه به دلیـل آنـچه که ممکن است شما دوست دارید باشد. صبر و بردباری نمایید. اگـر عـجـولانـه تـوسط پیشنهاد دادن نقطه نـظرات خـود با گفتن جملاتی از قبیل "خوب، اشتباه میکنی، من قبول ندارم" یا "از کجا این فکر مسخره بـه ذهنـت رسیــده"، در برابر عقاید او عکس العمل نشـان دهیـد، هـر مـردی از سـخـن گفـتن بـاز خواهد ایستاد. آنها نگران آن هستند که مبادا حرفی بسیار خصوصی از دهانشان خارج شـود کـه مطابق با تصور ذهنی شما از آنها نبوده و یا تصویری که بروز از خودشان در ذهن شما ایـجاد کرده اند را مخدوش کند. یـک مرد دارای ایده های متفاوت بسیاری در موضوعات مختلف زندگیش اسـت
-- حتـی در طـول یـک هفـتـه و یـا یـک روز می تواند بسیار متفاوت عمل نماید. به او اجـازه دهـیـد جنبه های مختلف خود را بشما نشان دهد.اگر بتوانید از انتظارات خود صرفه نظر نموده و حقیقتا سعی در شناخت هویت و ماهیت او نمایید،وی فورا این موضوع را حس کرده، احساس راحتی زیادی نموده و از صحبت کردن با شما لذت خواهد برد.
راز شماره 2 شما نیز درون خود را آشکار کنید بین زوجین بیان احساسات درونی باید به صـورت متقـابـل انـجام بگیرد. هر فردی دارای مشکلات، دغدغه ها و مسائل پنهانی در صندقچه قلبش می بــاشد.
بسیاری از مردان تصور می کنند " اگر این مسـائـل را به او بگویم، ترکم خواهد کرد." شما مجبورید نشان دهیـد کـه جـریان ایـن نیست. به این منظور برای او از خود چیزی را فاش کنید که نشان دهد به همان اندازه ای که او به شما اعتماد دارد، شما نیز به او اعتماد دارید. هنگامیکه او شروع بـه بـیان احساسات دورنی خود میکند، به آنچه که میگوید گوش فرا داده، قدمی به جلو بـرداشته و در عـوض پیشنهادی مثبـت ارائـه دهیـد. بعد از اینکه وی مسئله ای خصوصی را ابراز نمود، چیزی شبیه این بگوید "خوب، اینکه چیز بدی نیست من بدتر از اینها بودم." یا "من واقعا آن چیزی که اتفاق افتاده را تحسین می کنـم." و آن چیزی از داستان را که واقعا می پسندید انتخاب کنید. ( از مسائل ساختگی دوری کنید چون موضـوع لوس شده و تبدیل بـه دست انداختن خواهد شد. مردم همیشه میتوانند متوجه شوند که کسی آنها را دسـت انـداخـته و این موضوع هیچ گاه ثمر بخش نخواهد بود.)
به او اجازه دهید بداند که شما جانبدار او هستید و با تجربیاتش تنها نخواهد ماند. در حالیکه عملا نشان میدهید، مطمئن شوید که از او طرفداری میکنید. بسیاری از زنها فقط به این دلیل به داستانهای شوهرشان گوش می دهند که به او بگویند که چقـدر در مورد آن در اشتباه بوده است. آنها طرفداری شخص دیگری را میکنند. با ایـن حـال مـهـم است که موضوع را از این نقطه نظر بنـگرید: اکنـون زمـان درس دادن بـه او نـیست، بلکه زمـان "ایـجاد دوستی و مودت" است.
وقتی دو نفر پیمان دوستی می بندند، بـه تـبـادل متقابل تجربیات خود پرداخته، و به همین دلیل احساس نزدیکی و آسودگی می کنــند. این جـا شـما در حال ایجاد سازگاری و تفاهم می باشیـد، احساسی که هر دوی شما سیاره ای یکسان را اشغال نموده و در دنیایی متشابه زندگی می کند. اینکه چه تعدادی از مردان احساس تنهایی شدید مینمایند، شگفت انگیز است. نه تنها بـه آنهـا آمـوزش داده شـده اسـت کـه هـمیشه سـاکـت بـاشـنـد، ایـن تـصور غلط نیز در ذهـنشان پـرورانده شـده که صحـبـت نـمودن در مورد احساسات درونی عملی به دور از شان و منزلت مردان بشمار میرود.عـکس العملهای مثبت و صادقانه شما بسیار ضروری است. اگر بـه ایـن نـحو رفـتـار نـمایید، شـوهر شما احساس خواهد کرد که کسی وجود دارد که او را درک کند، و آنگاه حتی بیشتر و بیشتر از ذهنیاتش برایتان خواهد گفت.
راز شماره 3 گذشته را فراموش کنید آیـا تـا بـه حـال بـا شـوهـر خـود "گـفـتـگویی" داشـتـه ایـد که به بگو مگوهای مـربـوط بـه نارضایتی های گذشته،اشتباهاتی که انجام داده،اذیت و آزارهایی که بشما روا داشته، و آنچه که اکنون مدیون شما است، منتهی شده باشـد؟ چنـیـن مـوضوعی تقریبا در هر رابـطـه ای اتــفاق می افتند اما واقعیت باقی می مـاند؛ مـردها وقـتـی آمـدنـش را حـس میکنند، آشفته حال شده و عقب می نشینند.
وقتی مردی از این وحشت دارد که صحبتهایش در آینده تـحـریف و سـوء تـعبـیر شده، به دیـگران گــفته شده و یا علیه خودش مورد استفاده قرار گیرد، بیان احسـاسـات بـرایـش غیر ممکن می شود. و تنها راه عبور از این تله ارتباطی این اسـت کـه بدانید آنچه که در گذشته اتفاق افتاده، و هــر آنچه که او انجام داده و یا گفته، شما نیز درگـیـرش بوده اید. روابط همگی مانند رقص هستند. هیچکس خوب مطلق و یا بد مطلق نیست.
در واقـع، بجای در نظر گرفتن یک فرد به عـنـوان شخصی بد یا خوب، بهتر است که نقشهای بازی شده در روابط و نحوه گرفتار شدنمان در نـقشهایـی که قدرت رها ساختن خود را از آنها نداریم، مورد توجه قرار داده شوند. بـرای مثـال بـرخـی از زنـها عـاشق بازی نمودن با قربانی عشق خود هستند.
آنها برای اعتبار بخشیدن و توجیه کردن احساسـات خودشان و نیز احساس قدرتـمندی در بـرابـر شریک زندگی خود، اشتباهات و خطاهای گذشته او را بهانه میــکنند.
در حقیقت ممکن است با این روش مدتی او را برای خود نگه دارند ولی آنچه که مشخص است این رابطه متزلزل بوده و در آستانه شکست قرار دارد. اگر میخواهید این وضعیت تاسف بار زندگی زناشویی را تغیـیـر داده و یـا از آن پیشگیری کرده و به شوهرتان کمک نمایید تا راحت با شـما حـرف بـزند، این راه را امتحان کنید: به سهم خود در شرایطی که پیش آمده مسئولیتی را بعهده بگیرید و ببینید که به چه نحو در مورد اتفاقی که روی داده مـمکن است دخیل بوده باشید. البته این موضوع به معنای مقصر دانستن خود نیست. به شرایـط با دیدی باز بـنـگرید. به روی تمام مسـائلی که او "درست،" و نه "غلط" انـجـام داده، تمرکـز کـنـیـد.
اگـر نــیاز به راهنمایی بیشتر داشتید، لیستی از آنچه که در رابطه تان عاید شما شده است، و آنـچـه که شما در عوض نصیب شـوهـرتـان نـموده اید، تـهیه کنیـد. بـه زمان هـایی کـه شما نیز مرتکب کوتاهی و قصور شده اید، و به راه هایی کـه هـر دوی شـما تـوسـط آن رشد یافته و تغییر کرده اید، توجه نمایید. توانایی بخشش دیگران ممکن است فقط بـسادگی دانستن این باشد که آنچه در مورد او یکسال پیش حقیقت داشته ( و نیز در مورد خـود شما ) شاید اکنون حقیقت نداشته باشد. در زمان حال متمرکز باشید. یک ارتباط ماندگار و راستین مستلزم داشتن قابلیت ماندن در زمان حال و فراموش کردن گذشته میباشد.
راز شماره 4 شنونده ای استوار و ایمن باشید آیـا داشتن روابط صادقانه امکان پذیر است؟ فرض بر این است که همه افراد بـرای صـادق بودن تلاش می کنـنـد. حـقیـقت این است که تعداد اندکی چنین هستند. و دلیل عمده عدم صداقت این است که عواقب و نتایج آن خوب و قابل توجه می بـاشد. اغـلـب مردان احساس می کنند که زنهـا می خواهد و نیاز دارند که دروغ بشنوند چون قادر به پذیرش صادقانه حقیقت نیستند. برخی از مردها تصور میکنند که از بیان حقایق زندگی خود به هـمسرشان وحشت دارند چـرا کـه باعث آشفتگی و اضطراب وی خواهد شـد.
در واقـع، بسیاری از زنان برای کنترل شوهر -- و رابطه -- خود از احساساتشان استفاده میکنند. آنها پاسخهای بخصوصی را از شوهر خود طلب می کـنند و در صورتی که آن پاسخها را دریافت ندارند، احساس پریشانی خواهندنمود.سپس وقتی شوهرشان دهان نگشوده و صحبتی نمی کند، متعجب میگردند. متاسفانه، بسیاری از زنان تصوراتی قدرتمند از چگونگی احسـاس و تـفکر یک مرد را نیز در سـر مـی پرورانند که این نـوع خـیـال پـردازی بـاعث ویرانی حقیقت شده، و بـنـابـراین این گـونه بـه مردان اجازه میدهند که از طریق طرز برخوردهای مختلف متوجه شوند کـه نیازی به بیان حقیقت نداشته و آنها نیز تمایلی به دانستن حقیقت ندارند.واضح است؟ اکثر زنها در این مـورد مقصرند، امـا اشـتیاق بـرای گوش دادن به آنچه که او مجبور است بگویید سرآغاز یک رابطه کامل حقیقی محسوب میگردد. این باعث می شود تا یک مرد احـساس کند شریکی ثابت قدم دارد که در پستی بلندی های زندگی همراه او خـواهـد بود. اگر برای خروج از ایـن تصورات غیر واقعی آمادگی دارید، زمان آن رسیده که سه چیز را از خـود سـؤال کنـید.
چه میزان از حقیقت را میتوانید تحمل کنید؟چقدر واقعا نیاز داریـد؟ آیا از شوهر خود می خواهـیـد کـه تـصـویری خیالی بـرای شما باشید، و آیـا مشتاقید به او اجـازه دهیـد حقیقی گردد؟ اینها سؤالاتی بزرگ هستند.
شاید نتوانید همین حالا تمام واقعیت را به یک باره دریابید، اما قطـعـا مـی توانید عـضلات بردباری خود را پرورش داده و در مسیری مستقیم حرکت نمایید. به طرز عجیبی، همه تصور می کنیم که تخـیـلات بـاعـث ایـجاد احساسی شگرف در ما میگـردد، اما در واقع، هر قدر بتوانیم حقایق بیشتری را دریابیم، نیرومندتر رشد خواهیم کـرد.
تـوانـایی پـذیرش حقیقت از دیگران همچنان که متوجه می شویم امنیت واقعی نه از تصدیق دیگران بلکه از صادق بودن با خود نشات میگیرید، افزایش می یابد. راز شماره 5 با خودتان صادق باشید -- آگاه باشید این پرسشی قدیمی ولی خـوب است: اگر با خودمان صادق نباشیم چگونه میتوانیم با دیگران صداقت داشته باشیم؟
بهترین روش کمک بـهر مـرد برای بیان راحت احساساتش این است که ابتدا خود شما راحـت بـوده، طبـیعی رفـتـار نـمـوده صادق بوده و جو گرم و قابل پذیرشی ایجاد کنید. کسانی کـه در زنـدگـی بـا آنـهـا مـواجـه مـی شویم انـعــکاس بـخشهای مختلف خودمان هستند و ما افرادی را جذب می کنیم که هرکدام بنـحوی ما را در عشق ورزیدن به بخش دیگری از خودمان یاری می کنند. به همین دلیل است که عناوین مصرح شده در این مقاله را نه تنها در مورد مردان، بلکه باید در رابطه با خـودمـان هـم بکـار بـبـندیم. بــرای مثال آیا شما قادرید از قضاوت درمورد خودتان بگذرید؟ آیـا نارضـایـتی حـاصـل از اشتـبـاهاتی کـه در گذشته مرتکب شده اید را پایان میدهید؟ و آیا همیشه در انجام اشتباهاتی که مرتکب شده اید پافشاری میکنید؟ وقتی با خود به این طریق رفتار می نـمایـیـد، طبـعـتا با شریک زندگی خود نیز به همین مـنوال رفــتار خواهید کرد. اگر شما در جوانی همیشه مورد بد رفتاری قرار گرفته و یـا در برخی از مسائل احساس کمـبود نـمـوده بـاشید، احـتمـال دارد همیـن رویـه را در مــورد شوهرتان در پیش بگیرید. آگاهی در اینجا نقش تعیین کننده ای دارد. اگر می خواهید فضای پویاتر و باز تری را بین خود و شوهرتان ایجاد کنید، فهرست دقیقی از نـحوه رفـتار و مراعات خود با خود و نحوه برخورد نـزدیکانتان در گذشته با خود را تهیـه کنـید.
