عاشق ایثارگر
عاشق وسواسی
عاشق «بازی»
عاشق احساساتی
عشق رفاقت آمیز
10 روش فوق العاده جذب برای ازدواج
ازدواج از دهه 70 به بعد پیچیدگی های بیشتری پیدا کرد. انتخاب های بسیار زیادی پیش روی هر کس قرار می گرفت و حس رقابت نیز همواره در حال افزایش بود. لیست زیر به شما در پیدا کردن همسر دلخواه و حفظ رابطه خود با او کمک می کند:
1-قبول کنید به دنبال برقراری رابطه هستید:
افتخار کنید به سن بزرگسالی رسیده اید و نیز به خوبی می دانید نیازمند همسری هستید که ادامه زندگی خود را با او بگذرانید.
2-روابط گذشته را برای خودتان حل نمایید:
سعی کنید صدماتی که در گذشته به شما وارد آمده را فراموش کنید و اگر تقصیر از جانب شما بوده، تلاش کنید از آنها عذرخواهی کرده و طلب بخشش نمایید. اگر بخواهید همواره وقایع تلخ گذشته را در ذهن خود مرور کنید و سعی بر منطقی کردن آنها داشته باشید، مطمئن باشید که کار به جایی نخواهید برد. شما باید از یک رابطه فقط دریافت احساسی داشته باشید. نامه ای بفرستید، تلفن بزنید و از همه اینها بهتر رودررو با شخص مورد نظر صحبت کنید. به خاطر داشته باشید که بخشش و عشق در قلب شما زندگی می کند نه در سرتان.
3-ازتمرین تصویری استفاده کنید:
روی یک تکه کاغذ بنویسید: «من خوشحالم از این که مالک ... هستم» و رابطه ای که آرزویش را می کنید، برای خود توصیف نمایید. سعی کنید احساسات و آرزوهایی را که دارید، در ذهن خود به تصویر بکشید و البته نه فقط در مورد شریک زندگی، بلکه به طور کلی در مورد رابطه تان. در آن سمت کاغذ هم بنویسید: «مطمئن هستم که به تمام خواسته هایم می رسم، به این دلیل که....» و بعد هم تمام حقایق موجود پیرامون آن مطلب را برای خود به رشته تحریر در آورید. این کاغذ را به کسی نشان ندهید، اما آن را در دسترس نگه دارید و به طور مکرر به آن نگاه بیندازید.
4-باور کنید که ازدواج از طبیعی ترین کارها در سراسر دنیاست:
اگر برای به دست آوردن چیزی، بیش از اندازه تلاش می کنید، بهتر است کاملاً ریلکس با قضیه برخورد کنید چرا که طبیعت آنچه را لازم است، انجام می دهد!
5-همان طور رفتار کنید که انتظار دارید دیگری با شما رفتار کند:
درخودتان همان صفاتی را که دوست دارید شریک تان داشته باشد، پرورش دهید و برای ارتقای آنها از هیچ تلاشی مضایقه نکنید: کلاس، آماده سازی، رشد معنوی، رژیم، ورزش و غیره.
6-اگر کاری که انجام می دهید نتیجه بخش نیست، موارد دیگر را امتحان کنید:
خود را از مرزهایی که دور خود کشیده اید، رها سازید. اگر برای مدت زمان بسیار زیادی است که با آدم های متفاوت قرار ملاقات می گذارید، اما به نتیجه دلخواه دست پیدا نمی کنید، به خودتان مدتی فرصت بدهید تا بتوانید راحت تر با مسایل برخورد کنید. اگر جزو افرادی هستید که بیشتر وقت خود را در خانه می گذرانید، کمی به بیرون بروید.
7-به رابطه با همسرتان به عنوان یک امر مقدس نگاه کنید:
ارتباط همسران با هم نشانه مقدسی از عشق حقیقی و سرسپردگی شما، هم نسبت به خودتان و هم نسبت به شریک زندگی تان می باشد.
8-اصوات درونی خود را که موجب تخریب رابطه می شوند، کنترل کنید:
وقت بگذارید و با صدای درونی تان در مورد وقایع گذشته، ترس ها، ناراحتی ها، نگرانی ها، آسیب ها و زخم ها صحبت کنید. با انجام این کار به طور حتم به نتیجه دلخواه خواهید رسید.
9-سعی کنید برای شخص منحصر به فردی که وارد زندگی تان می شود، ارزش و احترام قایل باشید:
آن خانم یا آقای مورد نظر در حال حاضر مشغول زندگی شخصی خود هستند. باید برای آنها انرژی بفرستید تا آنها را پذیرای زندگی مشترک سازید.
10-با روی باز از دیدگاه های جدید استقبال کنید:
هرچه با اطلاعات کامل تری وارد مقوله ازدواج شوید، انتخاب شما صحیح تر و بهترخواهد بود. در این زمینه نیز لازم است از نظرات و آرای دیگران مخصوصاً افرادی که تجربه ازدواج را دارند، آگاه شوید.
منبع:نشریه کوچه ما، شماره12.
25 سوال واجب قبل از ازدواج
شمایی که قرار است ازدواج کنید. آیا میزان تطابق خود با موضوعات مختلف را می دانید؟ در مورد خرید منزل و کارهای روزمره چطور ؟ آیا بچه هایی که درآینده دور و بر شما را پر می کنند، در نظر گرفته اید؟ در مورد بزرگ کردن فرزندان چه می دانید؟ به یاد داشته باشید تفاوت های که آنها را پیش بینی نکرده ایم، می توانند آنچنان زندگی ما را تحت الشعاع قرار دهند که فکرش را هم نمی توانید بکنید. همین تفاوت ها و اختلاف های از قبل پیش بینی شده هستند که زندگی مشترک را تخریب می کند. اگر می خواهید در آنیده مشکلات کمتری داشته باشید، قبل از ازدواج این 25 سوال را حتماً از همسر آینده خود بپرسید. البته پاسخ بعضی سوالات به زمان زیادی احتیاج دارد. برای پاسخ به این سوالات بهتر است هر دوی شماوقت بگذارید، نگذارید نداشتن پاسخ برای یک سوال مانع بررسی سایر سوالات شود. یادتان باشد بهترین ازدواج ها بر مبنای پایه و اساس محکم و قوی استوار شده اند.
1-آیا شما می خواهید بچه دار شوید؟ اگر مایلید چند فرزند؟
2-اگر زمانی مشخص شد من یا شما قادر به بچه دار شدن نیستیم، آیا قبول دارید که فرزندی را از پرورشگاه بپذیریم و بزرگ کنیم؟
3-اگر در آینده صاحب فرزند شویم، آیا حاضرید او را به مهد کودک بفرستیم؟ در غیر این صورت چه کسی از او نگهداری خواهد کرد؟
4-آیا مادر باید از شغل خود چشم بپوشد و از فرزندان نگهداری کند؟ در این صورت وضعیت مالی زندگی مشترک به چه وضعی در خواهد آمد؟ آیا مرد خانه قادراست در این صورت زندگی را به تنهایی اداره کند؟
5-تعطیلات را چگونه بگذرانیم؟ آیا برنامه تعطیلات را دو نفری خواهیم گذراند یا حتماً باید با فامیل به تعطیلات برویم؟
6-در مواقعی که جر و بحث پیش می آید؟ چه واکنشی نشان می دهید؟ آیا عصبانی می شوید؟ در صورت عصبانیت چه رفتاری از خود نشان می دهید؟
7-نظر شما در مورد تعهد به زندگی چیست؟ در صورت خیانت از طرف خودتان با من چه واکنشی نشان می دهید؟
8-در مورد فرزندان چه رفتار و انطباقی مد نظرتان است؟
9-عقاید مذهبی شما چگونه است؟
10-در مورد روابط خانوادگی چه نظری دارید؟
11-در مورد مسائل مالی چه نظری دارید؟ درآمد هر کدام از ما چگونه خرج می شود؟
12-هزینه های زندگی بر چه مبنایی تعیین می شود؟ منبع درآمد چگونه است و آیا کفایت زندگی مشترک را می کند؟ آیا امکان پس انداز وجود خواهد داشت؟
13-2 سال، 5 سال، 10 سال و 20 سال آینده خود را چگونه می بینید؟
14-ساعات خواب و بیداری و کارتان چگونه است؟ صبح ها زود بلند می شوید؟ آیا عادت دارید شب ها تا دیر وقت بیدار باشید؟
15-چه کسی مسئول خرید منزل، پخت و پز و تمیز کردن است؟ آیا در این زمینه کمک می کنید؟
16-عادت خرج کردن پول در شما چگونه است؟ هر ماه چه میزان پس انداز می کنید؟
17-آیا در خانواده شما سابقه بیماری روانی وجود دارد؟
18-در مورد مسائل زیر، اهداف طولانی مدت و کوتاه مدت شما چگونه است: شغل، فرزندان، مالکیت منزل و هر نوع متعلقات که به هر دوی ما مربوط است.
19-کجا زندگی خواهیم کرد؟ محل سکونت و منزل ما کجا و با چه شرایطی خواهد بود؟
20-شهر محل سکونت ما کجا خواهد بود؟ آیا این شهر تغییر می کند؟
21-شغل تان به صورتی است که مجبورید شب ها کار کنید؟
22-آیا برای همسر آینده خود محدودیت هایی در ذهن دارید؟
23-وقتی استرس دارید، ناراحتید یا درگیری ذهنی شدیدی دارید، بهترین روش کمک به شما چیست؟
24-اگر در ازدواج مشکلی پیش بیاید، تا چه مدت می توانید صبر کرده و مشکل را حل کنید؟ آیا مساله ای در ذهن تان وجود دارد که اگر در زندگی مشترک بروز کند، به نظرتان غیر قابل ترمیم و جبران است؟
25-پنج روش کوچکی که شما به وسیله آن هر روز می توانید به همسرتان بگویید و نشان دهید که دوستش دارید (البته بدون آن که همسرتان تقاضا کند) چیست؟
منبع:نشریه کوچه ما، شماره12.
ازدواج و بهداشت روانى
چکیده
خانواده اولین واحد تشکیل دهنده اجتماع است. خداوند اولین انسان سمیع و بصیر را ، که به عنوان پیامبر و پدر همه انسان ها در زمین تمکّن داد، برایش همسرى تعیین کرد. آن ها نخستین هسته اصلى خانواده را به وجود آوردند و به تدریج زمین را آباد ساختند و مردان و زنان بسیارى در زمین پراکنده شده ، کارها را تقسیم کردند. خانواده اصالت پیدا کرد و هر فرد براى بقاى خود و نوع، وظایف خاصى عهده دار گردید. هرقدر جمعیت کره زمین زیادتر شد ، شکل زندگى و خانواده تغییرات عمیق ترى پیدا کرد و نیازهاى انسان بیش تر و متنوع تر شد. نیاز غریزى و گرایش به سوى جنس مخالف همیشه و در تمام موجودات وجود داشته است. اما ادیان الهى و در نهایت، اسلام به این نیاز تقدّس بخشیدند. انسان علاوه بر بیمارى هاى جسمى، ناراحتى هاى روانى هم دارد. یکى از راه هاى یافتن آرامش و سلامت بهتر روان، اقدام به یافتن همسر و تشکیل خانواده است.
خانواده
ساده ترین، کوچک ترین و قدیمى ترین شکل جامعه انسانى "خانواده " است.1 خانواده کوچک ترین واحد بنیادى جامعه نوین است.2 "خانواده " در لغت از دو جزء "خان " به معناى منزل و سرا و "واده " به معناى اهل منزل تشکیل شده است. پس در جمع، همه کسانى که در خانه هستند، عضو خانواده مى باشند. در تعریفى دیگر، مى گویند: خانواده عبارت از روابط جنسى معیّن و بادوامى است که تولید اطفال و پرورش آن ها را به عهده دارد. بحث در این زمینه گسترده است، اما آنچه مسلّم است این که خانواده از مجموعه اى افراد تشکیل مى شود و قسمتى از شبکه بزرگ تر به نام جامعه است.3
خانواده از ابتداى پیدایش حیات انسان در زمین تا امروز تحولاتى عمیق یافته و عوامل گوناگون دینى، اقتصادى، سیاسى و زیست محیطى موجب این تغییرات و دگرگونى ها شده اند. هدف ما در این مقاله تجزیه و تحلیل و کنجکاوى در این تحولاتنیست، که این مقوله نیاز به تحقیق عمیق جامعه شناسى دارد، بلکه هدف ما از این مطالعه درباره خانواده، بیان ارزش و اهمیت آن، خانواده در ادیان الهى به ویژه اسلام، مشکلات و نابسامانى هاى خانواده در جهان امروز، ازدواج نخستین سنگ بناى ایجاد خانواده، و تأثیر ازدواج بر رفع ناهنجارى هاى روانى و کمک مؤثر در بهداشت جسمى و روانى است.
ارزش و اهمیت خانواده
هزاران سال کره زمین زیستگاه جانداران بسیار بود و شاید جاندارانى شبیه انسان در زمین بودند که حیاتشان چندان تفاوتى با سایر جانداران زمین نداشت، تا این که خداوند مخلوقى به نام آدم در زمین مستقر ساخت و براى رفع تنهایى و آسایش و آرامش او، همسرى به او داد و از ازدواج این دو موجود انسان هاى بسیارى در زمین پراکنده شدند.4 جامعه شناختى و زیست شناختى و تشریح مقایسه اى (تطبیقى) و پیوستگى انواع و خلقت تدریجى و نظرات موافق و مخالف و کلام درباره کینونیّة الانسان الاولى5 فرصتى دیگر مى طلبد و هر نظریه اى درباره خلقت انسان و تداوم آن تا به امروز اثبات شود، موجودیت بحث حاضر را دچار مخاطره نمى کند و ارزش و اهمیت آن را تغییر نمى دهد.
انسان موجودى است اجتماعى، در بهترین قوام آفریده شده (تین: 14)، خلیفه خدا در زمین (بقره: 30)، مسجود ملائکه (اعراف: 11)، مخلوق برتر (بقره: 30ـ33)، مشرّف به تشریف روح الهى (حجر: 29)، واجد عقل، فکر، استعداد، هوش، عواطف، احساسات، ادراک، حافظه، تخیّل و ده ها امتیاز دیگر و در نهایت، اراده و قدرت اخذ تصمیم و نیز قوّه نطق و بیان به او عنایت شده (الرحمن: 3) و از مسؤولیت هاى مهم او اقدام به عمران و آبادى زمین است. (هود: 61) مخلوقى به این عظمت بیهوده رها نشده و براى هدایت و ارشاد او، افرادى مأموریت یافته اند که آنان را "نبى " و "رسول " نامیده اند. این مأموران الهى وظایف گوناگونى داشته اند. تعداد کمى با کتاب و کلام وحى و سلاح اعجاز، مأمور هدایت گروه هاى بزرگ از مردم بودند و شمار کثیرى مأمور ناحیه یا بخش یا گروهى کوچک بودند و نام معدودى از آنان در کتاب هاى مقدّس و از جمله قرآن کریم ذکر شده است. همه انبیا بشر را به تشکیل خانواده و انتخاب همسر راهنمایى کرده اند. در جاى جاى کتاب مقدّس (تورات و انجیل)، عناوین احترام به ازدواج توسط والدین، ازدواج فامیلى، تأسیس ازدواج، ترغیب به ازدواج، جشن ازدواج، جشن عروسى و عناوینى مانند این در فصل هایى مانند رساله اول تیموتائوس، امثال سلیمان، رساله به عبرانیان و رساله اول به قرنتیان و ده ها مورد دیگر درباره عفّت زنان و موارد اخلاقى دیگر اشاره شده است.6
در آثار باقى مانده از زرتشت درباره پاک دامنى و درباره زنان پیر و جوان سخن گفته شده و خانواده و عفّت و شرافت به بزرگى یاد شده است.7
آثار موجود از عرفان هند و هندوان از جمله گزیده اوپه نیشدها در جاى جاى، به زوجیت و خانواده عزّت نهاده، در بخش نخستین "تقدیس خواندن سامه ویدا " از علاقه زوجیت سخن گفته و در بخش چهارم "مناجات و مراسم براى تناسل "، درباره مراسم ازدواج و داشتن فرزند نیکویى که بتواند ویدا را بخواند و به سن کمال برسد سخن گفته است.8
در مجموعه جوگ باسشت، داشتن فرزند و حسب و نسب پسندیده موجب افتخار دانسته شده است.9
آنچه در کتاب آسمانى خودمان، قرآن، آمده در بحث اهمیت و ارزش ازدواج در اسلام مطرح خواهد شد.
مباحث مربوط به خانواده بیش از همه، در جامعه شناسى مطرح شده و بیش تر مؤلّفان کتاب هاى جامعه شناسى فصل یا فصل هایى به خانواده اختصاص داده اند. کتاب هاى اخلاقى هم خانواده را ارج نهاده، آن را سنگ بناى جامعه خوب و منظم و "مدینه فاضله " نامیده اند. جامعه شناسان خانواده را از مهم ترین نهادهاى اجتماعى مى دانند و نقش خانواده را در بروز یا بهبود و یا عدم ظهور بیمارى هاى روانى، در مرتبه اول مى دانند اصولا نهادهاى اساسى اجتماعى، که مقام برتر را دارند، عبارتند از: خانواده، اشتغال، دین و سیاست. معمولا این مفاهیم ذیل مقوله "فرهنگ و ارزش ها " مطرح مى شوند.
همه این عناوین و مطالب دلیل بر آن هستند که خانواده در صعود و سقوط ملت ها و ساخت هاى اجتماعى نقش درجه اول دارد. خانواده در متعادل ساختن رفتار افراد و رشد استعدادها و رشد جسمى و عقلى افراد خود، سازگارى اجتماعى، رشد شخصیت و اجتماعى نمودن افراد خود، وظیفه سنگینى دارد و در یک کلمه، موجب بقا یا فناى جامعه مى شود.
اولین مؤسسه اى که فرزند را به زندگى اجتماعى آشنا مى کند خانواده است. تغییرات خانوادگى، شکل خانواده و ارتباط اعضا با یکدیگر، جوّ عاطفى خانواده، موقعیت اجتماعى خانواده (ارزش ها، تمایلات و طرز تفکرها)، عادات چه زشت و چه زیبا، همه از خانواده نشأت مى گیرند. یکى از ارکان سه گانه تعلیم و تربیت خانواده است.10 بحث درباره خانواده و تعلیم و تربیت، همانندسازى بچه ها، تلقین پذیرى و سایر مسائل تربیتى هر یک به مقالات مستقلى نیاز دارد.
ازدواج و خانواده در اسلام
ازدواج یک سنّت لایتغیّر الهى است. ازدواج نه تنها در بین انسان ها، بلکه تمام در موجودات جاندار به شکل هاى گوناگون وجود دارد. گیاهان (با عمل لقاح و گرده افشانى)، حیوانات از کوچک ترین آن ها تا حیواناتى بزرگ مانند کرگدن، فیل، شتر; پرندگان، آبزیان، نهنگ ها; حیواناتى که نزدیک ترین جانداران به انسان هستند مانند میمون ها، همه توالد و تناسل و تکثیرشان حاصل رابطه جنسى نر و ماده است. به قول جلال الدین رومى:
بهر آن میل است از ماده ز نر *** تا بود تکمیل کار همدگر
میل اندر مرد و زن حق زان نهاد *** تا بقا یابد جهان زین اتحاد
مطالعه تاریخ اجتماعى ملت ها و تاریخ ادیان، تحولات و تغییرات خانواده و همسرگزینى را براى ما شرح مى دهد، که این امر مقدّس همسرگزینى چگونه دچار دگرگونى هاى نفرت انگیز شده، زنان غالباً به عنوان وسیله اى در دست مردان یا همچون کالا خرید و فروش شده اند. حال زن نزد اقوام و ملل گوناگون، در آثار باقى مانده از مورّخان و جامعه شناسان و مردم شناسان جاى تأمّل و تفکر دارد. داشتن چند همسر به وسیله مردان و داشتن چند شوهر ـ که به ندرت دیده مى شود و سابقاً در بعضى نقاط دنیا جریان داشته است ـ تا برسد به تک همسرى، سیر مسأله ازدواج را روشن مى کند.
آثار و فواید ازدواج
ازدواج امرى فطرى است. در این مختصر، به فواید ازدواج از دید اجتماعى، اقتصادى و موارد مشابه اشاره مى شود و فایده ازدواج از دید روانى و بهداشت روانى مستقلا ذکر خواهد شد.
علّامه طباطبائى در زمینه حقوق زن در ملل گوناگون و از جمله تمدن غرب، بحث مفصّلى در جلد چهارم تفسیر شریف المیزان (دوره چهل جلدى) دارند که به اختصار به آن اشاره مى شود:
عمل ازدواج از اصول کارهاى اجتماعى است و ازدواج از بدو پیدایش بشر بوده و هریک از دو انسان (مرد وزن) مجهّز به دستگاه هاى خاص خلقت براى ازدواج هستند و تمام احکام مربوط به حقوق مرد و زن و ارث و مهریه و طلاق بر اساس همین اصول است.11
ادیان و حکومت ها و در نهایت، سازمان ملل اساس ازدواج را بر تشریک مساعى زن و مرد قرار داده اند. اگرچه همه ادیان الهى اصول اخلاقى را محترم شمرده اند، اما آنچه را اسلام بیش از همه تأکید نموده، فراموش کرده اند. فطرت انسان مایل به ازدواج است. اصول انسانى و مسلّم ازدواج نزد همه ملت ها محترم است. ازدواج موجب جلوگیرى از زنا و فحشا مى شود. مسأله ازدواج و تشکیل خانواده آن قدر اهمیت دارد که علماى مذاهب، جامعه شناسان، حقوقدانان، روان شناسان و علماى تعلیم و تربیت، زیست شناسان و کسانى که در زمینه فرهنگ جهانى و فرهنگ قومى و ملّى و قبیله اى و علوم اقتصادى و سیاسى مطالعه و تحقیق مى کنند، بخش مهمى از مطالعات و تحقیقاتشان، مستقیم یا غیرمستقیم، به امور ازدواج و جوانان اختصاص دارد. اکنون جهان شاهد بروز و ظهور بیمارى مهلک و کشنده و نابودکننده نسل و حرث آدمیان، به نام "ایدز " است و پزشکان به شدت مشغول مطالعه راه هاى مبارزه با بیمارى هاى ناشى از مقاربت هاى غیرصحیح جنسى و فحشا هستند و هنوز نتوانسته اند آثار شوم سوزاک و سفلیس را برطرف کنند. این بیمارى بدون آن که مرز و تمدن بشناسد بشریت و خانواده ها را به مخاطره افکنده اند. همه خیرخواهان انسان و پزشکان متفق القول اند که غرق شدن در منجلاب بى عفّتى و آزادى هاى جنسى موجب پیدایش این بیمارى ها شده است. اگر وضع ارتباطات جنسى به ویژه آمیختن با مواد مخدر و پشتوانه ملى جنایت کاران مافیایى همچنان ادامه پیدا کند، نتیجه اى جز نابودى در انتظارمان نخواهد بود.
ازدواج پیوستگى عقل و روح و جسم مرد و زن با یکدیگر است. تمایلات جنسى جزو اساسى یک ازدواج کامل هستند و ضرورت دارند، ولى بى نهایت مهم نیستند.12 امروزه روان شناسان عقیده دارند در مسأله زناشویى تملّک یا مورد تملّک قرار گرفتن مخالف شؤون انسان هاست و باید هرفرد چه مرد و چه زن، خود را از آنِ کسى بداند و جزئى از وجود او شود تا براى هر دو طرف شور و شعف ایجاد گردد. اگرچه این بحث دامنه گسترده اى دارد، اما به همین مختصر اکتفا مى شود.