اگر صدمه دیده اید، این فرصتی برای شما خواهد بود که تصمیم بگیرید دیگر زندگی خود را بر اسـاس معـیـارهـای گذشته بنا نکنید. آنرا تغییر دهید. تصمیم بگیرید در بـرابـر خـود و کـسی کـه با او هستید، مهربان و پذیرا باشید. گاهی اوقات ما در برابر فرد دیگری تسلیم میشویم به این انتظار کـه او نـیـز همین کار را انجام دهد. وقتی آن محقق نمیشود، خشمی پنهانی شروع به پیدایش میکند. چنـیـن حالتی باعث بروز رفتارهای متـنـاقـص و عـدم صـداقـت با خود و دیگران خواهد شد. برای رسیـدن بـه عدالت واقعی باید بدانید که به همان اندازه ای که می بـخشید، بـه هـمـان انـدازه هم بدست می آورید. وقتی به فردی احترام و توجهی مطلق را روا می داریـد، آن احترام و توجه را به خود نیز مبذول می نمایید. شما بهترین روش را در پیش گرفته اید و اثرات و نتایج سودمنـد آن دیـر یـا زود نـمایـان خواهند شد. زمانیکه با دیگران طوری رفتار میکنید کـه مـورد احـترامتان است، درحقیقت حسی از ارزش و اعتبار را ایجاد مینمایید. با خودتان صادق باشید و متوجه خواهید شد که این عمل مسری است. شریک زندگـی شما به همین منوال رفتارش را پیش خواهد گرفت.
او بصورتی راحت و طبیعی صحبــت کرده و احساست واقعیش را ابراز خواهد نمود

آنچه مردها باید بدانند

آنچه مردها باید بدانند
هنگامی که نامزد/همسرتان به ناگهان سرد یا عصبانی می شود فرض را بر این نگذارید که این واکنش ها همان احساسات واقعی او هستند.
به یاد داشته باشید، ممکن است در واقع عصبانی نباشد بلکه از چیزی ترسیده باشد. سعی کنید دلیل احساس ناامنی او را کشف کنید. و سپس با او مهربان باشید و توجه و آسایش خاطر لازم را به او بدهید. بهتر از همه احساسات او را از خود او بپرسید و سپس به گفته هایش به دقت گوش کنید.
در این جا منظورم آن نیست که بسته شدن احساسی و سرد شدن عاطفی زن ها به هنگام احساس ناامنی کار صحیحی است. اما چنانچه شما یک مرد هستید و نامزد/همسری دارید که از چنین الگویی تبعیت می کند، شاید با به یاد آوردن اطلاعات ارائه شده دراین مقاله به او کمک کنید هنگامی که او شما را پس می زند با ارائه عشق و محبت خود به او این الگو را در او التیام ببخشید.
اخیراً همین راه کار را به یکی از دوستان و همکاران مرد خود توصیه کردم. چنان مؤثر واقع شده بود که او را به کلی متعجب کرده بود. نامزد او عادت داشت که هرگاه مضطرب می شد، به لحاظ احساسی و عاطفی نسبت به او سرد می شد و هرگز به او نمی گفت که دلیل واقعی اضطراب و ناامنی او چیست.لذا دوستم نتیجه می گرفت که در ازدواج با او مردد شده است. از آنچه دوستم قبلاً در باره ی او به من گفته بود، کاملاً مشخص بود که در روابط قبلی خود بسیار لطمه دیده بود. لذا احساس کردم که دلیل این حالت در او این نبود که می خواست از رابطه پس بنشیند. بلکه می خواست به او آسایش خاطر و تضمین مجدد داده شود. دوستم اندرو از من پرسید: «در چنین اوقاتی چه کار باید بکنم؟»
به او گفتم: «خلاف آنچه را که از تو می خواهد به او بده. بدین معنا که هر وقت می خواهد از تو دور شود به او نزدیک شو و او را به خود نزدیک کن و به او بگو از این که در روابط گذشته ی خود آسیب دیده است متأسف هستی و به او آسایش خاطر بده که هرگز او را ترک نخواهی کرد و هرگز به او ضربه ی احساسی نخواهی زد و این که همیشه نیز او را دوست خواهی داشت.»
با ناباوری به من گفت:«شوخی می کنی؟ اگر این کار را بکنم مرا بیشتر پس خواهد زد.»
به او گفتم:«نگران نباش. فقط کاری را که به تو گفتم بکن. تو چیزی برای از دست دادن نداری مگر غیر از این است که از این الگو به ستوه آمده ای؟»
چند روز بعد اندرو به من تلفن زد. صدایش بسیار خوشحال به نظر می رسید. با هیجان گفت: «نمی توانی باور کنی چه اتفاقی افتاده است! شب گذشته من و پتی با هم بودیم و من در باره ی مسافرت هایی که قرار است داشته باشیم به او گفتم.ناگهان او دوباره سرد شد و در لاک خود فرو رفت. پیش خودم گفتم: «بفرما! دوباره شروع شد» اما ناگهان توصیه ی تو را به یاد آوردم. لذا به او نزدیک شدم و کنارش نشستم. دستهایش را گرفتم و به او گفتم از این که مجبورم از او دور شوم، خودم هم خیلی ناراحت هستم و این که به زودی برمی گردم و دلیلی وجود ندارد که او ناراحت باشد. به او گفتم که متعهد و پای بند رابطه مان هستم و براستی او را دوست دارم.»
در کمال تعجب درست مانند دختربچه ای کوچک خود را در بازوانم جا داد و اشک از گونه هایش سرازیر شد. تمامی سردی او به ناگهان در برابر دیدگانم ذوب شد و احساسات واقعی او ظاهر شدند. به من گفت نامزد پیشین او همیشه در مسافرت هایش به او خیانت می کرد، این را نیز گفت که نمی خواهد مرا از دست بدهد. حق با تو بود باربارا. او احساس امنیت نمی کرد، اما نمی دانست چگونه آن را با من در میان بگذارد مگر وقتی که به او نزدیک شدم و او را دریافتم.»
مردان عزیز: نمی توانم به شما قول بدهم که همه ی زن ها به همان سرعت پتی، وامی دهند و احساسات واقعی خود را با شما در میان خواهند گذاشت. اما مطمئنم که ماسک سردی و بی تفاوتی ای که می بینید در واقع چیزی جز ترس و احساس ناامنی نیست. در چنین اوقاتی ممکن است تنها با اندکی محبت و آسایش خاطر، زن در لاک خود فرو رفته و سرد و بی احساس خود را به زن گرم و مهربان بدل کنید.
چه چیز موجب احساس امنیت در زن ها می شود
احتمالاً مردهایی که مشغول مطالعه ی این مقاله هستند پیش خودشان می گویند: «بسیار خب. این را فهمیدم که باید به نامزد/همسرم احساس امنیت بدهم اما این کار را چگونه باید انجام دهم».
چه چیز موجب می شود زن ها احساس امنیت کنند؟
در زیر برخی از معمول ترین و رایج ترین چیزهایی که موجب احساس امنیت در زن ها می شود، آورده شده است:
1-زن ها هنگامی که نامزد/همسرشان برایشان وقت می گذارد، احساس امنیت می کنند.
حضور یک مرد در زندگی ما زن ها ـ مردی که دوستش داریم و دوستمان داردـ به همراه آورنده ی حسی از امنیت درون برای ما زن ها محسوب می شود. غیبت یا عدم حضور او، به خصوص غیبت های طولانی یا مکرر او، برعکس به وجود آورنده ی احساس ناامنی در ماست. البته در این جا منظورم آن نیست که هر بار مردی به سر کارش می رود، همسرش فوراً احساس ناامنی می کند یا هر گاه که این دو به لحاظ فیزیکی و جسمانی با هم هستند زن لزوماً احساس امنیت خواهد کرد. گرچه به طور کلی، گذران زمان با یکدیگر برای زن به وجود آورنده ی مقادیری احساس امنیت هست زیرا این پیام را به مغز او مخابره می کند که تنها نیست و این که کسی به او اهمیت می دهد و دوستش دارد. همانگونه که می دانید دیدیم زنان ارزش و اهمیت فوق العاده ای برای وقت و زمان قائل هستند.
لذا صرف وقت با مرد زندگی مان یکی از نیرومندترین روش های ایجاد امنیت در ما زن ها است.
در زیر گفته ها و اشاراتی است از زن هایی که درمصاحبه ها و تحقیقات من به منظور نگاشتن این مقاله شرکت کرده بودند:
هنگامی که همسرم دوست دارد وقت آزادش را با من بگذراند، احساس امنیت می کنم. زیرا می دانم دوستم دارد و می خواهد فقط با من باشد.
هنگامی که نامزدم برای با من بودن برنامه ریزی می کند احساس می کنم که نمی خواهد مرا از دست بدهد. در ضمن به من نشان می دهد که به رابطه مان متعهد و پای بند است و این که من یکی از اولویت های او هستم.
یکی از اطمینان بخش ترین اشارات و گفته هایی که همسرم بر زبان می آورد این است که دلش برای من تنگ شده است و می خواهد اوقاتی خاص را با هم باشیم. دیگر اهمیتی ندارد که قبلش مرا ناراحت کرده باشد. هرگاه نشان می دهد می خواهد با من باشد یخ های وجودم ذوب می شوند.
هر زن، در وجود خود دماسنجی درونی دارد که تعیین می کند تا چه قدر با هم بودن در بردارنده ی احساس امنیت و چه مقدار از آن به وجود آورنده ی حس ناامنی در ماست. اما نکته ای که همیشه و در همه حال صادق است آن است که صرف اوقات خاص و رمانتیک برای ما زنها با مرد زندگی مان یکی از اطمینان بخش ترین چیزهایی است که در روابط صمیمی خود تجربه می کنیم. در مقابل صرف نکردن و اختصاص این
زمان به طرزی اجتناب ناپذیر سطح احساس امنیت درونی ما را سریعاً کاهش می دهد.
2-ما زن ها هنگامی که مردی ما را به دنیای درون خود راه می دهد، احساس امنیت می کنیم.
یکی از مشکل ترین کارها برای مردها آن است که دریچه قلب خود را باز کنند و زن را به درون آن راه دهند. مردها همواره در طول تاریخ چنین آموزش دیده اند که نشان دادن احساسات به خصوص احساس آسیب پذیر نشانه ی ضعف، و در نتیجه برای آنها خطرناک است. (برای کسب اطلاعات بیشتر در این زمینه رجوع کنید به کتاب دیگرم با نام رازهایی در باره ی مردان که می بایست هر زنی بداند) بیشتر مردها به طرزی غریزی دیگران را به حالات درونی و مکنونات قلبی خود راه نمی دهند. مسخره است که این یکی از مؤثرترین کارهایی است که موجب تولید احساس امنیت و نیز احساس محبوب بودن در زن ها می شود.
مردان عزیز: می دانم که صحبت کردن همواره ساده تر از عمل کردن است. از این رو بعداً در این باره بیشتر صحبت خواهیم کرد. در این جا تنها به ذکر این نکته اکتفا می کنم که چنانچه می خواهید در نامزد/همسر خود تولید احساس امنیت کنید، باز شدن احساسی و عاطفی مطمئناً یکی از سریع ترین و مؤثرترین روش های آن است. در زیر اشارات و گفته های بعضی از زن ها را در این باره آورده ام.
چنانچه قرار باشد خود را رها کنم و احساسات آسیب پذیر خود را فاش نمایم او نیز باید مایل باشد درهای قلب خود را باز کند و آسیب پذیری خود را پنهان نکند.در غیر این صورت احساس می کنم که خود را تمام و کمال به لحاظ احساسی عریان و برهنه ساخته ام، اما او حتی کوچکترین خطری را نیز به جان نخریده است و هیچ چیز از رازهای درون خود را «لو»نداده است.
هیچ چیز به اندازه ی هنگامی که شوهرم ترس ها، نگرانی ها، ناراحتی ها و رؤیاهایش را با من در میان می گذارد در من احساس نزدیکی و صمیمیت ایجاد نمی کند. می دانم این کار چقدر برای مردها دشوار است. به همین دلیل هر گاه با خود کلنجار می رود و تنها مقدار ناچیزی از رازهای درون خود را برای من فاش می سازد، احساس می کنم که واقعاً به من اعتماد داشته مرا دوست دارد. گویی من بهترین دوست او هستم.
یکی از چیزهایی که احساس ناامنی را در من تشدید می کند این است که رازهای درون خود را به مرد زندگی ام فاش ساخته باشم، اما او این کار را نکرده باشد. احساس می کنم که لخت و عریان شده ام اما او همچنان لباس هایش را بر تن دارد. و مرا آن قدر دوست ندارد که به من اعتماد کند.
چگونه و به چه روش هایی می توانید زنی را به دنیای درون خود راه دهید؟
*صحبت در باره ی اوضاع و احوال زندگی تان با او
*دخالت دادن او در تصمیمات تان
*بیان کردن نیازها و خواسته هایتان به او
*در میان گذاشتن سختی ها و ناراحتی های زندگی تان با او
*جویا شدن افکار و نظرات و احیاناً توصیه های او
3-ما زن ها هنگامی که مردی ما را از عشق خود مطمئن می سازد، احساس امنیت می کنیم.
اخیراً دوستی به من خبر داد زوجی که از دوستان مشترک ما نیز بودند از یکدیگر جدا شده اند. این زن و شوهر هر دو پنجاه و هشت ساله بودند. دوستم گفت، «برای گون متأسفم. تام می تواند پی زندگی خودش برود و با هر زنی باشد که دوست دارد، اما این کار برای گون به مراتب سخت تر خواهد بود چرا که این روزها مردهای هم سن و سال او دنبال زن های سی ساله می گردند» هنگامی که گفته های او را شنیدم سریعاً به این فکر افتادم که یکی از دلایل این که زن ها در دنیای امروز کمتر از مردها احساس امنیت می کنند نیز همین است. بیشتر این چیز برای مردها جا افتاده است که در هر سنی که باشند به وفور حق انتخاب دارند، اما به عقیده ی من زن ها همیشه با این ترس و احساس ناامنی زندگی می کنند که مرد زندگی شان می تواند به سادگی آن ها را ترک کند و زن دیگری جای آن ها را بگیرد.
همان طور که قبلاً نیز گفتم ریشه های این احساس ناامنی به گذشته های باستان مربوط می شود که حفظ حیات و بقای زن ها تنها در گرو حضور مردی در زندگی شان بود. حتی امروزه و پس از گذشت هزاران سال این نیاز همچنان در ما زن ها به قوت خود باقی است و زنها هنوز شدیداً به هر آنچه درروابط صمیمی آن ها را تهدید کند از خود حساسیت نشان می دهند. به همین دلیل، معتقدم که زن ها به مراتب بیش از آنچه مردها تصور آن را می کنند به آسایش خاطر روحی و احساسی نیازمندند.
آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:
مطمئن ساختن زن از عشق، تعهد و پای بندیتان به ما از مؤثرترین روش های تولید احساس امنیت روحی در ما زن هاست. در زیر برخی از روش های آسایش خاطر دادن به زن ها آورده شده است:
*با کلمات و گفته های خود عشق و قدردانی خود را نسبت به او نشان دهید.
*به او بگویید که در زندگی خود به او نیاز دارید و دلایل آن را نیز بیان کنید.
*در اوقات دیگر نیز به لحاظ جسمانی و فیزیکی ـ آن هم نه تنها پیش از رابطه ی جنسی ـ با او مهربان و با محبت باشید.
*هنگامی که در رابطه اش با شما احساس ناامنی می کند، از او بپرسید دوست دارد چه چیزی از شما بشنود تا نگرانی هایش برطرف شوندـ آن هم نه تنها یک بار بلکه چندین بار.
*بیشتر به او زنگ بزنید و به او خبر بدهید که کجا هستید یا چه کار می کنید تا او بداند که به او فکر می کنید .
زن ها ممکن است به دلایل مختلفی دچار احساس ناامنی شوند. در زیر چکیده ای از مواردی هست که میان بسیاری از زنها مشترک بود. زن هایی که پیش از نگاشتن این مقاله با آن ها مصاحبه کرده بودم.
آنچه موجب احساس امنیت در ما می شود:  آنچه موجب احساس ناامنی در ما می شود:
تعهد، پای بندی و وفاداری  لاس زدن و چشم چرانی
تعریف و تمجید و تحسین  انتقاد و سرزنش
ثبات قدم  تزلزل و بی ثباتی
قابل اعتماد بودن بی مسئولیتی
ما را به پستوهای درون خود راه دادن رازهای درون خود را پنهان کردن
عشق و حرارت قضاوت و محاکمه
نزدیک شدن دوری گزیدن
مکالمه و ارتباط سکوت
حل و فصل و رسیدگی به مسائل انکار و نادیده گرفتن
برنامه ریزی و وقت صرف کردن ابهام و عدم قطعیت
آسودگی خاطر فقدان یا کمبود و پای بندی
چنانچه یک زن هستید، به شما توصیه می کنم اندکی وقت صرف کنید و از آنچه موجب احساس امنیت و نیز ناامنی در شما می شود فهرستی تهیه کنید. چنانچه می توانید آن را به نامزد/همسر خود نشان دهید.

آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند

آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند
زن ها نیاز دارند احساس امنیت داشته باشند تا بتواند در روابط صمیمی خود آرامش و اعتماد به نفس داشته باشند.
این حقیقتی ساده و در عین حال بسیار نیرومند است:
هنگامی که ما زن ها احساس امنیت می کنیم در بهترین اندازه های خود ظاهر می شویم. بدین معنا که آرامش بیشتر و نگرانیم کمتر، اعتماد به نفس بیشتر و ناامنی کمتر، و بالاخره استقلال بیشتر و توقع کمتری خواهیم داشت. به عبارت دیگر، بیشتر آنگونه خواهیم بود که مردها دوست دارند و کمتر آنها را عصبی خواهیم ساخت!در اینجا نکته مهم دیگری نیز وجود دارد که باید همواره به یاد داشته باشید: ما زنها به حکم می دانیم هرگاه احساس امنیت داریم به آنچه مطلوب خود و نیز مطلوب مرد زندگی من است نزدیکتر می شویم. لذا به طرزی هم خودآگاه و هم ناخودآگاه سعی می کنیم مرد زندگی مان را وادار سازیم به گونه ای رفتار کند که به ما احساس امنیت بدهد.
آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:
بسیاری از خواسته های ما زن ها از مردها در واقع تلاشی هستند برای احساس امنیت.
مردان عزیز:چرا ما زنها می خواهیم شما بگویید دوستمان دارید یا احساسات تان را با ما در میان بگذارید. یا از کارهای ما تشکر کنید یا برای با ما بودن وقت بگذارید، یا بسیاری از چیزهای دیگری که در فهرست خواسته های ما زنها از شما مردها وجود دارد؟ این خواسته ها به منظور کنترل کردن شما یا پیش بردن حرف خودمان نیستند. این خواسته ها تنها به ما احساس امنیت می دهند. و هنگامی که ما زنها احساس امنیت می کنیم همسر بهتری برای شما خواهیم بود و احساس رضایت بیشتری نیز از خودمان خواهیم داشت.
واکنش زن ها در مواجهه با احساس ناامنی چیست و چه کمکی در این رابطه از مردها ساخته است
چنانچه زن ها به هنگام احساس امنیت در بهترین اندازه های خود ظاهر می شوند بنابراین به هنگام ناامنی بدترین خویشتن خویش را ارائه می دهند. احساس ناامنی ما را می ترساند و هنگامی که ترسیده ایم رفتارهایی از ما سر می زند که نه برای خودمان جذاب و دوست داشتنی هستند و نه برای مرد زندگی مان.
آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:
بسیاری از رفتارهای ناخوشایند زنها ریشه در احساس ناامنی آن ها دارند.
1-احساس ناامنی ما را پرتوقع تر، وابسته تر و حسودتر می کند. هر چه زنی احساس ناامنی بیشتری داشته باشد، به آنچه در او تولید احساس امنیت مجدد بکند، نیازمندتر خواهد شد. لذا از شما محبت، توجه و آسودگی خاطر بیشتری طلب خواهد کرد. ممکن است از نظر یک مرد، چنین زنی ضعیف، ناتوان و پرتوقع جلوه کند. اما او تنها رفتارهایی را از خود بروز داده است که نشانگر ناامنی او هستند.
واکنش های بی تأثیر:
در کل، مردان واکنش مثبتی در برابر ناامنی زنان از خود نشان نمی دهند. گرچه درهمین مواقع است که زن ها به حداکثر احساس امنیت از جانب مردها نیازمند هستند. اما در عمل واکنش بیشتر مردها پس نشستن و دریغ کردن همان توجه و اطمینان خاطر عادی و همیشگی است که قطعاً منجر به وخیم شدن اوضاع نیز خواهد گشت!
این حالت چرخه معیوب و ناسالمی را تولید خواهد کرد که همگی زوج ها با آن آشنا هستند: زن احساس ناامنی می کند و اندکی پرتوقع می شود، مرد ناراحت می شود و با پس نشستن به او پاسخ می دهد، هر چه او بیشتر خود را دور کند و فاصله بگیرد، ناامنی زن افزایش خواهد یافت.هر چه زن بیشتر احساس ناامنی کند، پرتوقع تر می شود. هر چه زن پرتوقع تر شود، همسرش بیشتر از او فاصله خواهد گرفت و همینطور الی آخر.
مطمئناً تمامی زن ها داستان های بی شماری را به شما بازگو خواهند کرد که همین پدیده را در روابط مختلف آنها نشان می دهد. روابطی که در آنها یکی از گفته ها یا کرده های نامزد/همسرشان احساس ناامنی را در آنها تولید کرده و سپس آن ها را به طرزی غریزی با توقعات بیشتر به او پاسخ داده و تنها موجب شده اند که رفتار نامزد/همسرشان حتی منفی تر نیز بشود. داستانی از زندگی شخصی خود را به یاد دارم که به نحوی مطلوب این الگو را به تصویر می کشد.سال ها پیش به ازدواج با مردی فکر می کردم که بسیار او را دوست داشتم. یک روز به من گفت که همسر قبلی او به دیدنش می آید و این که قرار است ناهار را با هم میل کنند. سریعاً ناراحت و نگران شدم. دلم یک طوری شد، قلبم تندتر می زد، خلاصه تمامی افکار ترسناک دنیا به ذهنم هجوم آوردند. البته این واقعه چندان نیز غیرمترقبه نبود.نامزدم قبلاً به من گفته بود که همسر قبلی او همچنان به او علاقه مند است. لذا کاملاً طبیعی بود که از شنیدن خبر قرار ملاقات مجدد آن ها، احساس ناامنی در من تولید شود.
در حالی که صدایم کمی گرفته بود پرسیدم: «آیا سیندی از رابطه ما چیزی می داند؟»
در حالی که حالت تدافعی به خود گرفته بود گفت: «مطمئنم که همه چیز را خبر دارد.دوستانم قطعاً باید تا حالا همه چیز را به او گفته باشند.»
در حالی که بیشتر ناراحت شده بودم پرسیدم: «منظورت آن است که وقتی به تو زنگ زد خودت چیزی به او نگفتی؟»
پاسخ داد:«ما فقط چند دقیقه با هم صحبت کردیم. حالا چرا این قدر قاطی کردی؟»
«خودت چی فکر می کنی؟ مگر غیر از این است که او هنوز به تو علاقه مند است؟ دوست ندارم با او برای ناهار بیرون بروی. گویی که هنوز علاقه مند و دست یافتنی هستی»
با عصبانیت گفت: «مزخرف نگو باربارا! نمی تونم باور کنم تا این حد ناامنی داشته باشی. دوست ندارم مثل مادرم با من رفتار کنی. گویی یک پسربچه ی کوچک هستم که خودم نمی دانم چه کار دارم می کنم. من می توانم با هر کسی که دوست دارم ناهار بخورم.»
هر چه در شروع مکالمه احساس ناامنی و اضطراب داشتم، حال که گفتگو به اینجا کشیده بود، بیست برابر حالم بدتر شده بود! طبیعی بود که خبر فوق احساس ناامنی را در من تولید کرده باشد، اما نامزدم نمی توانست آن را درک کند. به جای آن مرا زنی نق نقو، پرتوقع، مضطرب و پریشان حال می دید و این نیز به نوبه ی خود او را نسبت به من سرد کرده بود و موجب می شد بیشتر از من فاصله بگیرد.