آثار و فواید ازدواج در اسلام
اسلام براى ازدواج تقدّس قایل است; مقررات و تشریفات خاصى براى آن در نظر گرفته شده است. ازدواج راهى براى رسیدن به کمال است. براى احتراز از تکرار مطالب، اهمیت ازدواج و اصل همسرگزینى در اسلام به شرح ذیل تقسیم بندى مى شود:
الف. ازدواج در اسلام از دید اجتماعى و سیاسى
هریک از افراد جامعه شؤون و وظایفى دارند; در جامعه اى که زندگى مى کنند داراى حقوقى هستند که باید محترم شمرده شوند و متقابلا مسؤولیت هایى (فردى و اجتماعى) به عهده دارند. یکى از اهداف مهم انبیاى الهى آشنا کردن افراد به وظایف و مسؤولیت هاى خودشان بوده است. مردم امّت واحدى بودند، خداوند انبیا را برانگیخت با بشارت و انذار، و همراه آنان کتاب (مجموعه قوانین) نازل نمود تا در میان مردم به حق قیام کنند. (بقره: 213)
اسلام در تمام شؤون اجتماعى، به زن و مرد حقوق برابر داده است. هرگاه مرد یا زن عمل صالح همراه با ایمان انجام دهند به حیات طیبّه مى رسند. (نحل: 97) و خداوند انسان را از دو جنس زن و مرد آفریده و آنان را به شعوب و قبایل تقسیم کرده است تا از یکدیگر باز شناخته شوند. (حجرات: 13) کلام الهى قریب 240 مرتبه در قرآن کلمه "ناس " را به کار برده که در تمام موارد، زنان و مردان را شامل است.
در قضیه "مباهله " با نصاراى نجران، مقرّر شد زنى از مسلمانان به همراه بچه هایش و مردى که به منزله نفس رسول الله باشد به همراه رسول خدا و در مقابل نیز همین ترکیب از نصارا یکدیگر را نفرین کنند که قضیه به نفع مسلمانان پایان یافت (آل عمران: 61) و روحانى مسیحى حقّانیت رسول الله(صلى الله علیه وآله)را پذیرفت.
خداوند به وسیله یک زن و یک مرد انسان هاى بسیارى در زمین پراکند. (نساء: 1)
کسانى که در زمینه ارث انتقاد مى کنند، متأسفانه عمیقاً مسأله را بررسى و مطالعه نکرده اند. به قول علّامه طباطبائى مهم استفاده از ارث است که پسر و دختر برابر استفاده مى کنند. ملاک برترى مرد یا زن تقواست. خداوند عمل هیچ عاملى را، چه مرد باشد و چه زن، ضایع نخواهد کرد. (آل عمران: 195)
اسلام لباس زواج را براى بندگان لباس افتخار دانسته، تصریح دارد که کانون گرم خانوادگى موجب آسایش و زدودن غبار اندوه از سیماى زندگى است.13
همان گونه که ملاحظه مى شود، اسلام زن و مرد را از لحاظ تدبیر شؤون زندگى به وسیله اراده و کار، مساوى مى داند، هر دو در تأمین نیازمندى ها و استفاده از امکانات مساوى اند. آنچه مسلّم است این که در بعضى از امور اجتماعى، اهمیت زن و مرد هرکدام شکل خاصى دارد; زن فرزند به دنیا مى آورد و لطافت و حساسیت دارد و مرد داراى قدرت بدنى و استحکام عقلانى بیش تر است. ملاک برترى هریک از زن و مرد کارهایى است که از نظر ساختمان وجودى (فیزیولوژى) و موقعیت اجتماعى و صنفى باید انجام دهند. (نساء: 32)14
عمل ازدواج از اصول کارهاى اجتماعى است که در اسلام، پایه و اساس آن بر فطرت و تأمین نیازهاى جسمى و تکمیل یکدیگر نهاده شده، منظور اصلى از آن بقاى نوع و دوام آن است. سایر احکامْ فرع بر اصل مذکورند. قوانین کنونى بشر و سازمان ملل دایره محدودى دارند و اساس آن ها بر تشریک مساعى زن و مرد قرار دارد و متعرّض سایر احکام مانند حجاب و عفّت نشده اند. این ادعاها دعوت به اجتماع مى کنند، اما به اجتماع هر فرد با فرد دیگر به هر صورتى که باشد، نه آن گونه همبستگى که براساس فطرت است، بخصوص رابطه عمیق عاطفى میان مرد و زن که در نهایت منجر به تولید مثل و داشتن فرزند مى شود.
ب. ازدواج در اسلام از نظر قرآن و حدیث
ابتدا آیات قرآن: اول. احیاى حقوق فطرى زنان با توجه به آیاتى که ذکر شد، ارث، عمل صالح، یافتن حیات طیبّه، آزادى در استفاده از اموال شخصى حتى مهریه، مشخص ساختن حقوق، وظایف و مسؤولیت هاى هر کدام از زن و مرد; (نساء: 124 / مؤمن: 40 / آل عمران: 195)
دوم. جلوگیرى از قتل، خفّت، خوارى و تحقیر زنان (نساء: 32)، سرزنش از خوار شمردن دختران (نحل: 59) زن مانند مرد عضوى است از خانواده که فرزند مى آورد. (نساء: 1)
سوم. زن باعث روشن شدن خانه و آوردن فرزند مى شود. (بقره: 222)
چهارم. زن کالاى خرید و فروش نیست، این مرد است که به خواستگارى مى رود و مهریه مى پردازد و معیشت و مسکن زن را تأمین مى کند و زن حق دخالت در آنچه را به دست آورده است، دارد. (نساء: 32)
پنجم. حرمت ساختمان وجودى زن رعایت شده; در ایام عادت ناراحت است و نباید اذیت شود. اگر همسرش بمیرد، پس از ایام عده مى تواند ازدواج کند. در همه حال، باید فطرت رعایت شود.
ششم. زن در شؤون زندگى فردى و اجتماعى، مانند مرد داراى حرمت و استقلال است،15 با این تفاوت که غالباً اسلام امور عاطفى و پرورشى و تربیتى را به زنان، و جنگ و جهاد و قضاوت را به مردان واگذار کرده است.
هفتم. به رعایت حقوق زنان، به ویژه در رابطه با عفّت و پوشش و پرهیزگارى سفارش شده است; زیرا مصالح اجتماع ایجاب مى کند که زنان پوشیده باشند. در غیر این صورت، زشتى ها و فساد فراوان مى شوند. قرآن "حجاب " را به صراحت سفارش کرده16 و حتى در مواردى مردان را نیز به پوشش توصیه کرده است.
اما احادیث، احادیث نیز درباره زنان و مسائل آنان از قبیل ارث، حالات خاص جسمى (حیض و نفاس و استحاضه) و ازدواج موقت (متعه) و دایم و تمام مسائلى که حول زندگى زناشویى است، در کتب مهم شیعه و سایر مذاهب اسلامى نقل شده، در میان شیعه دوازده امامى کتاب هایى همچون جواهر الکلام، محجّة البیضاء، فروغ کافى، وسائل الشیعه، شرح مرحوم مجلسى بر من لا یحضره الفقیه و بحارالانوار و در کتب اهل تسنّن، صحاح ستّه کلیه احادیث را نقل نموده اند. در ذیل، به چند حدیث مهم اشاره مى شود:
در حدیثى پیامبر مى فرماید: "خداوند هیچ بنیانى را بیش تر از بنیان ازدواج دوست ندارد.17
همچنین مى فرماید: "کسى که ازدواج کند، نیمى از دینش را حفظ کرده است. "18
امام صادق(علیه السلام) از پدر بزرگوارش نقل مى کند: "دو رکعت نماز متأهّل از هفتاد رکعت فرد نماز مجرّد بهتر است. "19
امام باقر(علیه السلام) مى فرماید: "جهاد زنان خوب شوهردارى کردن است. "20
امام صادق(علیه السلام) نیز به زنان سفارش مى فرماید که با همسران خود نیکى کنید و به مردان نیز مى فرماید: خدا رحمت کند کسى را که رابطه اش را با همسرش نیکو گرداند.21
رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) در حدیثى مى فرماید: "خوبان شما کسانى هستند که با همسرانشان نیکى کنند و من براى همسرانم بهترین شما هستم. "22
امام رضا(علیه السلام) هم مى فرماید: "بر آن که بدو نعمت داده شده لازم است به زندگى خانواده اش توسعه ببخشد. "23
سلمان و ابن عباس به نقل از رسول اللّه نقل کرده اند که "از ثمرات ازدواج به دست آوردن فرزندى است که دوستدار حضرت على(علیه السلام)و اهل بیت او باشد. "24
بهداشت روان و ازدواج
انسان ترکیبى از جسم و روان است. جسم بیمار مى شود و براى بهبود آن همواره دانشمندان به مطالعه و تحقیق پرداخته اند، حتى براى اجزاى بدن، مانند گوش و دندان و بینى و حلق، افرادى متخصص و فوق تخصص هستند. بیمارى جسم ترحّم آور است; به محض این که کسى آسیب ببیند، غالباً همه افراد تلاش مى کنند تا او را به مرکز درمانى منتقل کنند، اما بیمارى روان تمسخرآور است و افراد نامطلع این بیماران را "دیوانه " مى نامند و حرکات و رفتارشان را مى نگرند و مى خندند. علاوه بر این، در سوابق فرد هم منعکس مى شود و در امورى مانند اشتغال، ازدواج و موارد دیگر تأثیر مى گذارد، در حالى که باید به بهداشت و سلامت روان توجه بیش تر کرد.
ازدواج امرى است که فوق العاده بر بهداشت جسم و روان تأثیر مى گذارد. اگرچه مطالعات و تحقیقات روان درمانى و بهداشت روانى موارد متعددى را بیان مى کند، اما در این جا فقط به آنچه در قرآن و احادیث ذکر شده است بسنده مى شود:
1. تأمین محبت: عدم تأمین این نیازها در رفتار اختلال ایجاد مى کنند که از جمله آن ها نیازها محبت است. محبت نمودن و مورد محبت واقع شدن (تحابّ) یکدیگر را دوست داشتن است. مُحابّه هم کسى را به دوستى گرفتن است. محبت سه وجه دارد:
الف.خرسند شدن و لذت بردن; مثل محبت مرد نسبت به زن;
ب. بهره مندى معنوى;
ج. محبت براى فضیلت و بزرگى.
خداوند مى فرماید: "و مِن آیاته اَنْ خَلَقَ لَکُم مِنْ انفُسکم ازواجاً لِتَسکنوا الیها وَ جَعَل بینکُم موّدةً و رحمة انَّ فى ذلک لآیات لقوم یتفکرون. " (روم: 21); از نمونه آیات پروردگار آن است که براى شما از جنس خودتان (از نفوس خودتان) همسرانى آفرید تا آرامش بیابید و بین شما مودّت و رحمت قرار داد. براى افرادى که صاحب اندیشه اند در این امر نشانه هایى است.
پیش از شرح کلمه "ودّ " و تسکین و رحمت به یکى دو حدیث اشاره مى شود:
"قولُ الّرَجل للمراءَ انّى اُحبکَ لا یذهب مِن قلبها ابداً. "25
در فصل مستقلى از وسایل الشیعه تحت عنوان "استحباب حب النساء " دوازده حدیث آمده که ترجمه آزاد بعضى از آن ها ذکر مى شود: ازدیاد ایمان مؤمن، علاقه او به زنان (خود) است. از اخلاق انبیا، دوست داشتن زنان بود. رسول الله(صلى الله علیه وآله) فرمود: از دنیاى شما بوى خوش و زنان را مى خواهم. نور چشم من در نماز و دوست داشتن همسرانم است. امام صادق(علیه السلام) فرمود: هرقدر زنان (همسر و محرم) را بیش تر دوست بدارى، در ازدیاد ایمان کوشیده اى. البته اسراف و افراط در محبت هم ناپسند است.
"وُدّ " به معناى تمنّا، آرزو داشتن، دوستى از روى عشق و محبت از صفات پروردگار ودود است.
خداوند پاداش عمل صالح همراه با ایمان را "وُدّ " قرار داده است. (مریم: 96) محبّت و مودّت آن قدر مهم است که خداوند فرمود: "بگو مزد رسالت از شما نمى خواهم، مگر این که نسبت به اهل بیت مودّت داشته باشید. " (شورى: 23)
"سکن " هم آرامش یافتن است; مانند آن که درباره نماز فرمود: "اِنَّ صلاتَک سَکن لهم. " (نحل: 80) شب را هم براى تسکین و آرامش آفرید. سکینه، که آرامش قلب و دل است، در قرآن آمده و نیاز به بحث مستقل دارد.
"رحمت " نرمى و نرم خویى و نیکى کردن به طرف مقابل است.26 احسان و نیکى معانى بیش ترى دارند و به قدرى مهم هستند که خداوند هم "رحمن " (براى همه مخلوقات در دنیا) و هم "رحیم " (در آخرت) است. توجه عمیق به این سه مفهوم در زندگى خانوادگى عظمت "آیه " بودن آن براى افراد صاحب فکر و اندیشمندان را روشن مى سازد. کافى است در همین یک آیه دقت کنیم و به عظمت بهداشت روانى و ازدواج پى ببریم. محبت منشأ عفاف و پاک دامنى هم هست و موجب ثبات خانواده و اجتماع مى شود.
2. توسعه اقتصادى: معمولا بخشى از پریشانى ها و ناراحتى ها به سبب فقر و نداشتن امکانات مادى هستند. خداوند مى فرماید: "انْ یکونوا فُقراءَ یُغنِهِم اللّهُ مِن فضلِه. " (نور: 32) حسن تدبیر در اداره منزل، صرفه جویى و جلوگیرى از اسراف و تبذیر موجب اعتدال در امور زندگى و در نهایت، ایجاد سازگارى و تعادل شخصیت است.
3. تأمین بهداشت تن: نیاز به ازدواج امرى تکوینى است. هر دختر و پسر بالغ نیاز به ازدواج دارد. احادیث در این باب بسیارند. سرکوبى غرایز و یا اطفاى آن، بخصوص غریزه جنسى از راه هاى غیر مشروع از قبیل زنا، لواط و استمنا، موجب بروز انواع بیمارى هاى جسمى و روانى و فساد در اجتماع مى شود. هرگاه آز و حرص و شهوت و تمایل به هوس آدمى را گرفتار سازد، به شخصیتى نامتعادل و ناموزون و ناهماهنگ مبتلا مى گردد.
بوى کبر و بوى حرص و بوى آز *** در سخن گفتن بیاید چون پیاز (مولوى)
این وضعیت را اسلام با کلماتى مانند فاسق، تبه کار، منحرف، مجرم، بدخواه و بدکار نام برده و اسلام براى اصلاح روانى این چنین ناسالم، توبه و اصلاح رفتار ناسازگار را پیشنهاد کرده و "وقایه " در برابر شحّ نفس را سفارش مى کند. "وَمَن یوق شحَّ نفسه فاولئک هُمُ المفلحون " (تغابن: 16). مُسکّن این دردها و عقده ها و راه مبارزه با تمایلات هوسناک "ازدواج " است.
4. تأمین بهداشت روان: روان شناسان ثابت کرده اند که اختلالات روانى و روان نژندى ها همه اختلال در جنبه هاى گوناگون شخصیت هستند. امام على(علیه السلام)رفتارها را به کفر، نفاق و ایمان تقسیم مى کنند، سپس کفر را بر چهار پایه (اربعة دعائم) و هر یک از پایه ها را نیز تقسیم مى نمایند.27 امام صادق(علیه السلام)نیز 75 رفتار بهنجار را در مقابل رفتارهاى مرضى نام برده اند.28 و هنگامى که روان شناسان اسلامى از راه هاى تنظیم رفتار بهنجار صحبت مى کنند، پاسخ آن را در داشتن همسر و فرزند و خانواده با محبت مى یابند. اگر تبادل محبت نباشد، انسان غریب است. امام على(علیه السلام) مى فرمایند: "فقدَ المحبّة غُربه. "29
5. مبارزه با تمنیات نفس امّاره: ازدواج اولین مرحله خروج از فردگرایى است. احادیث فراوانى در زمینه نهى از عزوبت (بدون دلیل شرعى) وارد شده اند; از جمله آن که دو رکعت نماز متأهّل از هفتاد رکعت عزب افضل است و در حدیث دیگرى، دو رکعت نماز متأهّل از نماز خواندن عزب در شب و روزه دارى در روز برتر دانسته شده است.30 مفهوم مخالف آن این است که تجرّد و تنها زیستن پسندیده نیست.
در هر آن چیزى که تو ناظر شوى *** مى کند با جنس سیر، اى معنوى
در جهان هر چیز چیزى جذب کرد *** گرم گرمى را کشید و سرد، سرد. (مولوى)
برخى آیات کریمه الهى به این موضوع اشاره دارند:
ـ "انّه خلَق الزّوجین الّذکر و الانثى " (نجم: 45);
ـ "فجعل منهُ الزوجین الذّکر والانثى " (قیامه: 39);
ـ "وما خلقَ الذکرُ و الانثى " (لیل: 3);
ـ "لَقد ارسلنا رُسُلا مِن قلبک و جعلنا لهم ازواجاً و ذریّة " (رعد: 3);
ـ "فجعلهُ نسباً و صهرا. " (فرقان: 54)
مفاهیم الفت، نفرت، جذب و دفع، متابعت و تعلّق، همه مفاهیمى هستند که در جریان رشد اتفاق مى افتند و رشد شامل وجدان و شخصیت و صفات و عادات و اخلاق و مبانى رفتار و محیط و اشتغال و هماهنگى با ارضاى حوایج و دیگر خصوصیات هم هست. در نتیجه، ازدواج در رابطه با امور ارزشى و اخلاقیات مانند بقاى نوع، رفع ترس و دلهره، تألیف قلوب، تعدیل روان و شخصیت سالم و سازگارى اجتماعى، اعتقاد و اعتماد بر فضل عمومى پروردگار بر بندگان، بخشش، هدیه، نحله الهى، برکت براى مرد و زن و حتى دو فامیل، یافتن معرفت بیش ترى براى زندگى در رابطه با حقوق زن یا مرد، روش صحیح تربیت فرزند، گزاردن حقوق والدین و کمک به روان سالم مطرح مى شود.
مسائل شهوى و تمایلات نفسانى
این موضوع نیاز به مقاله اى مستقل دارد، به ویژه از زمانى که نظریه "میل جنسى " فروید به عنوان یک اصل وارد موضوعات روان شناختى و روان کاوى شد. براى رعایت اختصار، تنها به چند نکته در این زمینه اشاره مى شود، اگرچه آدلر و یونگ، دو تن از شاگردان فروید در حیات او به نظریه "میل جنسى " وى پاسخ گفتند.
شهوت جنسى عامل مهمى براى ادامه حیات، تلاش و کوشش و کسب و کار و درآمد، به ویژه براى افراد متأهل، است. مطالعه شرح حال کسانى که تمایلات شهوى و جنسى شان را نابود کرده اند و یا از نظر خلقت ناقص بوده اند، بسیارى از انحرافات رفتارى شان را بر محققان ثابت مى کند. شهوت و میل جنسى انگیزه ذاتى رفتار انسان است و اگر به شیوه صحیح ارضا نشود، ممکن است بر فطرت و عقل و کل شخصیت تسلط پیدا کند و ـ همان گونه که اشاره شد ـ اگر شهوات بر انسان مسلّط شوند و از راه صحیح ارضا نگردند، موجب هتک حرمت و حدود الهى و نیز بیمارى هاى روانى خطرناک مى شوند. در سوره "نساء " پس از اشاره به روش هاى سوء گذشتگان، غرض از تشریع احکام گذشته و مصالح آن ها را یاداورى مى کند و مردم را به روش زندگى انبیا و اولیا و حذف ناهنجارى ها رهنمون مى شود و اشاره مى کند: کسانى که از شهوات پى روى مى کنند، مى خواهند که شما بلغزید (به انحرافى عظیم مبتلا شوید) و منظور آنان هتک حرمت حدود الهى است; مثل زنا و ارتباط با زنانى که اسلام ازدواج با آنان را براى همیشه حرام کرده است.31
جلال الدین رومى مطالب جالبى درباره میل ها دارد:
میل و شهوت کر کند دل را و کور *** تا نماید گرگ یوسف شهد شور
میل ها همچون سگان خفته اند *** اندر ایشان خیر و شر بنهفته اند
چون که قدرت نیست خفتند این رده *** همچون هیزم پاره ها و تن زده
تا که مردارى درآید در میان *** نفخ صور حرص کوبد بر سگان
چون در آن کوچه سگى مردار شد *** صد سگ خفته بدان بیدار شد.
میل تن در سبزه و آب روان *** زان بود که اصل او آمد ز آن
میل جان اندر حیات و درحى است *** زان که جانِ لامکان اصل وى است
میل جان در حکمت است و در علوم *** میل تن در باغ و راغ است و کروم
میل جان اندر ترقّى و شرف *** میل تن در کسب اسباب و علف
میل و عشق آن شرف هم سوى جان *** زین یُحِّبُ و یُحبّون را بدان
میل و رغبت کان زمان آدمى است *** جنبش آن رام امر آن غنى است
شهوت از خوردن بود کم کن زخور *** یا نکاحى کن گریز از شور و شر
میل تو سوى مغیلان است و ریگ *** تا چه گل چینى زخاک مرده ریگ
بهداشت روان مطالب و عناوین بسیارى را شامل مى شود که در این مختصر نمى گنجند; مانند اضطراب، ترس، ناامیدى و یأس و نکات مشابه که از آن ها بحث نشد. ازدواج اضطراب را به تدریج به صورت کامل برطرف مى کند، البته شرط مهم آن اشتغال است. بیکارى افراد متدیّن را هم دچار آشوب فکرى، رنج و خودخورى مى کند. امید به زندگى و امید به رستگارى و حیات جاویدان موجب تلاش و کار و کوشش براى تأمین زندگى همسر و فرزندان مى شود. اقدام به ارضاى ناصحیح و خلاف شرع در تمایلات جنسى، موجب ترس، دلهره، اختلال در گردش خون، ترس از گناه، ترس از عقوبت، ترس از ابتلا به بیمارى هاى مقاربتى یا ایدز، ایجاد اسهال و یبوست مى گردد و حافظه و یادگیرى را دچار اختلال مى کند و گاهى افراد براى فرار از گناه، به مواد مخدر پناه مى برند.
پی نوشت ها :
1ـ محمدحسین بهشتى و دیگران، شناخت اسلام، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، ص 95.
2ـ ر.ک.به: مندراس، مبانى جامعه شناسى، ترجمه باقر پرهام، چاپ چهارم، سیمرغ، 1356.
3ـ ر.ک: جى. گود ویلیام، خانواده و جامعه، ترجمه ویدانا صحى (بهنام)، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1353.
4ـ جزوه اى مستقل تألیف علّامه طباطبائى صاحب المیزان که ظاهراً در پاسخ به کتاب خلقت انسان یدالله سحابى نگاشته اند.
5ـ فردریک ویلهلم نیچه، چنین گفت زرتشت، ترجمه حمید نیّر نورى، تهران، ابن سینا، 1351، ص 77 و 98
6ـ دهر: 1
7ـ کشف الآیات کتاب مقدّس، ص 3و4
8ـ ر.ک: گزیده اوپه نیشدها، ترجمه رضازاده شفق، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1345.