چگونه می شد از اتفاق فوق جلوگیری کرد؟ خب، او پیش از هر چیز می توانست ملاقات خود با نامزد قبلی اش را به هم بزند.که این البته موضوع دیگری است. مهم تر از آن می توانست ببیند و درک کند که این خبر احساس ناامنی را در من (حال چه به درست و چه به غلط) تشدید کرده است. لذا می توانست به من آرامش خاطر بدهد.به عنوان مثال می توانست با مهربانی تمام مرا به خود نزدیک می کرد و می گفت: «عزیزم، لازم نیست نگران چیزی باشی. تو را دوست دارم. می خواهم او را ببینم و به او بگویم که چه قدر با تو خوشبخت هستم.» تا بدین جا احتمالاً همچنان از این که قرار بود ناهار را با هم صرف کنند، ناراحت یا حتی عصبانی بودم اما احساس امنیتم سریعاً بازمی گشت.
ممکن است مردها پس از مطالعه ی این بخش بگویند:«آنقدر ها هم ساده نیست» اما باید بگویم که در این باره با شما موافق نیستم. اغلب تلاش یا وقت زیادی نمی برد تا احساس ناامنی در زن ها را کاهش داده یا از بین برد. چنانچه کمی آسودگی خاطر به ما بدهید، از این که سریعاً ما را از حالت عصبی ای که در آن هستیم خارج می کنید، شگفت زده خواهید شد.
آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:
احساس ناامنی بیشتر زن ها، به محض دریافت اندکی عشق، محبت، توجه و آسودگی خاطر سریعاً از بین می رود. در این اوقات اندکی تلاش از جانب مرد، معمولاً بسیار مؤثر واقع می شود، زیرا از بدتر شدن اوضاع جلوگیری می کند.
مردان عزیز: بسیار اهمیت دارد که بدانید بیشتر از نظر زمانی طولی نمی کشه احساس ناامنی زنی را بهبود ببشخید. این کار را با سادگی می توانید با دادن اندکی احساس امنیت و اطمینان خاطر مجدد انجام دهید. می دانم دوست ندارید که احساس کنید مجبور هستید به طرز خاصی رفتار کنید. آن هم تنها به این دلیل که زنی از شما می خواهد. اما به شما اطمینان می دهم تنها اگر آن را امتحان کنید، وقت و انرژی زیادی را برای خود کسب می کنید و زحمت زیادی را صرف نخواهید کرد.
نچه زن ها دوست ندارند مردها انجام دهند:
چنانچه احساس کردید که ما زن ها پرتوقع شده ایم و به دلایلی علایم احساسی ناامنی را از خود بروز می دهیم:
*ما را به پرتوقع بودن متهم نکنید و بدین وسیله احساس ناامنی ما را از آنچه هست بدتر نکنید.
*از ما فاصله نگیرید و ما را به حال خود رها نکنید و به ناامنی ها دامن نزنید.
در عوض خوشحال خواهیم شد چنانچه این قبیل احساسات ما را (حال چه درست و چه غلط) بپذیرید و با دادن آسودگی خاطر مجدد، توجه، محبت و اندکی مهربانی، به ما احساس امنیت بدهید.
2-ممکن است ما زن ها تحریک پذیر، زودرنج، سرد یا به لحاظ جنسی بی تفاوت شویم.
برخی زن ها در مقابل احساس ناامنی نه با بروز آسیب پذیری خود، بلکه با محافظت خود در مقابل آسیب پذیری از خود واکنش نشان می دهند. در این اوقات هرگاه چیزی احساس ناامنی را در ما تشدید می کند، برخی از ما احساسات خود را خاموش و درهای دل و جان خود را می بندیم تا بدین وسیله از خود محافظت کرده باشیم.چنین زن هایی ممکن است ناگهان نسبت به نامزد/همسر خود سرد، انتقادگر یا زودرنج شده یا حتی به لحاظ جنسی نسبت به او سرد مزاج شوند.
مشکل چنین روشی در آن است که در این اوقات بیشتر مردها نمی دانند که ما ناراحت شده یا از چیزی ترسیده ایم. ظاهر قضیه تنها این است که حال ما از چیزی بد شده است.در این گونه اوقات مردها نمی توانند این طور فکر کنند که: «اُه، خدای من، احتمالاً همسرم احساس ناامنی کرده است. بهتر است کمی به او آسودگی خاطر بدهم.» در عوض از ما کناره می گیرند تا خود را در برابر خشم یا عدم پذیرش ما محافظت کنند.
آنچه زن ها باید بدانند:
چنانچه عادت دارید به هنگام احساس ناامنی در پیرامون خود موانع احساسی برافرازید فراموش نکنید که نامزد/همسرتان احتمالاً متوجه نخواهد شد که ناراحت هستید یا از چیزی رنج می برید. بنابراین عشق و آسودگی خاطری را که بدان نیاز دارید به شما نخواهند داد.
چنانچه از مرد زندگی مان توقع داشته باشیم نیازهای ما را درک کنند، نباید آنها را مجبور کنیم مانند یک کارآگاه تمام وقت کار کنند تا بفهمند در درون ما چه می گذرد. هرگز «بازی» نکنید. فکر نکنید که او نیازهایتان را به درستی تشخیص داده آن ها را برآورده خواهد کرد.زیرا این کار بسیار ناممکن است. صادق باشید و سعی کنید افکار و احساسات خود را توضیح دهید. بدین روش شانس بیشتری خواهید داشت در او اثر کنید و بتوانید کاری کنید تا آسایش خاطر و احساس امنیتی را که بدان نیاز دارید به شما بدهد.نظیر همین توصیه در باره مردان نیز صدق می کند.

زن نیاز به احساس امنیت از جانب همسرش دارد

زن نیاز به احساس امنیت از جانب همسرش دارد
چرا زن ها در مقایسه با مردان به آرامش خاطر بیشتری نیازمند هستند؟
چرا زنان همواره نیاز دارند برای آینده ی روابط با نامزد/همسرشان برنامه ریزی کنند؟
چرا زنان باید به طور مستمر و مداوم از افکار و احساسات نامزد/همسرشان باخبر باشند؟
چرا زن ها هنگامی که مرد زندگی شان دلیل ناراحتی یا نگرانی خود را با آن ها در میان نمی گذارد مضطرب و نگران می شوند؟
پاسخ تمامی پرسش های فوق یک چیز است. یکی از اساسی ترین نیازهای ما زن ها در روابط صمیمی مان این است که احساس امنیت کنیم. در این جا منظورم امنیت جانی یا فیزیکی و جسمانی نیست، بلکه بیشتر امنیت احساسی و عاطفی را در نظر دارم. احساس عمیق و درونی از این که رابطه مان محکم و استوار و ماندگار است و این که نامزد/همسرمان در
عشق خود جدی و ثابت قدم است و به ما نیز متعهد و پای بند. به طوری که بتوانیم به عشق او اعتماد کنیم و بنابراین بتوانیم به خود نیز اجازه دهیم تا تمام و کمال عشق بورزیم و جز عشق پاسخ نگیریم.
این امنیت عاطفی کلید گشایش دل و جان زن محسوب می شود. هنگامی که ما زن ها احساس امنیت می کنیم می توانیم دل بدهیم و خود را آرام کنیم. هنگامی که امنیت داریم، می توانیم خطر کنیم و در عین حال آرامش خاطر داشته باشیم و بدرخشیم .
چرا نیاز احساس امنیت تا این حد برای زنان اهمیت دارد؟ به عقیده ی من تمامی زن ها جایی در ژرفای وجودشان اندکی احساس ناامنی دارند. شاید به لحاظ برخی مناسبات اعتراف به این حقیقت صحیح نباشد. اما به عقیده ی من واقعیت دارد. هر چه قدر ما زن ها خود را با سواد، آزاد، مستقل، و متکی به خود تلقی کنیم، اما باز هم بخشی از روح و روان ما وجود دارد که همواره با آن در حال نبرد و سروکله زدن هستیم و همواره نیز خود را به این دلیل سرزنش می کنیم.اما هرگز قادر نیستیم بر آن چیره شویم، یا آن را از میان برداریم و یکی از رازهای ناگفته ی ما زن ها نیز همین است.
این احساس ناامنی از کجا می آید؟ پیش از هر چیز این احساس زاییده زندگی در اجتماعی است که در آن مردها در بیشتر زمینه ها تسلط دارند. اجتماعی که در آن هنوز بیش از چند دهه نیست که زن ها (اسماً و نه رسماً ـ در کتاب های قانون و نه در عمل) از جایگاهی برابر و حقوقی مشابه با جایگاه و حقوق مردان برخوردار هستند. حقوقی که از صبحدم تاریخ مردان همواره از آن بهره مند بوده اند. حتی امروز نیز در بسیاری از مناطق همین کره خاکی جنس مذکر بسیار ارزشمندتر تلقی می شود و نوزادان دختر به دست مرگ سپرده می شوند و به درد خانواده نمی خورند چرا که پیش از هر چیز به زیان اولاد ذکور و وارثینی هستند که فردا روز مستغلات و دارایی های خانواده به آنان منتقل خواهد شد.
ممکن است بگویید که این حالت فقط در کشورهای توسعه نیافته واقعیت دارد با وجود این حتی در پیشرفته ترین کشورهای جهان از جمله ایالات متحده نیز دستمزد زنها حتی در قبال انجام کاری واحد از دستمزد مردها کمتر است. این مطلب همچون زنده به گور کردن نوزادان دختر فجیع نیست، اما هنوز به وضوح القاء کننده این پیام است که مردان با ارزش تر از زنان هستند، این طور نیست؟
در سطح جسمانی نیز زن ها ماهیتاً در مقایسه با مردان در معرض آسیب پذیری هستند. که این خود نیز به احساس ناامنی درونی ما زن ها می افزاید. بدن ما زن ها می تواند مورد تجاوز مردان قرار بگیرد.
مردان می توانند به رغم میل باطنی و تمایل ما زن ها به حریم شخصی و مختص به خود ما وارد شوند. بیشتر ما زن ها به لحاظ جسمانی، ضعیف تر از مردها هستیم. گرچه ممکن است هرگز به این واقعیات به طرزی خودآگاه فکرنکنیم و متوجه آن ها نباشیم، اما در سطحی ناخودآگاه، احساس امنیت فیزیکی (جسمانی)و روحی ـ روانی ما زن ها را تحت تأثیر قرار می دهند.
اما به منظور درک هرچه عمیق تر ریشه های اساسی ناامنی ما زن ها، باید به ما زمان های بسیار دور و آغاز تمدن بازگردیم و به اجداد مؤنث خود نگاهی بیاندازیم.زن های آن زمان به منظور بقاء و حفظ حیات خود کاملاً متکی به مردان بودند. این مردها بودند که شکار می کردند، لذا تنها تأمین کنندگان غذا محسوب می شدند. جنگجویان نیز همین طور. بدین معنا که این فقط مردها بودند که می توانستند در مقابل حملات دیگر حیوانات یا تهدیدات انسانی مقابله کنند و زن ها و بچه ها را در مقابل این گونه خطرات محافظت نمایند. در چنین شرایطی زن ها تنها یک هدف را در ذهن خود دنبال می کردند. این که مردانی را بیابند که از آن ها و بچه هایشان مراقبت و محافظت کنند. بچه هایی که به محض شروع قابلیت باورری در زن تعداد بسیاری از آن ها یکی پس از دیگری متولد می شدند.
تصور کنید که به منظور حیات و بقای خود منحصراً آن هم به معنای واقعی کلمه به مردها متکی بودید. چه اتفاقی می افتاد چنانچه مرد زندگی تان دیگر از شما خوشش نمی آمد و شما و بچه هایتان را از غار یا پناهگاه خود بیرون می کرد تا حیوانات وحشی دیگر شما را ببلعند؟ چگونه می توانستید در چنین شرایطی احساس امنیت کنید؟ آیا به راستی احساس امنیت در چنین شرایطی اصولاً امکان پذیر بود؟
با این که سالیان بسیاری از پیشرفت تمدن انسانی می گذرد، اما با وجود این، شرایط جسمانی، اقتصادی و اجتماعی زن ها تقریباً دست نخورده باقی مانده است. ما نمی توانیم به تنهایی و بدون مردها از خود حمایت کنیم. ما از آزادی هایی که مردها در اختیار دارند، برخوردار نیستیم. لذا احساس اقتدار شخصی و اعتماد به نفس ما زن ها حتی در بهترین شرایط بسیار محدود است. تنها ظرف یک قرن گذشته بوده است که پذیرش اجتماعی جهت اشتغال زن ها و استقلال اقتصادی آن ها فراهم شده است. و تنها همین اواخر بود که با ابداع روش های جلوگیری از حاملگی زن ها در بچه دار شدن خود حق انتخاب پیدا کرده اند.