9ـ ر.ک: جوگ باسشت (در فلسفه و عرفان هند)، ترجمه نظام پانى پتى، تصحیح محمدرضا جلالى نائینى و شوکلا، تهران، اقبال، 1360.
10ـ ر.ک: شریعتمدارى، روان شناسى تربیتى، اصفهان، شهریار، 1342.
11ـ سیدمحمدحسین طباطبائى،المیزان،(دوره40جلدى)،ص79.
12ـ ر.ک: اسوالد شوارتز، روان شناسى جنسى، ترجمه صمد نورى نژاد، تهران، سپهر، 1364.
13ـ ر.ک: محسن شفایى، نفقه و آثار حقوقى و اجتماعى آن.
14ـ سید محمدحسین طباطبائى، پیشین، ج 4، ص 73
15ـ همان، ج 4، ص 86
16ـ رجوع کنیدبه سوره هاى نور،نساء،بقره درذیل موضوعات مذکور.
17و18ـ محمد حر عاملى، وسایل الشیعه، بیروت، داراحیاء التراث العربى، 1384 ق، ج 15، ص 3
19ـ محمدباقر مجلسى، شرح من لا یحضره الفقیه، ص 85
20ـ همان، ص 365
21ـ همان، ص 377.
22ـ همان، ج 8، ص 379
23ـ همان، ص 380
24ـ همان، ص 646
25ـ محمد حر عاملى، پیشین، ج 14، ص 10
26ـ راغب اصفهانى، مفردات فى الفاظ القرآن، ذیل واژه "رحم "
27و28ـ ر.ک: محمود بستانى، اسلام و روان شناسى، ترجمه محمود هویشم، مشهد، آستان قدس رضوى، 1372.
29ـ نهج البلاغه، کلمات قصار.
30ـ محمد حر عاملى، پیشین، ج 14، ص 6 و 7
31ـ سید محمدحسین طباطبائى، پیشین، ذیل آیات 23 ـ 27 سوره نساء
سایر منابع
ـ سیدکاظم ارفع، خانواده در مکتب قرآن و اهل بیت، تهران، انتشارات انجمن اولیاء و مربیان، 1369.
ـ حسین ادیبى، زمینه انسان شناسى، چ دوم، تهران، لوح، 1356.
ـ محمد شرقاوى، روان شناسى اسلامى یا بهداشت روانى و اخلاق در اسلام، ترجمه و تألیف سید محمدباقر حجتى، چ دوم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1365.
ـ حسین مظاهرى، خانواده در اسلام، قم، شفق، 1364.
ـ آبراهام اچ. مازلو، به سوى روان شناسى بودن، ترجمه احمد رضوانى، مشهد، آستان قدس رضوى، 1371.
ـ سید ابوالقاسم حسینى، اصول بهداشت روانى، مشهد، آستان قدس رضوى، 1379.
ـ منوچهر محسنى، جامعه شناسى عمومى، چ چهارم، تهران، طهورى، 1357.
ـ مولانا جلال الدین رومى (بلخى)، مثنوى شریف، تهران، اسلامیه، 1338.
منبع :
ماهنامه علمی تخصصی معرفت - شماره 64
مشاوره ژنتیک به چه درد میخورد؟
نویسنده:دکتر محمدعلی نیلفروشان، فوق تخصص ژنتیک کودکان
تا آنجا که میتوانیم باید از بروز بیماریهای ژنتیکی در بچهها پیشگیری کنیم چون اگر این مشکل اتفاق بیفتد یا درمانناپذیر است یا درمان آن فوقالعاده سخت است و با این همه پیشرفت در زمینه ژن درمانی اما باز هم صرف هزینه و تکنولوژی درمانی پیشرفته را میطلبد اما در همین جاست که شما میپرسید چهطور پیشگیری کنیم؟ من هم توجه و تعمق شما را روی ازدواجهای فامیلی الزامی میدانم. دقت کنید ژنها سه دستهاند یا مغلوب هستند، یا غالب و یا وابسته به جنس (برای مثال در جنس مرد یا زن بارز میشوند که بیشتر هم در جنس مذکر خودش را نشان میدهد مثال واضح آن هموفیلی است.) ژن مغلوب وقتی خودش را نشان میدهد که در شخص جفت باشد یا دو ژن مشابه باشد.
ممکن است من و شما الان ژن نهفته یک بیماری را داشته باشیم اما به آن بیماری مبتلا نمیشویم ولی اگر با یک نفر ازدواج کنیم که او هم یک ژن نهفته داشته باشد در فرزند ما این دو، جفت میشوند و فرزند ما مبتلا میشود. برای همین تاکید میکنیم پیش از ازدواج، در درجه اول مشاوره ژنتیک شوید. اگر آن را انجام ندادید در وهله دوم پیش از بچهدار شدن باید مشاوره ژنتیک کنید و اگر بازهم سهلانگاری کردید در اوایل بارداری انجام مشاوره ژنتیک الزامی است. چون در هفته 10 تا 12 حاملگی اگر مشکوک به عیبی در بچه شوند و سونوگرافی و آزمایشها نشان داده شود تولد او مادر را به عسر و حرج میاندازد اجازه میدهند که بچه سقط شود. ما حتی توصیه میکنیم در صورت انجام ندادن مشاوره در بارداری، پس از تولد بچه بیمار این کار را انجام دهید. نگویید به چه دردی میخورد حالا که کار از کار گذشته! ما برای آینده و در مسیر پیشگیری از تکرار دوباره آن در حاملگیهای بعدی و همچنین تشخیص نوع مشکل کودک شما نیازمند بررسی ژنتیکی و مشاوره هستیم.
اغلب شما فکر میکنید منظور از مشاوره ژنتیک یعنی آزمایش دادن، خیر، ما فقط قرار است با هم مشاوره و صحبت کنیم. برخی پرسشها را تا سه نسل قبل میپرسیم تا شجرهنامهتان را ردیابی کنیم. اگر در این گفتگوها فهمیدیم دختر عموی فلانی در خانواده مشکوک به ژن مغلوب یا غالب بوده آزمایش هم توصیه میکنیم. ممکن است حتی کسی ژن غالبی داشته و بیماری در او دیده شده اما آن را تشخیص نداده باشند. ما در این کنکاشها دنبال ژن مغلوب یا مشکلی مخفی میگردیم که در ازدواج فامیلی بارز میشود چون دو تا سه برابر افزایش این خطر در ازدواجهای فامیلی به نسبت افراد غیرفامیل دیده شده است.
گفتنیها و نگفتنیهای جلسه خواستگاری
جلسه خواستگاری از جلسات تعیینکننده در زندگی آینده جوانان است. اگر هدف ما از برگزاری جلسات خواستگاری به دست آوردن آشنایی اولیه با کسی باشد که قرار است به همسری خود انتخاب کنیم پس باید برای این جلسه برنامه مشخصی داشته باشیم که ما را به این هدف برساند. برخی نکات به شما کمک میکند که بتوانید با هدایت بحثها به هدفتان که شناخت بیشتر از خصوصیات طرف مقابل و شناساندن خودتان و خواستهها و ایدههایتان به او است موفقتر عمل کنید.
بهتر است از طرح پرسشهای کلی خودداری کنید. پرسشهای کلی اغلب شما را به هدف نمیرساند. دریافت پاسخهای کلی در برابر سوالات کلی چشم انداز روشنی به شما نمیدهد و رفتارها و ویژگیها در ابهام باقی میماند. بهعنوان یک اصل اساسی، مهم است که شما ابعاد زندگی و میزان اهمیت هر بعد را برای خود سطحبندی کنید. برای مثال وضعیت اقتصادی فرد از ابعادی است که بر زندگی شما تاثیر میگذارد. نوع نگاه طرف مقابل به زندگی، روابط فردی و اجتماعی، نوع برخوردهای او با محیط اطراف، جامعه و نزدیکان اصولی هستند که باید از طریق سوالات عملی آنها را بشناسید. برخی از این سوالات به توصیه کارشناسان به شرح زیر است:
• مسوولیتپذیری و انجام وظایف فرد:
بهتر است که در این زمینه نپرسیم آیا شما مسوولیتپذیرید یا نه، ما میتوانیم سوالات دیگری مطرح کنیم که در نتیجه آن به همین شناخت برسیم؛ برای مثال: شما در چه تاریخی سرباز شدید؟ کی به سربازی رفتید؟ آیا غیبت هم داشتید؟ آیا در انجام کارها در خانواده با پدر و مادرتان مشاجراتی داشتید؟ آیا آنها کارهایی را به زور از شما میخواستند؟ رفتار همکارانتان با شما چگونه است؟ (اغلب افرادی که با خانواده، همکاران و دیگران مشاجره دارند و ناسازگارند، کسانی هستند که نسبت به انجام وظایف و مسوولیتهای خود کوتاهی میکنند).
• ثبات فکری و احساسی فرد:
با سوالاتی متوجه شوید که آیا او شغل عوض کرده است؟ رشته تحصیلی خود را جابهجا کرده؟ آیا با دوستان هر چند وقت یکبار قطع رابطه میکند؟ به تناسب سنش چه چیزی اندوخته؟ برای مثال یک آقای 27 ساله چه میزان تحصیلات دارد، چه میزان تخصص دارد و میزان موفقیت او در محیط کاریاش چقدر است؟
همچنین سوال از رابطههای عاطفی او به طور مشخص مهم است. آیا او خواستگاران دیگری داشته است یا به خواستگاری دختران دیگر نیز
رفته است؟ تا چه اندازه به رفاقت در چارچوب روابط خانوادگی وفادار است؟ این سوالات نوع نگاه او را به روابط عاطفی و همچنین میزان پایبندی او را به تعهدات عاطفی و اخلاقی مشخص میکند.
• انعطافپذیری:
این بند هم بسیار مهم است، ما باید با طرح سوالاتی متوجه بشویم این فرد چقدر انعطافپذیر است و میتواند تغییرات را قبول کند.
به این سوال توجه کنید: ما آماده شده ایم که راس ساعت 18 به یک مسافرت برویم، ناگهان تلفن زنگ میزند و یکی از اقوام که از شهرستان آمده، خواهان آدرس دقیق منزل ما است که به میهمانی ما بیاید، در این هنگام شما چه کار میکنید؟
شیوه پاسخگویی به این سوال مهم است نه خود جواب.اگر فرد بگوید: «به آنها میگوییم برنامه مسافرت داریم و نمیتوانیم در خدمت شما باشیم.» نشانه انعطافناپذیری است. اگر فرد بگوید: «به آنها میگوییم قدمتان روی چشم بفرمایید.» این هم نشانه انعطافناپذیری است. در حالی که فرد منعطف به راههای دیگری به غیر از بلی یا خیر نیز توجه دارد. برای مثال میگوید: «باید ببینم سفر ما چقدر اهمیت دارد؟ آن فامیل کیست؟ ضرورت میهمانی آمدن او چیست؟ اهمیت رفتن به این سفر برای ما چقدر است؟»، یعنی بررسی همه جوانب.
• تقسیم وظایف و نقش زن و مرد:
شما میتوانید با مثالهایی، کارها و مسوولیتهای خانه را مطرح کنید و از او بپرسید به نظر شما چه کسی این کارها را باید انجام دهد. خرید، تصمیمگیری، کارهای منزل، نگهداری بچه، ادامه تحصیل، تفریحات و...
• مسایل اقتصادی خانواده:
این بند هم باید با سوالات ریز و جزیی همراه باشد. برای مثال میزان خرجی که برای جشن عروسی در نظر دارید و نوع تالار آن را مشخص کنید؟ محل مسکونی چگونه و کجاست؟ مشترک، شخصی یا اجارهای است؟ درآمدهای زن و مرد چگونه در خانواده هزینه میشود؟ تصمیم گیرنده کیست؟
• میزان استقلال یا وابستگی فرد:
مثالهایی فرضی بزنید که برای مثال شما دوست دارید در شهر دیگری زندگی کنید و نظر او را جویا شوید؟ سوالهای فرضی مطرح کنید که مادر و پدر شما یا مادر و پدر وی توصیهای به شما دارند، شما باید چگونه با آنها برخورد کنید. یا سوالهایی از این قبیل: فکر میکنید هر چند روز یکبار باید به خانوادههایمان یا اقوام خود سر بزنیم؟
• صفات شخصی و روانی:
افسردگی، پرخاشگری، اضطراب، وسواس، سوءظن، زودرنجی، کجخلقی، تنهایی، ترسها، سابقههای بستری و درمان و... جزو مهمترین مسایلی است که باید بررسی شود. بهتر است با نشانههای این اختلالات آشنا باشید و با سوال و دقت در نشانهها اگر مشکلی وجود دارد به آن پی ببرید. همچنین صفاتی مانند خسیس بودن (حسابگر)، ولخرج بودن (دست و دلباز)، بیخیال بودن (اجتماعی بودن)، منزوی و بیعلاقه به تفریح بودن (اهل تفکر و مطالعه بودن)، پیگیر بودن (سمج)، سهلانگار بودن (سختگیر نبودن) و... جزو مسایلی است که میتواند با مثالهای عملیاتی پرسیده شود. برای مثال از او سوال کنید شما بیشتر حسابگر هستید یا دست و دلباز ؟ تا فرد هر کدام را انتخاب کرد احساس بدی نداشته باشد.
• مسایل اعتقادی و اخلاقی:
این سوالات را باید بر اساس آنچه خود هستید، طراحی کنید، اگر به مواردی اعتقاد ندارید، باید با طرح سوالهای متناسب و ریز بررسی کنید که فرد مقابل در این زمینه در تعارض با شما نباشد.
• دوستان:
شناسایی دوستان فرد و خصوصیات این دوستان، مسایل زیادی را درباره همسر آینده شما مشخص میکند. سوالاتی مانند اینکه چند تا دوست صمیمیداری؟ (تعداد زیاد آن نشانه برونگرا بودن و تعداد کم آن نشان دهنده حساسیت، زودرنج بودن و درونگرا بودن است)، با کدام دوستت صمیمی هستی و او چه خصوصیت جالبی دارد؟ (پیشبینی اینکه اگر بخواهی در آینده خیلی خوب در کنار آن طاقت بیاوری باید چنین باشی)، با کدام دوستت ارتباط کمتری داری، یا آنکه از او خوشت نمیآید، چه صفاتی دارد؟ (مهم از این نظر که اگر چنین هستی، در زندگی با این فرد مشکلدار خواهی شد).
• خانواده فرد:
سوالات دقیق از خصیصههای متعدد خانواده و تعلقات آنها، تحصیلات، فرهنگ، شغل و فرزندان دیگر خانواده که ازدواج کردهاند و شیوه ارتباط عروسها و دامادهای آنها با خانواده و...، هم به شناسایی شما نسبت به این خانواده بیشتر کمک میکند.
• بیماریهای جسمی، معلولیتها و... در فرد و خانواده او:
این مورد باید مستقیم سوال شود. خیلیها در جلسات شناسایی دروغ نمیگویند اما ملزم به این نیستند که همه چیز را بگویند. برای مثال اگر بپرسید شما بیماری مزمن یا حادی داشتهاید؟ جواب صحیح میدهند اما اگر نپرسید ضرورتی برای توضیح این موارد در خود نمیبینند.
منبع: http://www.salamat.com
ازدواج، خوبش خوب است، بدش بدتر!
نتایج تازهترین تحقیقات درباره ازدواج
آنچه میخوانید، بر اساس تحقیقاتی است که استیون ناک، استاد جامعهشناسی دانشگاه ویرجینیا، پیرامون «علل و پیامدهای تغییرات در خانواده آمریکایی» انجام داده است. بر همین اساس باید در ابتدا ذکر شود که عواملی که در «نفع بیشتر مردان از ازدواج» مطرح میشود، عواملی جامع و مانع برای جامعه ایرانی نیست و با توجه به اعتقادات مسلمانان در زمینه ازدواج باید تاکید کرد که نفع طرفین از ازدواج خیلی بیشتر از مطالب عنوان شده است.
با توجه به تحقیقات، افراد متاهل عموما افراد سالمتری هستند و عمر طولانیتری دارند و از سلامت عقلانی و نفسانی بیشتری برخوردارند، شادترند و در آمد بیشتری دارند.
هرچند ازدواج تاثیرات مثبتی را در هر دو جنس موجب میشود اما ذی نفع اصلی آن مردان هستند. مردان در تمام اموری که ازدواج در آنها تاثیر دارد، منفعت بیشتری به دست میآورند و انتفاع زنان از ازدواج در صورتی حاصل میشود که یک رابطه زناشویی مطلوب و کانونی گرم و صمیمی ایجاد شود.
مردان متاهل بیش از مردان مجرد در زمینه فعالیتهای اجتماعی و معقول درگیر میشوند و پاداش چنین فعالیتهایی به صورت اعتبار به ایشان برمیگردد. مردان متاهل تابعیت خود از روابط غیررسمی یا دوستانه را با شرکت در روابط مبتنی بر نقشهای اصولی جایگزین میکنند و در واقع به این طریق اجتماعات خصوصی خود را تغییر میدهند، آنها در اجتماع بر نقشهایی تاکید میکنند که جزئی از کانونهای اجتماعی هستند مانند نقشهای مذهبی و اقتصادی.
بالاخره خوب یا بد؟
گه گاه اخبار متفاوتی هم درباره فواید ازدواج و یا فواید مجرد بودن منتشر میشود و آدم حیران و سرگردان میشود که آیا بالاخره برای سلامت جسم و روانمان ازدواج خوب است یا بد؟!
محققان آمریکایی اعلام کردهاند که سختی عروق کرونر قلب در زنانی که شوهران خشن دارند و یا مدام با شوهرانشان جروبحث دارند، بیشتر است. علت آن است که زنان به دوستی و محبت در زندگی مشترک توجه بیشتری نسبت به مردان نشان میدهند و مردها بیشتر به شرایط و اوضاع عینی زندگی علاقهمندند.
در خبر دیگری، دانشمندان آمریکایی اعلام کردند زنانی که زندگی مشترک خوبی دارند نسبت به زنان مشکلدار در زندگی زناشویی کمتر در معرض عوامل مولد بیماری قلبی قرار میگیرند. حتی مشخص شد در زنان مطلقه یا مجرد احتمال داشتن نشانگان متابولیک که زمینهساز بیماری قلبی است، دو برابر زنانی است که ازدواج کرده و از زندگی مشترک رضایت دارند. تحقیق دیگری نشان داد که ازدواج بد و مشکل دار موجب میشود زن و شوهر هر دو دچار استرس زیادتری بشوند که این استرس در سراسر روز و حتی در محل کار با آنها بوده و سبب افزایش فشار خون در آنها میشود و همین مساله احتمال حمله قلبی یا مغزی را بیشتر میکند.
و اما یک تحقیق جالب دیگر: زنان متاهل بیشتر از مجردها رژیم لاغری میگیرند که البته دلیل آنها برای اینکار بیشتر آن است که به سلامت اهمیت میدهند و نکته جالبتر اینکه شوهران این خانمها هم مجبورند رژیم بگیرند چون غذای آن چنانی در منزل نیست که میل کنند؛ و اما دانشمندان دانشگاه تگزاس باز هم معتقدند که ازدواج ناموفق و پر جنگ و جدال افراد را بیمار میکند.
تاهل و روابط اجتماعی
دانشمندان دانشگاه تگزاس میگویند میان سلامت و روابط اجتماعی ارتباطی قوی وجود دارد و ازدواج یکی از مهمترین روابط اجتماعی است که روی سلامت تاثیر میگذارد اما حلقه ازدواج تنها ضامن سلامت نیست و باید این ازدواج موفق باشد تا تاثیر مثبت آن را مشاهده کنیم، درضمن با توجه به اینکه افراد متاهل سالمتر از مجردها هستند، تنها عامل سلامت آنها کیفیت روابط زناشویی است و صرف ازدواج دلیل حفظ سلامت نیست.
پیوند تجرد و فشار خون
جالب اینکه این اثر با بالا رفتن سن بیشتر میشود! محققان دانشگاه شیکاگو به نتایج جالبی رسیدهاند: افراد تنها، در مواجهه با شرایط تنشزا بیشتر احساس ترس میکنند و قدرت رویارویی آنها با مشکلات کمتر از متاهلهاست و افراد تنها بهطور منفعل با استرس برخورد میکنند یعنی از هیچکس درخواست کمک و حمایت نمیکنند و یا سعی میکنند از موقعیت تنشزا فرار کنند و روش حل مشکل در آنها ضعیف است. این مسایل موجب میشود احتمال افزایش فشار خون در افراد تنها بیشتر باشد (حتی اگر جوان باشند) و هر چه سن این افراد بالاتر میرود، فشار سیستولیک بیشتر میشود.
ازدواج و سلامت
براساس تحقیق دانشمندان دانشگاه پیتسبورگ اگرچه پیش از این اعلام شده بود که مردان متاهل سالمتر هستند اما در زنان این مساله به کیفیت ازدواج بستگی دارد. یعنی در صورتی ازدواج موجب بهبود سلامت زنان میشود که آنها از این ازدواج راضی و خشنود باشند و در این صورت سلامت قلب آنها بالا رفته، سبک زندگی در آنها بهتر شده و با مشکلات عاطفی کمتری روبهرو میشوند. حتی این زنان اضافه وزن کمتری دارند و سطح کلسترول خون آنها پایینتر است و بیشتر ورزش میکنند.
یکی از دلایل این امر آن است که خانمها نسبت به جنبههای منفی زندگی مشترک حساستر از آقایان هستند. دلیل دیگر آنکه خانمها بهتر از آقایان از همسرشان حمایت میکنند. باز هم تاکید میشود که این تاثیرات فقط در افراد متاهل دیده نمیشود و باید متاهل موفق باشید تا از ازدواج بهره مثبت ببرید، چون ازدواج نامناسب و ناموفق کاملا تاثیر منفی دارد و حتی منبع استرس به حساب میآید.
ازدواجهای دوطبقه
گفتگو با دکتر پروین ناظمی درباره اختلاف فرهنگی خانوادهها در پیوندهای زناشویی
خانم دکتر، تشابه فرهنگی خانوادهها در امر ازدواج چقدر اهمیت دارد؟
تشابه فرهنگی از جمله اولویتهای اصلی است. مثلا تصور کنید اعضای یک خانواده موقع نشستن، پا را جلوی بزرگتر دراز نمیکنند. خوب این مساله اگر در خانوادهای دیگر وجود نداشته باشد، حمل بر بیاحترامی میشود. البته ممکن است دو فرهنگ کاملا یکدیگر را نپوشانند یا همپوشانی نداشته باشند اما میتوانند به یکدیگر نزدیک شوند. در هر صورت فرهنگهای متفاوت موجب میشود تا روشهای تربیت متفاوت شود و زمینه برای سوءتفاهم ایجاد شود.
خانم دکتر، تشابه فرهنگی خانوادهها در امر ازدواج چقدر اهمیت دارد؟
تشابه فرهنگی از جمله اولویتهای اصلی است. مثلا تصور کنید اعضای یک خانواده موقع نشستن، پا را جلوی بزرگتر دراز نمیکنند. خوب این مساله اگر در خانوادهای دیگر وجود نداشته باشد، حمل بر بیاحترامی میشود. البته ممکن است دو فرهنگ کاملا یکدیگر را نپوشانند یا همپوشانی نداشته باشند اما میتوانند به یکدیگر نزدیک شوند. در هر صورت فرهنگهای متفاوت موجب میشود تا روشهای تربیت متفاوت شود و زمینه برای سوءتفاهم ایجاد شود.