اینها شرایط و سوابق تاریخی ای هستند که ما زن ها از آن پدید آمده ایم. چه هیجده ساله باشیم و چه هشتاد ساله، چه به اقتدار رسیده باشیم و چه هنوز برای رسیدن به آن در حال دست و پا زدن باشیم، اما همچنان در این میراث گذشتگان مشترک هستیم. معتقدم ما انسان ها واجد یک حافظه ی ژنتیکی هستیم که گذشته را همچنان در ما زنده نگه می دارد و با زمزمه هایی که شنیدنی نیستند در گوشمان نجوا می کنند که: «بدون او نمی توانی به زندگی خود ادامه دهی». «بدون او خواهی مرد». «تو نمی توانی به تنهایی موفق شوی ـ فقط مردها داری چنین قدرت و توانی هستند». «بهتر است کسی را برای خود بیابی تا از تو مراقبت کند. زیرا به تنهایی هرگز نخواهی توانست موفق شوی». در متن تمامی این گفته ها این پیام نهفته است که «امنیت نداری.»
چنانچه یک مرد هستید و در حال مطالعه ی این بخش از مقاله می باشید لطفاً توجه داشته باشید که در این جا مقصودم آن نیست که بر علیه مردها قضاوت یا اظهار نظری کرده باشم. بلکه تنها هدفم آن است که دلایل احساس ناامنی درونی زن ها را توضیح داده باشم. احساس ناامنی و نیاز به آسودگی خاطری که بعضی اوقات زیاده از حد یا غیر قابل توجیه به نظر می رسد. اغلب مردها هرگز زن ها را با این دید نمی نگرند. چرا که از سوابق و زمینه های تاریخی بسیار متفاوتی برخوردار هستند و به گونه ای کاملاً متفاوت در این دنیا ایفای نقش می کنند. ممکن است پیش خود بگویید که «من هرگز آن مرد غارنشینی نیستم که زن را یک شئ جنسی تلقی می کرد، برای من اهمیت ندارد همسرم نام خانوادگی مرا برای خود برگزیند یا نه. من او را دوست دارم و هرگز نمی خواهم او را محدود کنم.» پاسخ من در این جا به شما آن است که: «همسر شما زن بسیار خوش شانسی است که شوهری با عقاید شما را برای خود یافته است. اما چنانچه بخواهید دل و جان او را آن گونه که هست درک کنید باید میراث روانی نسل ها پیش از او را نیز بشناسید.
«چرا زن ها به تأیید از جانب مردها نیازمندند و چرا چنانچه آن را دریافت نکنند، احساس ناامنی می کنند؟»
آیا تا به حال اندیشیده اید که چرا بیش از آنچه شایسته و بایسته است
به تأیید از جانب مردها نیازمندید؟ حتی تأیید از جانب مردی که او را چندان نیز قبول ندارید؟ توضیح آن شاید از این قرار باشد: چنانچه همواره در طول تاریخ زن ها چنین آموزش دیده باشند که بقا و حیات آنان در گرو حمایت مردهاست، لذا وظیفه و شغل زن ها این می شود که مردی را به سمت خود جذب کنند و تلاش کنند تا او را از دست ندهند. سر و وضع، ظاهر و قیافه مان، قابلیت هایمان در بستر، نحوه ی بیان و جلوه گری خود، افکار و احساسات مان، مهارت های خانه داری و کدبانوگری مان، نحوه و میزان ویرایش احساسات مان (به طوری که به او برخورید!) و... این عادات، تصمیمات و رفتارهای همگی ریشه در یک تفکر دارند: «آیا این کار او را خوشحال خواهد کرد؟»
ضمیر ناخودآگاه ما همواره به ما می گوید: اگر او را خوشحال و علاقه من نگه داری با تو خواهد ماند و چنانچه با تو بماند، در امان خواهی بود.
به همین دلیل است که بیشتر ما زن ها به دنبال تأیید از جانب مردها هستیم. از خود می پرسیم: «آیا از من راضی است؟ آیا از رابطه مان رضایت دارد» چنانچه جواب مثبت باشد، آن گاه نفس راحتی می کشیم و می توانیم مدتی امنیت داشته باشیم. برعکس چنانچه علایمی دال بر عدم رضایت او را مشاهده کنیم، ناگهان به سرعت احساس امنیت مان از بین می رود و جای آن را ناامنی می گیرد.
این الگوی جست و جو و دریافت تأیید، شخصاً در خودم و نیز در بسیاری از زن های دیگر که به آن ها مشاوره داده ام فرآیندی ناخودآگاه و واکنشی بدوی است. که شدت آن را در روابط، بیشتر ما را به شگفتی وادار می سازد.
از خود می پرسم: «چرا نظر او باید تا این حد اهمیت داشته باشد؟ چرا تا مسئله کوچکی پیش می آید تا این حد احساس ناامنی می کنم؟ به عقیده ی من پاسخ این معما آن است که تأیید یا عدم تأیید یک مرد به طرزی ناخودآگاه فعال کننده مکانیزم های حیات و بقا در ما زن ها و تولید کننده ی احساس خطر و متعاقب آن احساس ناامنی در ما است.
بیایید به سناریوی کوتاهی توجه کنیم که به خوبی مطلب فوق را به تصویر می کشد.کتی و جوآن مدت دو سال است که با یکدیگر نامزد شده اند. بعد از ظهر یک روز جمعه کتی متوجه می شود که جوآن در خود فرو رفته است و بسیار تحریک پذیر و زودرنج شده است. هنگامی که از او می پرسد آیا اتفاقی افتاده است؟ جوآن پاسخ می دهد که: «خیر، هیچ اتفاقی نیافتاده» کتی تلاش می کند او را به صحبت بیاورد و به او می گوید که رفتارش طوری است که گویی از چیزی ناراحت و عصبانی است. و این که این حالت او را مضطرب و نگران کرده است. جوآن نیز مرتباً ساکت تر و ساکت تر می شود. نهایتاً کتی از جوآن می پرسد که آیا همچنان می خواهد با او ازدواج کند یا خیر. جوآن عصبانی می شود و می گوید، «نمی دانم مشکلت چیست؟ اما من دیگر از این وضع خسته شده ام» این را می گوید و به اتاق دیگری می رود تا به تماشای تلویزیون بنشیند.
کتی چه احساسی دارد؟ او عصبی، نگران و مضطرب است و در اندرون خود احساس دلشوره و دل واپسی بدی می کند. غرایزش به او می گویند: «حتماً مشکلی پیش آمده است. نارضایتی ظاهری جوآن ترس از مرگ را در او فعال کرده است. گویی هنگامی که بوی مسئله یا مشکلی به مشام او می خورد، آژیر خطری در ضمیر ناخودآگاه او روشن می شود: «خطر!خطر!» تمامی این چیزها چنان سریع و اتوماتیک اتفاق می افتند که او حتی متوجه شان نیز نیست.
جوآن چه احساسی را تجربه می کند؟ او ناراحت، تحریک پذیر، گیج و سردرگم شده است. نمی تواند بفهمد که چرا کتی امروز این قدر ناراحت شده و ترسیده است. تنها اتفاقی که افتاده بود، این بود که سرش درد می کرده و می خواسته مدتی را به تنهایی تلویزیون تماشا کند.
تقصیر با کیست؟ با هر دو.کتی باید نحوه ی عملکرد مکانیزم حفظ حیات و بقا را در خود بهتر درک و واکنش های خود را تعدیل کند و جوآن نیز باید ببیند چه کار کرده است که سبب بی تابی کتی شده است. که در این باره عدم مخابره ی اطلاعات کافی در باره ی علت ناراحتی اش به کتی است که این نیز به نوبه ی خود موجب شده است کتی به نتایج غلطی برسد. می توان گفت چنانچه هر دوی این ها نسبت به یکی از نیازهای اساسی زنان که همان نیاز به احساس امنیت است شناخت و آگاهی کافی پیدا کنند به نفع هر دویشان خواهد بود.
اولین باری را که درباره ی همین موضوع برای گروهی از مردان و زنان سخنرانی کردم، هنوز به یاد دارم. زنها سرهایشان را به علامت توافق تکان می دادند و در چشمان بسیاری از آنها نیز اشک جمع شده بود، اشک به این دلیل که همگی در یک زخم مشترک بودند، زخمی در قلبشان که قبلاً هرگز بر روی آن انگشت نگذاشته بود. اما مردان! آنها
با صداقت و احترام تمام گوش می کردند. ابروانشان در هم کشیده بود و چشمانشان در اندیشه و جستجوگر و پرسان. گویی سعی می کردند این واقعیت را که در عین حال برایشان بسیار عجیب و غریب و بیگانه به نظر می رسید، درک کنند.
در پایان سمینار مردی در حالی که دست زنش را محکم گرفته بود، به طرف من آمد و چیزی گفت که فکر می کنم بیان کننده ی احساس بیشتر مردها باشد. او گفت: «هرگز با این دید به زن ها نگاه نکرده بودم. آنچه گفتید منطقی به نظر می رسید. گویی بخش نامرئی در وجود همگی زن ها وجود دارد که پیش از آن هیچ چیز در آن باره نمی دانستم. همیشه فکر می کردم مرد مهربان و با احساسی هستم. اما نمی دانستم...»
به خوبی می توانستم دریابم که مردی مهربان و حساس بود. اما حتی حساس ترین مردها نیز هرگز به اندازه ی زن ها به احساس امنیت نیازمند نیستند. چرا که آن ها محصول هزاران سال برنامه ریزی احساسی ناخودآگاه نیستند! همین که صحبت های آن مرد تمام شد، زنش او را به سمت خود کشید و گونه اش را بوسید. آن بوسه خود گویای همه چیز بود. برای نخستین بار شوهرش چیزی نامرئی و بیان ناشدنی از وجود او را درک کرده بود که زن هرگز نتوانسته بود خودش نیز آن را درک کند. تا چه برسد به این که برای شوهرش توضیح دهد. نتیجه؟ این که صرف فهم و درک این قضیه از جانب مرد منجر به تولید احساس امنیت در همسرش شد که در تمام طول این مقاله در آن باره صحبت کردیم.

علل روابط دختر و پسر

علل روابط دختر و پسر
1) از دلایل انحراف در ارتباطات اجتماعی، فقدان مباحث تئوریک و عدم معرفی الگوهای مناسب و قابل تقلید از سوی نخبگان فکری، فرهنگی، حوزوی و دانشگاهی است. این مقاله در یک نگاه عقلی به تعلیل ارتباطات بین دو جنس مخالف پرداخته و با تقسیم مجموعه عوامل به دو دسته «علت» و «دلیل» نکاتی را در رابطه با هر یک به بحث گذاشته است. در انتها نیز برای پیشگیری از خطرات فراراه و چاره جویی مشکلات و دردهای موجود، نکاتی مطرح گردیده است.
2) مجموعه ارتباطات دختران و پسران را می توان در یک دسته بندی دقیق و منطقی، به دو قسم هویت نوعی و صنفی تقسیم نمود:
2-1 ) هویت نوعی و صنفی: هویت هر فرد در یک مبنا به سطح هویت شخصی، فکری و روحی قابل تقسیم است و در مبنای دیگر به دو سطح هویت فردی و جمعی تقسیم می شود (1). در این مقاله هویت به دو سطح نوعی و صنفی تقسیم می شود.
منظور از هویت انسانی(نوعی) آن خصوصیاتی است که دختر و پسر را به عنوان انسان در بر می گیرد و از سایر حیوانات و موجودات متمایز می کند. اما در هویت صنفی (جنسی) به دنبال بیان ممیزات دختران از پسران هستیم.
2-2) زن و مرد در هویت انسانی (نوعی) مشترک اند. وجه ممیز انسان از حیوانات و موجودات دیگر نیز عقل است(2). از نتایج اشتراک دختر و پسر در هویت انسانی آن است که عقلانیت، علم، آگاهی، خلاقیت و نوآوری برای زن و مرد ممکن است. و در این حوزه ها می توانند با هم رقابت کنند و ارتباط داشته باشند.