بعضی دخترخانمها و آقاپسرهای جوان گهگاه مدعی میشوند که شناخت کاملی از هم دارند و این شناخت، به ایجاد علاقه بین آنها منجر شده است اما خانواده آنان و فرهنگ خانوادگیشان با هم متفاوت است، چکار باید کنند؟
ببینید تنها رابطه عاطفی مهم است. منطق و اندیشه ضربدر عاطفه برابر است با خوشبختی و رضایت. دو نفر ممکن است به موازات احساسات، شناخت کاملی از هم داشته باشند و از یکدیگر احساس رضایت کنند و این موضوع حتی به پایداری رابطه عاطفی آنها نیز کمک میکند.
به هر حال نمیتوان همیشه به طور کامل منطقی فکر کرد و تصمیم گرفت یعنی نمیتوان همه اولویتهای ازدواج را مو به مو رعایت کرد و مواقعی پیش میآید که خود عقل هم بر این تصمیم است که با شناخت کامل، رابطه عاطفی با کسی ایجاد کند که انسان را درک میکند. به هر حال خانوادهها پس از آشنایی با یکدیگر همپوشانی فرهنگی خواهند داشت مگر اینکه از نظر فرهنگی خیلی با هم متفاوت باشند یعنی از نظر سنتهای رفتاری با هم در بیشتر زمینهها مغایرت داشته باشند.
بیشترین و بزرگترین اختلاف فرهنگی خانوادهها که موجب بروز طلاق و جدایی میشود، کدام است؟
نوع نگرش و نوع تفکرشان به زندگی.
یعنی چه؟ کمیتوضیح میدهید؟
با ذکر یک مثال، این موضوع را توضیح میدهم. ببینید در یک خانواده این باور وجود دارد که داماد مثل فرزند یا پسر بزرگ خانواده است. درنتیجه میخواهند دایم او را نزد خود داشته باشند و اتفاقا اینکار از روی محبت و احترام است. از طرفی خانواده پسر هم همین باور را درباره عروس دارند و عروس را همانند دختر خود دوست دارند.
حالا حدس بزنید این دو خانواده چگونه با یکدیگر رفتار خواهند کرد؟ از طرفی اعضای خانواده عروس میخواهد روی داماد خود حساب کنند و به او وابسته میشوند و از طرفی خانواده داماد نیز علاوه بر علاقه خود به پسرشان میخواهند عروس را پیش خود نگه دارند و مانند دختر خود به او وابسته میشوند. درصورتی که این دو نفر نتوانند توقعات هر دو طرف را برآورده کنند، هریک از طرفین تصور میکنند که داماد یا عروس خانواده، فرزندشان را از آنها جدا کرده و میخواهد تحت نفوذ خود در بیاورد.
اتفاقا مشابه چنین موردی را عدهای از خوانندگان هفتهنامه پرسیدهاند. راهکار پیشنهادی شما چیست؟
ببینید مهمترین موضوع این است که جوانان بنشینند و با والدین خود صحبت کنند و به آنها بگویند که میخواهند با یکدیگر زندگی کنند و برای خودشان تصمیم بگیرند و اختیارشان دست خودشان باشد.
البته احترام پدر و مادر در هر زمان و حالتی واجب است ولی در عین رعایت احترام باید مواضع خود را مشخص کنند.
در بسیاری از اوقات، اختلاف سنتهای رفتاری در بین خانوادهها وجود دارد که موضوع حادی نیست و ممکن است با سنتهای رفتاری یکدیگر ادغام شود اما پافشاری هر یک از اعضای دو خانواده و تعصب شان بر این موضوع موجب بروز اختلاف نظر میشود. در حقیقت این خانوادهها هستند که هنوز فرزندشان را از آن خود میدانند و نمیتوانند بپذیرند که آنها هم حق دارند برای خود زندگی کنند.
خانم دکتر، تشابه فرهنگی خانوادهها در امر ازدواج چقدر اهمیت دارد؟
تشابه فرهنگی از جمله اولویتهای اصلی است. مثلا تصور کنید اعضای یک خانواده موقع نشستن، پا را جلوی بزرگتر دراز نمیکنند. خوب این مساله اگر در خانوادهای دیگر وجود نداشته باشد، حمل بر بیاحترامی میشود. البته ممکن است دو فرهنگ کاملا یکدیگر را نپوشانند یا همپوشانی نداشته باشند اما میتوانند به یکدیگر نزدیک شوند. در هر صورت فرهنگهای متفاوت موجب میشود تا روشهای تربیت متفاوت شود و زمینه برای سوءتفاهم ایجاد شود.
بعضی دخترخانمها و آقاپسرهای جوان گهگاه مدعی میشوند که شناخت کاملی از هم دارند و این شناخت، به ایجاد علاقه بین آنها منجر شده است اما خانواده آنان و فرهنگ خانوادگیشان با هم متفاوت است، چکار باید کنند؟
ببینید تنها رابطه عاطفی مهم است. منطق و اندیشه ضربدر عاطفه برابر است با خوشبختی و رضایت. دو نفر ممکن است به موازات احساسات، شناخت کاملی از هم داشته باشند و از یکدیگر احساس رضایت کنند و این موضوع حتی به پایداری رابطه عاطفی آنها نیز کمک میکند.
به هر حال نمیتوان همیشه به طور کامل منطقی فکر کرد و تصمیم گرفت یعنی نمیتوان همه اولویتهای ازدواج را مو به مو رعایت کرد و مواقعی پیش میآید که خود عقل هم بر این تصمیم است که با شناخت کامل، رابطه عاطفی با کسی ایجاد کند که انسان را درک میکند. به هر حال خانوادهها پس از آشنایی با یکدیگر همپوشانی فرهنگی خواهند داشت مگر اینکه از نظر فرهنگی خیلی با هم متفاوت باشند یعنی از نظر سنتهای رفتاری با هم در بیشتر زمینهها مغایرت داشته باشند.
بیشترین و بزرگترین اختلاف فرهنگی خانوادهها که موجب بروز طلاق و جدایی میشود، کدام است؟
نوع نگرش و نوع تفکرشان به زندگی.
یعنی چه؟ کمیتوضیح میدهید؟
با ذکر یک مثال، این موضوع را توضیح میدهم. ببینید در یک خانواده این باور وجود دارد که داماد مثل فرزند یا پسر بزرگ خانواده است. درنتیجه میخواهند دایم او را نزد خود داشته باشند و اتفاقا اینکار از روی محبت و احترام است. از طرفی خانواده پسر هم همین باور را درباره عروس دارند و عروس را همانند دختر خود دوست دارند.
حالا حدس بزنید این دو خانواده چگونه با یکدیگر رفتار خواهند کرد؟ از طرفی اعضای خانواده عروس میخواهد روی داماد خود حساب کنند و به او وابسته میشوند و از طرفی خانواده داماد نیز علاوه بر علاقه خود به پسرشان میخواهند عروس را پیش خود نگه دارند و مانند دختر خود به او وابسته میشوند. درصورتی که این دو نفر نتوانند توقعات هر دو طرف را برآورده کنند، هریک از طرفین تصور میکنند که داماد یا عروس خانواده، فرزندشان را از آنها جدا کرده و میخواهد تحت نفوذ خود در بیاورد.
اتفاقا مشابه چنین موردی را عدهای از خوانندگان هفتهنامه پرسیدهاند. راهکار پیشنهادی شما چیست؟
ببینید مهمترین موضوع این است که جوانان بنشینند و با والدین خود صحبت کنند و به آنها بگویند که میخواهند با یکدیگر زندگی کنند و برای خودشان تصمیم بگیرند و اختیارشان دست خودشان باشد.
البته احترام پدر و مادر در هر زمان و حالتی واجب است ولی در عین رعایت احترام باید مواضع خود را مشخص کنند.
در بسیاری از اوقات، اختلاف سنتهای رفتاری در بین خانوادهها وجود دارد که موضوع حادی نیست و ممکن است با سنتهای رفتاری یکدیگر ادغام شود اما پافشاری هر یک از اعضای دو خانواده و تعصب شان بر این موضوع موجب بروز اختلاف نظر میشود. در حقیقت این خانوادهها هستند که هنوز فرزندشان را از آن خود میدانند و نمیتوانند بپذیرند که آنها هم حق دارند برای خود زندگی کنند.
بعضی دخترخانمها و آقاپسرهای جوان گهگاه مدعی میشوند که شناخت کاملی از هم دارند و این شناخت، به ایجاد علاقه بین آنها منجر شده است اما خانواده آنان و فرهنگ خانوادگیشان با هم متفاوت است، چکار باید کنند؟
ببینید تنها رابطه عاطفی مهم است. منطق و اندیشه ضربدر عاطفه برابر است با خوشبختی و رضایت. دو نفر ممکن است به موازات احساسات، شناخت کاملی از هم داشته باشند و از یکدیگر احساس رضایت کنند و این موضوع حتی به پایداری رابطه عاطفی آنها نیز کمک میکند.
به هر حال نمیتوان همیشه به طور کامل منطقی فکر کرد و تصمیم گرفت یعنی نمیتوان همه اولویتهای ازدواج را مو به مو رعایت کرد و مواقعی پیش میآید که خود عقل هم بر این تصمیم است که با شناخت کامل، رابطه عاطفی با کسی ایجاد کند که انسان را درک میکند. به هر حال خانوادهها پس از آشنایی با یکدیگر همپوشانی فرهنگی خواهند داشت مگر اینکه از نظر فرهنگی خیلی با هم متفاوت باشند یعنی از نظر سنتهای رفتاری با هم در بیشتر زمینهها مغایرت داشته باشند.
بیشترین و بزرگترین اختلاف فرهنگی خانوادهها که موجب بروز طلاق و جدایی میشود، کدام است؟
نوع نگرش و نوع تفکرشان به زندگی.
یعنی چه؟ کمیتوضیح میدهید؟
با ذکر یک مثال، این موضوع را توضیح میدهم. ببینید در یک خانواده این باور وجود دارد که داماد مثل فرزند یا پسر بزرگ خانواده است. درنتیجه میخواهند دایم او را نزد خود داشته باشند و اتفاقا اینکار از روی محبت و احترام است. از طرفی خانواده پسر هم همین باور را درباره عروس دارند و عروس را همانند دختر خود دوست دارند.
حالا حدس بزنید این دو خانواده چگونه با یکدیگر رفتار خواهند کرد؟ از طرفی اعضای خانواده عروس میخواهد روی داماد خود حساب کنند و به او وابسته میشوند و از طرفی خانواده داماد نیز علاوه بر علاقه خود به پسرشان میخواهند عروس را پیش خود نگه دارند و مانند دختر خود به او وابسته میشوند. درصورتی که این دو نفر نتوانند توقعات هر دو طرف را برآورده کنند، هریک از طرفین تصور میکنند که داماد یا عروس خانواده، فرزندشان را از آنها جدا کرده و میخواهد تحت نفوذ خود در بیاورد.
اتفاقا مشابه چنین موردی را عدهای از خوانندگان هفتهنامه پرسیدهاند. راهکار پیشنهادی شما چیست؟
ببینید مهمترین موضوع این است که جوانان بنشینند و با والدین خود صحبت کنند و به آنها بگویند که میخواهند با یکدیگر زندگی کنند و برای خودشان تصمیم بگیرند و اختیارشان دست خودشان باشد.
البته احترام پدر و مادر در هر زمان و حالتی واجب است ولی در عین رعایت احترام باید مواضع خود را مشخص کنند.
در بسیاری از اوقات، اختلاف سنتهای رفتاری در بین خانوادهها وجود دارد که موضوع حادی نیست و ممکن است با سنتهای رفتاری یکدیگر ادغام شود اما پافشاری هر یک از اعضای دو خانواده و تعصب شان بر این موضوع موجب بروز اختلاف نظر میشود. در حقیقت این خانوادهها هستند که هنوز فرزندشان را از آن خود میدانند و نمیتوانند بپذیرند که آنها هم حق دارند برای خود زندگی کنند.