مدعای دیگر این مقاله آن است که هویت جنسی (صنفی) دختر و پسر و زن و مرد متفاوتند. در نتیجه جسم این دو صنف با هم متفاوت است و رعایت نکاتی در شیوه پوشش و لباس برای هر دو لازم و ضروری است، نگاه آنها فرق دارد و.... بحث حجاب دختران نیز با بحث زیبایی آنها و لزوم حفظ زیبایی و عدم سوء استفاده دیگران از آنها و عدم عرضه ارزان زیبایی زنان قابل توجیه است(3).
2-3) بحث ارتباط دختر و پسر با ارتباط زن و مرد از جهت منطقی، موارد و مصداقها رابطه عام و خاص مطلق دارد.
2-4) مراد از دختر و پسر، ارتباطات دختر و پسر در مقابل والدین و ... یا دختر و پسر خردسال در مقابل هم نیست، بلکه اولا در بحث ارتباط دختر و پسر، جوهره و گلوگاه بحث به هویت جنسی و حوزه افتراقات دختر و پسر باز می گردد و نه هویت انسانی و اشتراکات. ثانیا آنچه در روابط دختر و پسر مسئله ساز و بحران‌آفرین است، روابط آنها حین و پس از بلوغ و عصر مجردی و قبل از تاهل و ازدواج است. (نوجوانی و جوانی)
2-5) تقسیم هویت به انسانی و جنسی اعتباری است. اگرچه نگارنده معتقد است در حیطه هویت انسانی تعامل و ترابط، بلامانع است اما رعایت حدود و قیودی برای اینکه این ارتباطات از آفتها و آسیبها مصون بماند، ضرورت دارد.
ب) علل و دلایل روابط دختر و پسر
هر پدیده از سه منظر قابل توجه و بررسی است؛ مقام توصیف، مقام تعلیل و مقام تجویز و توصیه. رابطه دختر و پسر نیز از هر سه منظر یادشده قابل بررسی و مطالعه است. در مقام توصیف میتوان از وضعیت موجود روابط دختر و پسر توصیفات فراوان ارائه داد، که این روابط گاه حتی به صورت نامطلوب وجود دارد.
در مقام تعلیل باید چرایی ارتباط دختر و پسرمورد مداقه قرار گیرد. تا بر اساس آن ببینیم که در مقام تجویز چه باید کرد. در این قسمت عوامل موثر بر ارتباط دختر و پسر تعلیل می گردد.مجموعا عواملی که به عنوان «متغیر مستقل» می توانند بر مسئله ارتباط دختر و پسر به عنوان «متغیر وابسطه» تاثیر بگذارند به دو دسته «علت» و «دلیل» قابل تقسیم اند:
1) علل روابط دختر و پسر
روابط دختر و پسر، در همه موارد متکی به علاقیت و گزینش و به عنوان گزینه مطلوب نیست ، بلکه در بسیاری از موارد علل دیگری باعث ارتباط دختران و پسران می باشد. مثلا اگر د ر خانواده و یا دانشگاه و ... با محدودیت جدی مواجه باشد ، ممکن است از خانه بگریزد و به هر بزه و جرم تن در دهد و به روابط ناسالم در باندها کشانده شوند. این گونه ارتباطات بیش از آنکه دلیل داشته باشند، علت دارند.
از جمله نیازهای آدمی نیاز تعلق و محبت است اگر دختر و پسر دانشجویی با حضور در تشکل های دانشجویی دیگران او را نپذیرند و دوست نداشته باشند و این نیاز پاسخ مناسب نیابد (خلا عاطفی را هم به این مورد اضافه کنیم ) ممکن است به جنس مخالف پناه ببرد و از این طریق حتی اگر ناصواب باشد پاسخ بگیرد. اینجاست که این ارتباط روابط دختر و پسر بیشتر علت دارد تا دلیل ، و اینجاست که در آسیب شناسی روابط دختر و پسر حتما باید به این نکته که این ارتباطات از کجا منشا گرفته و خاستگاه آن کجاست و در صورتی که به عللی (مثلا خلاء محبت در خانواده، به رسمیت شناخته نشدن در خانواده، اذیت شدن در کنکور، فقر اقتصادی، سخت گیری پدر و مادر، عقده های روانی ایجاد شده در مدارس، خلاء ارایه الگوی مناسب، کم کاری مشاوران تربیتی و روان شناختی آموزش و پرورش و وزارت علوم، برخوردهای متحجرانه و ناپخته نیروهای مذهبی و ...) دختران به پسران و پسران به ارتباط با دختران پناه می آورند آن علل ریشه یابی شده و رفع شود. در غیر این صورت، تا علت هست معلول نیز وجود خواهد داشت.
2) دلایل روابط دختر و پسر
دلایلی همچون تحصیل و دادو ستد های علمی ، نیاز به طرح پرسش و پاسخ ، کمک گرفتن جزوات و منابع درسی ، جهات شغلی و فعالیت های مادی ، همکار شدن دختر و پسر و ... باعث می شود که نتوان به طور کلی به عدم ارتباط کاری و سازمانی یا تحصیل زن و مرد و دختر و پسر حکم داد. البته این مدعا به معنای وجود هر گونه ارتباط لجام گسیخته در محل تحصیل ، دانشگاه و محیط کار نیست. ارتباط دختر و پسر در همه حوزه هاو مصادیقی که به هویت انسانی بر می گردد ، در جهان امروز یک ضرورت است و در دفاع از آن می توان اقامه دلیل نمود. ارتباطی که با آفت زدایی و آسیب شناسی لازم ، حدود و ثغور آن از کارتحصیلی ، به صورت قانونی و حقوق ، مدون و مضبوط شود.
اما حداقل دلیل در ارتباط دختر و پسر و ضرورت آن ، رسیدن به نهاد خانواده از مجرای ازدواج است و این ارتباط البته مربوط به حوزه های هویت جنسی است. پس برای آسیب شناسی این روابط در حیطه های هویت جنسی، چند نکته قابل توجه اند:
اول: ارتباط دختر و پسر برای ازدواج، در صورتی که شرایط ازدواج فراهم نباشد، از سویی باعث هدر رفتن انرژی دو فرد و مانع تحقق آرمان های بلند یک جوان می شود و از سوی دیگر مساله ساز بوده و ممکن است پس از پاسخ منفی یک طرف برای ازدواج، طرف دیگر دچار بحران روحی و فکری شود.
دوم: گر چه ازدواج امری لازم و ضروری است، اما به طی شدن مراحل عادی، شفاف و روشن ( نه ارتباطات مخفیانه و پنهانی) نیاز دارد، در غیر این صورت گاهی دختر و پسر فقط در دامی که از سوی دیگری پهن گردیده می افتد. و ارتباط با جنس مخالف، جز استرس و نگرانی و خطر، چیزی برای او در پی ندارد.
سوم : ارتباط دختر و پسر حتی در حوزه های جنسی، ضرورت و لازم است و حداقل توجیه آن بقای نسل است، اما نکته اساسی آن است که ارتباط و تلذذ جسمی دو جنس مخالف از هم ، فقط به یک فرد و یک جنس مخالف منحصر می گردد و نگارنده با مبنای عشق بین زوجین، ‌با تعدد زوجات مردان به صورت اصل و قاعده مخالف است ( رجوع شود به کتاب مساله زن، اسلام و فمینیسم، ص 184-9 ).
اگر شرایط ازدواج برای دختر و پسری فراهم نباشد ، ارتباط آنها در حیطه های جسمی، نگاه های مریض، حرف های نابجا و... باعث می شود اینگونه افراد حتی پس از ازدواج نیز به این عادات غلط و حرکات نامعقول ادامه دهند، خود و دیگران را دچار خطر و بحران سازند.
چهارم : از جمله دلایل ارتباط دو جنس مخالف، وجود غریزه شهوت در آدمیان است. اما از تفاوت های انسان از حیوانات آن است که انسان علاوه بر غرایز، دارای عقل، اراده، انتخاب، ‌اختیار و... است و این قابلیت را دارد که غرایزش را تعدیل کند، کنترل نماید و جهت دهد(1). پس گر چه در حیطه هویت جنسی نیز ارتباط دختر و پسر مطلقا نفی نمی گردد، ولی به ارتباط بسیار محدود و حساب شده می رسیم که بهترین مجرای آن در جامعه ما، نهاد خانواده است که از مسیر ازدواج میسر می گردد. البته برای چنین اقدامی، دلیل نیز اقامه می کنیم. چنین ارتباطی نیاز بشری و غریزی و درونی است، شرط بقای نسل است، از نیازهای اساسی است و ...
ج) روابط دختر و پسر درمقام تجویز
در این بخش و در مقام توصیه و تجویز، به اینجا می‌رسیم که رعایت چه نکاتی در موضوع ضرورت دارد و حیاتی است تا از آسیبهای احتمالی روابط دختر و پسر، مصون بمانیم. نکات عمده راهکارهای جلوگیری از خطرات و آفات عبارتند از:
1- رعایت بهداشت، نظافت و توجه به آرایش‌ها و پیرایش‌ها، خصوصا برای نسل جوان در اصل مطلوب و لازم است. دختر و پسر به جای اینکه خود را ارزان در معرض دید دیگران قرار دهند، می‌توانند با کسب توانایی‌های علمی، عقلی، روحی، قلبی و با ارائه آثار هنری، مقالات علمی، پیشرفت تحصیلی، تواناییهای رزمی و ... خود را مطرح نموده و با استحکام در جامعه ظاهر شوند. از راهکارهای آفت‌زدایی در تعامل بین دختر و پسر، توجه به نوع پوشش و آرایش و شیوه رفتار و مواجهه با دیگران است و سعی و تلاش بر اینکه خودشان را از طریق صحیح ثابت کنند و روابط سالم دو جنس را با حرکات غلط تخریب نکنند.
2- در ارتباطات سالم بین دختر و پسر که عمدتا مربوط به حیطه‌های هویت انسانی است، ضرورتی به ارتباط پنهانی و تنهایی نیست و برای پرهیز از آسیب‌ها، مناسب است که تعامل علمی، شغلی و ضروری دختر و پسر در انظار جمع و محافل عمومی باشد. حتی ارتباطات در حوزه هویت جنسی که مقدمات ازدواج و زندگی مشترک باشد نیز باید با اطلاع خانواده‌ها و به صورت مشروع، صحیح و قانونی تعقیب شود.
3- از آنجا که در فرهنگ ایرانی و در جامعه ما، دختر آسیب‌پذیرتر از پسر است، لذا عقل اقتضا می‌کند که دختران احتیاط‌ها و دقتهای بیشتری را در تعامل با مردان و جنس مخالف حتی در حوزه‌های هویت انسانی داشته باشند. از سوی دیگر اگر دختران در امور تخصصی، فنی، علمی و ... جنس خودشان را ترجیح دهند (مثلا در صورت وجود پزشک زن، به پزشک مرد مراجعه نکنند) به صورت عمیقی به تثبیت هویت جنسی زنان و تقویت حضور زنان در عرصه‌های مختلف کمک کرده‌اند.
4- در مواردی که ارتباط لازم و ضروری است، باید دختر و پسر از شرم افراطی، هیجان‌زدگی، پرخاشگری و افراط در معاشرت بپرهیزند و با شناخت واقعی از جنس مخالف و نیز با کنترل خونسردی و صلابت شخصیت، برخورد مبتنی بر احترام و اخلاق را با مراعات حدود شرعی از خود بروز دهند. البته کسب این توانایی و بلوغ در معاشرت، با تذکر، آموزش و تمرین این قابلیت، روزافزون می شود.
5- اگر روابط دختر و پسر می‌تواند مطلوب یا نامطلوب باشد، در مقابل مشاهده روابط نامطلوب در ترابط دختر و پسر، سکوت، انفعال، بی‌تفاوتی و یا همراهی، خطرناک و حتی فاجعه‌انگیز است. حال آنکه باید فعال و حساس بود و برای حفظ خود و سلامت روحی خویش، در مقابل روابط ناصحیح دو جنس از مجاری صحیح، عکس‌العمل مناسب نشان دهیم. چه بسا فردی با تذکری به راه صواب بازگردد.
6- دوستی‌های عمیق بین دختر و پسر که به عشق منتهی و به ازدواج ختم می‌شوند، نمی‌توانند محصول روابط خیابانی و دوستی‌های اتوبوسی و دفعی بین دختر و پسر باشد. زیرا برای ازدواج و زندگی مشترک، شناختهای عمیق لازم است که با این دوستی‌های ناصحیح بدست نمی‌آید. از این رو از اینگونه روابط به شدت باید پرهیز کرد.
7- دختران و پسران جوان که می‌خواهند آگاهانه آینده زندگی خود را رقم بزنند و از سویی می‌خواهند منزوی و غیرفعال و غیراجتماعی نباشند، از هر گونه دام و خطر و آسیب بپرهیزند، چرا که بی‌دقتی در ارتباط با جنس مخالف ممکن است به تحصیل، موقعیت شغلی، آبروی فرد، موقعیت اجتماعی و خانوادگی و ... آسیب وارد کند. از این رو بهتر است مجموعه ارتباطات دختران و پسران با دیگران، سطح‌بندی و دسته‌بندی شود که در یک تقسیم «ثنایی» به دو سطح قابل تقلیل است؛
اول، ارتباط با بستگان که خود دو سطح دارد:
الف) ارتباط با محارم (پدر، مادر، خواهر، برادر، عمو، دایی، خاله، عمه و...)
ب) ارتباط با غیرمحارم (پسردایی‌ها، پسرعموها، پسرخاله‌ها و ... و دختردایی‌ها، دخترعموها، دخترخاله‌ها و...)
دوم، ارتباط با غیربستگان از جنس مخالف که خود حداقل دو سطح دارد:
الف) روابط ضروری (مثل روابط شغلی، اداری، تحصیلی و...)
ب) روابط غیرضروری (مثل روابط دختران و پسران در کوچه، محله، پارک، سینما و ...)
نکته مهم آن است که در تعیین حدود و شیوه تعامل بین دختر و پسر، باید به هر چهار سطح توجه داشته باشم تا روابط صحیح از ناصحیح شناخته شوند. شاید بتوان ادعا نمود که بخشی از روابط ناصواب دختر و پسر در جامعه ما، به فقدان اطلاعات صحیح نسل جوان از میزان مجاز بودن یا نبودن، سطوح مختلف افرادی که درمقابل او هستند،‌عدم ارائه آموزش برای مواجهه با جنس مخالف و فقدان نهادهایی برای تربیت نمودن نسل جوان برای تعامل با دختران و یا پسران

آسیب شناسی روابط دختر و پسر

آسیب شناسی روابط دختر و پسر
روابط دختر و پسر، دارای آفت‏ها و آسیب‏های روانی و اجتماعی جبران‌ناپذیری است که چند نمونه آن به شرح زیر است:
1. سرکوب شدن استعدادها
یکی از مهم‌ترین عواملی که با وجود رشد نیروهای جسمی، فکری و روحی نوجوان، مانع از به جریان افتادن صحیح و اصولی آنها و تأمین سعادت آینده او می‌شود، تسلّط میل جنسی بر وجودش می‌باشد. عدم کنترل این میل، سبب می‌شود که تمام حواسّ و توجّهات انسان و تمام قوای جسمی و مغزی او معطوف هوس‌بازی‌ها شود و اگر عملاً هم موفق به هوس‌بازی نگردد، تمام فکر و ذهن او به وسیله این خیالات و افکار، اشغال شده و او مجالی برای انجام کار دیگری و شکوفایی اندیشه و استعدادش پیدا نمی‌کند. این شعله‏ای که در سراسر وجودش زبانه می‌کشد، تمام تر و خشک را با هم می‌سوزاند و شکوفه‌های تازه دمیده در گلزار شخصیت معنوی‌اش را طعمه آتش سوزان می‌کند.8
آیه الله سبحانی می‌گوید: روزی در محضر حضرت آیه الله العظمی بروجردی (ره) نشسته بودیم که یکی از پزشکان ترکیه، به دیدار آیه الله بروجردی آمد و سؤال کرد که چرا اسلام نوشیدن شراب را حرام کرده است؟ آن مرجع بزرگ فرمود: حقیقت انسان را عقل، قدرت اندیشه و تفکر تشکیل می‌دهد و اگر عقل انسان نبود، وی با دیگر موجودات زنده تفاوتی نداشت و یکی از اموری که در تضاد شدید با قوه عقل انسان است، نوشیدن شراب است؛ همان طور که پزشکان نیز این مطلب را تأیید کرده‌اند. بنابراین، چون شراب عقل را از بین می‌برد و حقیقت انسان به عقل اوست، اسلام آن را ممنوع کرده است.
آن پزشک به دنبال این پاسخ، گفت: درست است که نوشیدن زیاد شراب، باعث از بین رفتن قوه تعقل انسان می‌شود و حقیقت انسان زیر سؤال می‌رود، ولی اگر کسی به مقدار کمی از این نوع مایعات بنوشد، نمی‌توان گفت چنین تأثیری دارد؛ پس چرا اسلام آن مقدار اندک را نیز ممنوع کرده و نوشیدن آن را غیرمجاز می‌داند. آیه الله بروجردی فرمود: چون انسان، کمال‌طلب است و هرگز به مقدار کم قناعت نمی‌کند و اگر مجاز شمرده شود، بر اساس کمال‌خواهی‌اش، به تدریج بر خواسته خود می‌افزاید. به همین جهت است که اسلام از همان ابتدا، حتی مقدار اندک آن را ممنوع کرده است و به عنوان یک قانون قطعی و دقیق، آن را برای تمام افراد چه با اراده و چه کم اراده، به اجرا گذاشته است و چون این ویژگی یعنی کمال‌طلبی، در دیگر ابعاد و زمینه‌ها جاری است، دیگر قوانین و مقررات و دستورالعمل‌های صادره از طرف قانون‌گذار هستی، بر اساس همین نکته شکل گرفته و آن جا که ممکن است زیاده‌طلبی باعث حریم‌شکنی شود و به تدریج انسان در وادی هولناک و در معرض خطرات جانی و روحی قرار گیرد، اسلام با جدیت و قاطعیت آن را نهی می‌کند.
اظهار محبت به جنس مخالف از جمله همین موارد است که با یک سلام و احوال‌پرسی ساده آغاز می‌شود و یا به انگیزه اهداف آموزشی و غیره شروع می‌شود؛ ولی به تدریج، نوع رابطه و گفت‌وگو تغییر پیدا کرده، بر میزان و کمیت آن نیز افزوده می‌شود و تا آن جا پیش می‌رود که انسان تمام انرژی عاطفی خود را می‌خواهد در همین گفت‌وگوها و ارتباط‌ها هزینه کند و هرگز به همان حداقلی که در روزهای اول داشته، اکتفا نمی‌کند و بر همین اساس است که از همان آغاز، باید از ایجاد ارتباط عاطفی و مبتنی بر احساسات، اجتناب کرد.
بنابراین، ما برای اظهار محبت به جنس مخالف (چه منشأ سوء تفاهم بشود و چه سوء تفاهمی را به دنبال نداشته باشد)، دلیل موجه و قابل قبولی را نمی‌شناسیم و در واقع، اگر هم باعث سوء تفاهم نشود، باعث سوء رفتار می‌شود و به تدریج، دو طرف در گردونه‏ای وارد می‌شوند که چه بسا هیچ کدام خواستار آن نبودند؛ گردونه‏ای که گاهی رهایی از آن، مستلزم هزینه کردن تمام انرژی روانی و جسمانی فرد و قرار گرفتن در بن‌بست شدید است. لازم به ذکر است که این سخن، یک ادعای صرف و بدون پشتوانه و دلیل نیست؛ بلکه مرکز مشاوره ما که در سطح دانشگاه‌ها فعالیت می‌کند، روزی نیست که نامه‌ای از جوانی که در چنین دامی قرار گرفته دریافت نکند.
جالب این است که تقاضای کمک و فریادرسی از افرادی است که معمولاً در ابتدای کار، به خود مطمئن بوده‌اند و تصمیم جدی‌شان آن بوده که وارد ارتباط احساسی و غیرمعقول و از نظر اخلاقی غیرصحیح، نشوند و تنها می‌خواستند در حد ارتباط عادی و یا به قول شما یک سلام و احوال‌پرسی و یا اظهار محبت باطنی با طرف مقابل داشته باشند. اکنون نمونه‌ایی از این روابط را از زبان این افراد می‌شنویم:
1. «دختری 19 ساله‌ام... تا قبل از ورود به دانشگاه، با هیچ پسری ارتباط نداشته‌ام... خودم در اقوام و فامیل از ماجراهای دوست‌های خیابانی کاملا خبر داشتم و همیشه مواظب بودم... کم کم با بچه‌ها خو گرفتم و سلام و احوال‌پرسی با آنها برایم عادی شد. آنها هم به ما سلام می‌کردند... مدتی بعد، سلام کردن به پسرها هم شروع شد... تا این که روزی یکی از آنها گفت: ببخشید مدتی است شما را زیر نظر دارم و از اخلاق شما خیلی خوشم آمده، اگر لطف کنید مدتی با هم دوست باشیم... حالم خیلی خراب شد... حدود 3 ساعت فقط گریه می‌کردم و افسوس می‌خورم که...».
2. «یک روز که برای درس خواندن به پارک رفته بودم، قدم‌زدن‌های دختر و پسرهای جوان، دو به دو با هم، توجه‌ام را جلب کرد و حواسم حسابی پرت شد. ناگهان تصمیم گرفتم... تصمیم تازه‏ای گرفته بودم؛ تصمیمی که از آن هراس داشتم و بیشتر از همه می‌ترسیدم که به خطا و گناه افتاده باشم... چند هفته‏ای بود که حتی یک کلمه هم درس نخوانده بودم؛ بی‌انگیزه و بی‌حوصله شده بودم ... تا این که تصمیم خود را عملی کردم و اکنون چند ماهی است که با دختری رابطه تلفنی دارم... شرایط بد گذشته‌ام جای خود را به شرایط بدتر امروز داده، زندگی‌ام آرامش قبلی را ندارد و نمی‌دانم این وضع تا کجا می‌خواهد ادامه یابد... این دختر، اکنون ظاهراً جای خالی همه چیز و همه کس را برایم پر کرده، اما چه فایده که در زندگی بیرون و واقعی من، هیچ جایی برای او نیست. می‌ترسم که به آلودگی و ناپاکی بیشتر کشیده شوم و کم کم به سوی لجن‌زار گناه کشیده و در آن غرق شوم».9
2. افت تحصیلی یا رکود علمی
این گونه روابط، باعث می‏شوند که دو طرف تمام فکر و توجه و تمرکز خود را صرف دیدارها و ملاقات‏های حضوری و تلفنی خود کنند و این بزرگ‏ترین مانع برای رشد و ترقی علمی است؛ زیرا تحصیل دانش، نیازمند تمرکز نیروهای فکری و روحی است.
دل‌مشغولی و اضطرابی که بر اثر این گونه پیوندها پدید می‏آید، بزرگ‏ترین سد راه تعالی علمی و تحصیلی است؛ از این رو، مشاوران مدارس و دانشگاه‏ها توصیه می‏کنند که هنگام تحصیل و امتحانات، مراسم خواستگاری و عقد را به تأخیر اندازند؛ تا افراد بتوانند با تمرکز و آسودگی خیال، در انجام تکالیف درسی و امتحانات موفق شوند؛ چه رسد به روابط فرصت‌سوز مستمری که بسیار انرژی‌سوز است.
مطالعه و درس، در زندگی هر انسانی، به ویژه در دوران دانش آموزی، از مهم‌ترین عوامل سازنده شخصیت وی می‌باشد که فدا کردن آن به خاطر تن دادن به دوستی‌های احساسی و غیرآگاهانه و پاسخ‌گویی به خواست‌های تمام نشدنی هوس و میدان دادن به میل جنسی، خطایی نابخشودنی و شکستی بزرگ و رسوا کننده است. تجربه نشان داده که این نوجوانان و جوانان، به علت پریشانی افکار و حواس‌پرتی، ذوق درس خواندن و اشتیاق هر گونه مطالعه‏ای را - اعم از کتاب‌های درسی و غیر درسی - به کلی از دست می‌دهند.
اگر زندگی بزرگان، شخصیت‌های علمی، محققین، نوابغ و دانشمندان و متفکرین را مورد مطالعه قرار دهیم، متوجه خواهیم شد که همه آنان افرادی بوده‌اند که از خوش‌گذرانی‌ها و هوس‌بازی خود را کنار کشیده‌اند و احتیاجات جسمی و غریزی خود را از طریق مشروع و معقول و در حد اعتدال، برآورده‌اند.10
دروغ بزرگی است اگر کسی بگوید: میل جنسی، سراسر وجودش را گرفته و ذهن و زبان او را دوستی‌های نامطلوب با جنس مخالف پر ساخته، اما از نظر درس، مطالعه و تحقیقات علمی، لطمه اساسی بر او وارد نشده است و به ویژه در دوران نوجوانی و جوانی، تحقق چنین امری، از محالات است.
«با شکل‌گیری روابط عاطفی بین دختر و پسر و افزایش تدریجی آن، زمینه وابستگی آنها به یکدیگر و تشدید آن فراهم می‌شود و از آن جا که نیاز به محبت ورزیدن و مورد محبت واقع شدن، در دوران جوانی، به اوج خود می‌رسد و فضای نسبتا مناسبی برای ارضای این نیاز (هر چند به طور غیرصحیح آن) در محیط آموزشی و دانشگاهی وجود دارد، به شکل خودکار، دختر و پسر در این کانال قرار می‌گیرند، در اکثر موارد، به طور ناگهانی و بدون توجه به نتیجه کار، گرفتار چنین گردابی می‌شوند و آن را با عنوان‌های عرف‌ پسند و موجه، پوشش می‌دهند و باطن غیرموجه آن را با ظاهری نیکو و پسندیده، جلوه‌گر می‌نمایند.
به این ترتیب، علاقه ابتدایی شدت یافته، با وجود تصمیم اولیه دو طرف یا یکی از آنها، کم کم به وابستگی به یکدیگر تبدیل می‌شود. این وابستگی، در بسیاری موارد – شاید در تمام موارد - آفت بزرگی برای تمرکز حواس، تحصیل و تفکر عمیق در امور درسی آنها می‌شود؛ به گونه‏ای که گاهی مطالعه و حضور در کلاس درس را غیرممکن می‌سازد و هر کدام از آنها در تمام اوقات شبانه‌روز و حتی در کلاس درس، در فکر طرف مقابل است. این سخن، ادعای بدون پشتوانه‌ای نیست و اگر به نوشته‌های چنین افرادی مراجعه کنیم، مثنوی هفتاد من کاغذ می‌شود.11
3. ایجاد جو بدبینی
اغلب این گونه دوستی‏ها و روابط، به ازدواج منتهی نمی‌شود و اگر هم به ازدواج بینجامد، پس از مدتی، جو بدبینی و سوء ظن آن دو نسبت به هم، فضای زندگی‌شان را، جهنمی خواهد ساخت و هر دو در آن خواهند سوخت.
پسر با خود می‏گوید: دختری که به راحتی با من رابطه نامطلوب و نامشروع برقرار کرد، از اعتقاد و ایمان قوی برخوردار نیست. بنابراین از کجا معلوم که پیش از ارتباط با من، با فرد دیگری هم طرح دوستی نریخته باشد و از کجا که در آینده و پس از ازدواج با من، با دیگری ارتباط برقرار نکند؟ دختر نیز همین تصور را نسبت به پسر خواهد داشت. بنابراین، این گونه ازدواج‏ها، پایدار نخواهد بود و تجربه نشان داده که منجر به طلاق و جدایی می‏گردند.
«بر اساس یک یافته پژوهشی در آمریکا، زوج‏هایی که پیش از ازدواج با یکدیگر زندگی می‏کنند، زندگی زناشویی آنها با مشکلات فراوانی رو به رو است و منجر به طلاق می‏شود. به گزارش ایسنا، دکتر «کاترین کوهان»، استاد دانشگاه ایالت پنسیلوانیا گفت: طبق آخرین تحقیقات، افرادی که پیش از ازدواج با یکدیگر رابطه داشته‏اند، بعد از ازدواج، در حلّ مشکلات خود عاجزند؛ زیرا که نسبت به یکدیگر بسیار بدبین هستند. کوهان گفت: طبیعت ارتباطات آزاد، این است که زوجین چندان انگیزه‏ای برای حل درگیری‏ها و حمایت از مهارت‏های خود ندارند. وی افزود: به نظر می‏رسد ارتباطات این افراد، زودتر از افرادی که با یکدیگر دوست نبوده‏اند، سرد و منجرّ به طلاق می‏شود. وی در پایان گفت: می‏توانم بگویم رابطه قبل از ازدواج، به هیچ وجه، سبب دوام زندگی زناشویی نمی‏شود».12
عشق الهی، رام‌کننده است و عشق مجازی و شهوی، انسان را وحشی می‌کند.
عشق الهی، صبرآور است و عشق مجازی، صبرشکن است.
عشق الهی، نیروزاست و عشق مجازی، نیروبَر است.
عشق الهی، خودخواهی‌بر است و عشق مجازی، خودخواهی‌زاست.
عشق الهی، شادی‌آور است و عشق مجازی، غم‌افزاست.
عشق الهی، سریان دارد و عاشق الهی، همه پدیده‌های عالم را جلوه خدا می‌داند و به همه عشق می‌ورزد. عشق مجازی، عشق به خواسته‌های نفسانی خود است.
عاشق خدا، از فراق و یاد او، لذت می‌برد. عاشق غیر خدا، فقط با وصال دل‌خوش است و فراق، برایش رنج‌آور است

بررسی روابط دختر و پسر

بررسی روابط دختر و پسر

1. مراد از روابط دختر و پسر، رابطه‏ای است که خود رابطه، هدف است و مقدمه چیز دیگری نیست. رابطه‏ای که خود رابطه هدف نیست، همانند رابطه و معاشرت دختر و پسری که نسبت خویشاوندی دارند و یا رابطه علمی، شغلی و اقتصادی بین دختر و پسر، اشکالی ندارد.
2. در این رابطه، جنسیت طرفین، موضوعیت دارد؛ یعنی نگاه آن دو به هم، جنسیتی است.
3. دراین رابطه، احساسات و عواطف طرفین، حرف اصلی را می‌زند.
4. در این رابطه، یک در هم تنیدگی بین غریزه جنسی و قوای عاطفی طرفین وجود دارد و تفکیک آن دو در بسیاری از مواقع، امکان‌پذیر نیست.
پس منظور ما از رابطه و دوستی دختر و پسر، «رابطه‏ای است صمیمانه و گرم و اغلب پنهانی که احساسات و عواطف طرفین در این ارتباط، دخالت جدی دارد و نگاه آن دو به هم، نگاه جنسیتی باشد؛ نه نگاه پاک انسانی و اغلب از طریق دیدارهای مخفیانه، رد و بدل کردن نامه، تلفن و ... ایجاد می‏گردد».
سه دیدگاه در باره رابطه دختر و پسر وجود دارد:
1. دیدگاه افراطی؛ در این نگرش، هر گونه ارتباطی با جنس مخالف، آزاد و بدون مانع است(رویکرد لیبرالیستی).
فروید و پیروان وی مدعی هستند که اخلاق جنسی کهن، بر اساس محدودیت و ممنوعیت است و تمام مشکلات بشر به دلیل ممنوعیت‏ها، محرومیت‏ها، ترس‏ها و وحشت‏های ناشی از این ممنوعیت‏هاست که در ضمیر باطن بشر جایگزین شده است.
برتراند راسل نیز همین مطلب را اساس قرار می‏دهد و در کتاب «جهانی که من می‏شناسم»، می‏گوید: «اگر از انجام عملی [رفتار جنسی] زیانی متوجه دیگران نشود، دلیلی نداریم که ارتکاب آن را محکوم کنیم».1
2. دیدگاه تفریطی؛ بر پایه این رویکرد، هر گونه ارتباط و پیوند با جنس مخالف، مردود و مورد نکوهش می‏باشد. این دیدگاه، نقطه مقابل دیدگاه افراطی است.
راسل در جای دیگر می‏گوید: «پدران کلیسا از ازدواج به زشت‌‏ترین صورت یاد کرده‏اند. هدف ریاضت این بوده که مردان را متقی سازد. بنابراین، می‌گفتند: ازدواج که عمل پستی شمرده می‏شد، بایستی منعدم شود».2
3. دیدگاه اعتدالی؛ بر اساس این دیدگاه، نه آزادی مطلق و رها پذیرفته شده است و نه محدودیت و منع هر گونه رابطه؛ بلکه ارتباط بین دو جنس مخالف، در یک چهارچوب [Context] مشخص، تعریف شده است.
ارتباط مجاز، ارتباطی است حداقلی و به دور از هر گونه انگیزه شهوی و عاطفی و رابطه‏ای است که در آن، نفس رابطه مقصود نباشد و نگاه دو جنس به هم، نگاه انسانی باشد و نه جنسیتی. دیدگاه اسلام، ناظر به نگرش سوم، یعنی دیدگاه اعتدالی است.
پیام‌ها
1. در یک رابطه ضروری و حداقلی میان دختر و پسر، بایستی رفتار، نگاه، پوشش و گفتار آن دو، بر اساس اصل «حیا» باشد.
خداوند در توصیف راه رفتن دختر شعیب در آیه 26 سوره قصص، می‌فرماید: «تمشی علی استحیاء»؛ زیرا شیوه حرکت، سبک سخن گفتن و نحوه لباس پوشیدن، حامل پیام است و در هر فرهنگی، با مخاطبش سخن می‌گوید.
فرق حیا و شرم این است که حیا، «کنترل ارادی رفتار، به منظور حفظ حریم بین خود و دیگران است و شرم، یک نوع ناتوانی در اظهار وجود و ابراز خود است.
2. پدران و مادران، باید بر رفتار فرزندان خودشان با مهربانی و احترام به شخصیت آنان و به دور از هر گونه توهین، نظارت کنند و در مقابل، نوجوانان و جوانان هم باید برای کسب آگاهی بیشتر و استفاده از تجربه پدر و مادر، با آنان مشورت کنند.
وقتی که بر خلاف عادت هر روزه، آن دو دختر، زودتر به خانه برگشتند، پدر با تعجب پرسید: چه شد که امروز زود بازگشتید؟ دختران گفتند: مرد صالحی بر سر چاه بود که با مشاهده وضع ما، بر ما ترحم کرد و گوسفندان ما را آب داد و ما زودتر به خانه آمدیم.
3. باید از نگاه ناروا و «چشم چرانی»، خودداری ورزید که از آن به «غض بصر»5 تعبیر شده است. فرمان قرآن این است که باید از نگاه خیره، هوس‌آلود و کنترل نشده، پرهیز کرد.
چه باید کرد؟
1. بایستی میان والدین و فرزندان، روابط صمیمی حاکم باشد؛ تا فرزندان بتوانند در یک محیط سالم و قابل اعتماد، به راحتی مشکلات خود را با والدین در میان بگذارند.
2. والدین باید شرایط نسل جدید و واقعیت‌ها را درک کنند و سعه‌ صدر داشته باشند؛‌ تا با هوشیاری و گفت‌و‌گوی منطقی با آنان، برای حل مشکل آنان اقدام کنند.
دختران و پسران مسلمان و پاک، باید بیاموزند که در اولین برخورد تأثیرگذار با جنس مخالف، آن را با پدر و یا مادر و یا با یک مشاور آگاه و مسلمان، مطرح کنند؛ تا بتوانند از تجربه‌های علمی و عملی آنان بهره برده، قبل از این که دچارآسیب‌های جدی شوند، تصمیم عاقلانه‏ای بگیرند. اگر دختر و پسر، مسائل و معاشرت‌های مهم روزانه خود را با افراد مجرب مطرح کنند و والدین و مشاوران نیز بتوانند در حل مسائل آنها نقش مفید و سازنده‏ای را ایفا کنند، می‌توان امیدوار بود که جلوی بسیاری از روابط پنهانی و ناسالمی که احتمال دارد بعد از برخورد نخستین شکل بگیرد، گرفته شود.
پیام‌ها7
1. معمولاً عشق بر اثر مراوده و به تدریج، پیدا می‌شود. وجود دائمی یوسف در خانه زلیخا کم کم سبب عشق مادی شد.
2. حضور مرد و زن نامحرم در یک محیط بسته، زمینه را برای گناه فراهم می‌کند.
3. تقوا و ارده انسان، می‌تواند بر زمینه‌های انحراف و خطا غالب شود.
4. خطر غریزه جنسی به قدری است که برای نجات از آن، باید به خدای رحمان پناه برد.
5. تلقین یاد خدا به نفس خود، نقش مهمی در ترک گناه دارد.
6. یاد کردن الطاف الهی و عاقبت گناه، مانع از ارتکاب آن است؛ « مَعَاذَ اللّهِ إِنَّهُ رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوَایَ».
7. یک لحظه گناه می‌تواند انسان را از رستگاری ابدی دور کند؛ «إِنَّهُ لاَ یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ».
8. انسانی که مقام و منزلت خود را می‌داند خود را به بهای کم و اندک نمی‌فروشد.
9. انبیا نیز در غرایز، مانند سایر انسان‌ها هستند؛ ولی به دلیل ایمان به حضور خداوند، گناه نمی‌کنند؛ «وهم بها لولا ان رآی برهان ربّه».
10. بهانه بسته بودن درها کافی نیست؛ باید به سوی درهای بسته حرکت کرد؛ شاید باز شوند.
11. امام صادق علیه السلام فرمود: برهان رب، همان نور علم و یقین و حکمت بود که خدا در آیات قبل فرمود؛ «و اتیناه علما و حکما».