ازدواج از منظر دین و عقل
آنچه در دنیای امروز علی رقم تمام پیشرفتها و اختراعات بشری ، به عنوان معضلی جدی مطرح و جامعه بشری با آن روبروست، تزلزلها و مشکلات د ر خانواده است.
و آنچه مصلحان جامعه بویژه انبیاء و اوصیاء برایش کوششی فزون بر دیگر زوایای زندگی داشته اند؛ ایجاد استحکام و پایداری در نظام خانواده بوده است . به گونهه ای که هیچ عاملی نتواند این کانون سعادت بشری را متزلزل و متلاشی کند.
به همین دلیل نظام خانواده در آیات و روایات جایگاه ویژه ای پیدا نموده ، به طوری که از بالاترین نعمات خداوندی به بشر نام برده شده و با تاکیدات متعدد به عنوان امری مستحب بیان شده است و همچنین سفارشاتی بس زیبا و ستودنی در رابطه با بنیانها و پایه های این بنای عظیم در لا بلای معارف حقه دینی چشم نواز شده. و ما بر آن شدیم تا قبل از ورود به بحث اشاره ای مختصر به این معارف و یچراغهای هدایت داشته باشیم.
دین اسلام در اهمیت ازدواج و ایجاد انگیزه برای روی آوردن انسانها به این نشانه الهی سخنانی پر محتوا مطرح نموده که به اختصار به آنها اشاره می کنیم.
خداوند در سوره روم ازدواج را از نشانه های خود در آفرینش قلمداد نموده و به ذکر نکته های ناب و بنیادی در ازدواج اشاره کردهاست.
« و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکتوا الیها و جعل بینکم موده و رحمه...( روم 21)
« از نشانه های او این است که همسرانی از نوع خودتان برای شما آفرید »
آنچه در این آیه مورد بحث است ابتدائاً نشانه ی خداوندی بودن ازدواج و ذوج آفریده شدن انسان است. در ادامه نیز به سه مورد از فوائد با اهمیت ازدواج یعنی آرامش ، مودت و رحمت اشاره نموده است.
1. آرامش
آرامشی را نتیجه ازدواج ذکر نموده که نوع بشر امروزی در پی دست یافتن به آن بوده و برای رسیدن به آن هر راهی را امتحان می کند. راههایی که بیشترینش به بن بست رسیده و آرامشی به همراه ندارد.
آنچه از تفاسیر در ذیل آیه شریفه به دست می آید آن است که علت به وجود آمدن این آرامش مکمل بودن دو جنس زن و مرد برای یکدیگر است که مایه ی پرورش و نشاط و شکوفائی است بطوری که هر یک بدون دیگری ناقص قلمداد می شود. بدان معنا که هر کس از این سنت الهی و نبوی سر باز زند وجودی ناقص دارد چراکه یک مرحله از تکامل آن متوقف گردیده است؛ مگر آنکه به سبب ضرورت و شرایط خاص در تجرد باقی بماند. [1]
این نقصان در روند طول عمر فرد نیز بسیار موثراست بطوری که مطابق با آماری که موسسه «پارک دیویس» در آمریکا تهیه کرده ، مرگ و میر در مردان مجرد 75% و در زنان مجرد 50% نسبت به مردان و زنان متاهل بیشتر است.[2]
آرامشی که در آیه به آن اشاره شده هم از نظر روحی است و هم از نظر فردی و اجتماعی .[3] چنانچه دانشمندان نیز بدان معترفند . به طور مثال محققان دانشگاه شیکاگو می گویند» افراد مجرد در مواجهه با شرایط تنش زا بیشتر احساس ترس می کنند و قدرت رویارویی آنها با مشکلات کمتر از متاهل هاست. همچنین مجرد ها به طور منفعل با استرس برخورد کرده و سعی می کنند از موقعیت تنش زا فرار کنند. روش حل مشکلاتشان هم ضعیف تر است . و همین عوامل باعث می شود افزایش فشار خون آنها بیشتر باشد و هر چه سنشان بالاتر می رود فشار سیتولیک شان هم بیشتر می شود.[4]
2و3. مودت و رحمت
مودت به معنای دوستی و مهری است که بصورت متقابل و طرفینی ایجاد می شود و به همراه خود رحمت که لطف و مرحمتی یک جانبه و ایثارگرانه است را به همراه می آورد. بقاء یک جامعه نیز گاه به خدمات متقابل نیاز دارد که سر چشمه ان مودت است و گاه به خدمات بلا عوض و ایثارگرانه نیازمند است که سر چشمه نیاز آن رحمت است . و همین دو ثمره ازدواج است که بسیاری از معظلات اجتماعی را بر طرف می کند.[5]
در آیه ای دیگر خداوند ارزش و اهمیت ازدواج را با ذکر این مطلب مورد توجه قرار می دهد که ازدواج فقط به مردم و عوام جامعه اختصاص ندارد بلکه وارستگان و انبیاء الهی نیز به آن توصیه شده اند
«ولقد ارسلنا رسلا من قبلک و جعلنا لهم ازواجا و ذریه...»( رعد38)
« پیش از تو نیز پیامبرانی را فرستادیم و برای آنان همسران و فرزندانی قرار دادیم»
و تا جایی در ارزش و اهمیت ازدواج پیش می رود که هیچ بهانه ای را برای فرار از این بنیاد اجتماعی نمی پذیرد و به تهی دستان نیز ازدواج را پیشنهاد می کند.
«و انکحوا الایامی منکم والصالحین من عبادکم و امائکم ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله...»(نور 32)
« مردان و زنان بی همسر و غلامان و کنیزان درستکارتان را همسر دهید، اگر تنگ دست باشند خداوند به لطف خود آنان را بی نیاز می سازد»
ازدواج در نگاه روایات نیز جایگاه ویژه ای دارد و توصیه های فراوانی در راستای آیات مقدسه الهیه و در تفسیر آنها نموده است.
ضرورتهای ازدواج در روایات بدین شرح است:
1- محبوبترین بنا: بناى تشکیل خانواده در اسلام محبوب است، تا آنجا که هیچ سازمان و بنایى نزد خدا محبوبتر از آن نیست. لذا، پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله مىفرمایند: نزد خداوند هیچ بنایى محبوبتر از خانهاى نیست که از طریق ازدواج آباد گردد.[6]
2- حفظ پاکدامنى و کسب اخلاق نیک: ازدواج از نظر اسلام وسیلهاى براى پاکدامنى و پاکدامن زیستن است. رسول خدا صلى الله علیه و آله به زیدبن حارثه فرمودند: ازدواج کن تا پاکدامن باشى.[7] و در سخنى دیگر، فرمودند: مردان را زن دهید تا خدا اخلاقشان را نیکو، ارزاقشان را وسیع و جوانمردیشان را زیاد گرداند.[8]
3- تکمیل دین: ازدواج غیر از ایجاد نظم در زندگى، وسیلهاى براى حفظ و تکمیل دین است. بدان دلیل، ازدواج تکمیل کننده ایمان است که به وسیله آن، بسیارى از گناهان از وجود آدمى ریشهکن مىشود و راه براى سعادتمندى او از هر سو فراهم مىگردد. لذا، رسول اکرم صلى الله علیه و آله فرمودند: هر کس ازدواج کند نیمى از دینش را باز یافته است.[9] در جاى دیگر، فرمودند: هر کس در ابتداى جوانى ازدواج کند شیطان فریاد مىکند: اى واى، دو سوم دین خود را از شر من حفظ کرد. [10] و همچنین فرمودند: « هر گاه بنده ای ازدواج کند نیمی از دینش را حفظ کرده ، پس در نیم دیگر باید تقوای الهی پیشه کند«( بحار الانوار ج100 ص219)
4- ازدیاد نسل: پیامبر صلى الله علیه و آله فرمودند: ازدواج کنید; زیرا من به زیادتى شما نسبتبه امتهاى دیگر در قیامت مباهات مىکنم. [11]
5- ازدیاد روزى: پیامبر صلى الله علیه و آله فرمودند: روزى را به وسیله زن گرفتن زیاد کنید.[12] و در روایتی دیگر فرمودند: »هر کس ازدواج را از ترس فقر و تنگدستىترک کندبه خدا سوء ظن برده است، زیرا خداوندمىفرماید:اگر (زنوشوهر) فقیر باشندخدا هر کدام را از کرم خود بىنیاز مىکند. بنابراین، در هر صورت، روزى زن و مرد با خداست. [13]
6- پیروى از سنت پیامبر صلى الله علیه و آله: چنانچه حضرت می فرمایند: « هر کس دوست دارد که بر فطرت من باشد، باید به روش وسنت من رفتار کند و یکی از سنت های من ازدواج است» ( اصول کافی ج5 ص 496 )
7- جلب رضایت الهى: پیامبر صلى الله علیه و آله فرمودند: هیچ چیز نزد خداوند محبوبتر از این نیست که خانهاى در اسلام به وسیله ازدواج آباد گردد. [14]
8- کسب طهارت معنوى: پیامبر صلى الله علیه و آله فرمودند: » هر کس مىخواهد خدا را پاک و پاکیزه ملاقات کند باید هنگام مرگ متاهل باشد. [15]
آنچه از مجموع روایات به دست می آید توجه به اهمیت بالای ازدواج در دین اسلام بوده و اینکه انسان برای تکامل مادی و معنوی خود و همچنین فطرت فردی و اجتماعیش نیاز به ازدواج دارد و هر گونه سرباز زدن از این فرمان الهی مضموم و دارای عواقبی جبران ناپذیر است.
پی نوشت ها :
1. تفسیر نمونه ذیل آیه 21 سوره روم( با حذف و اضافات)
2. راز طول عمر ص134(سلامتی و طول عمر در احکام اسلامص188)
3. تفسیر نمونه ذیل آیه 21 سوره روم
4. هفته نامه سلامت شماره 81 مورخ 21/5/1385(سلامتی و طول عمر در احکام اسلام ص 190)
5. تفسیر نمونه ذیل آیه 21 سوره روم
6. میرزا آقا نورىطبرسى،مستدرکالوسائل،ج14،ص 153 «ما بنى بناء فى الاسلام احب الى الله من التزویج»
7. شیخ حر عاملى، مستدرکالوسائل ، ج 20، ص 35.
8. محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 103، ص 222
9. شیخ حر عاملى، بحارالانوار ، ج 20، ص 17 «من تزوج فقد احرز نصف دینه»
10. شیخ حر عاملى، بحارالانوار ، ج 20، ص 17 «ما من شاب تزوج فی حداثة سنه الا عجشیطانه یا ویله عصم منی ثلثی دینه»
11. میرزا آقا نورى طبرسى، بحارالانوار ، ج 14، ص 149 «تزوجوا فانی مکاثر بکم الامم غدا فى القیامة»
12. شیخ حر عاملى، بحارالانوار ، ج 20، ص 14 «اتخذوا الاهل فانه ارزق لکم»
13. شیخ حر عاملى، بحارالانوار ، ج 20 ص 42 «من ترک التزویج مخافة العیلة فقد ساء ظنه بالله عزوجل ان الله یقول: ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله»
14. شیخ حر عاملى، بحارالانوار ، ج 20 ص 16 «ما من شىء احب الى الله عز وجل من بیتیعمر فى الاسلام بالنکاح»
15. شیخ حر عاملى، بحارالانوار ، ج 20 ص 18 «من احب ان یلقى الله طاهرا مطهرا فلیلقه بزوجة»
اجازه پدر یا جدّ پدری در ازدواج دختر
ازدواج و انتخاب همسر مهمترین رویداد زندگی هر انسانی است. به همین لحاظ معمولاً در این امر همه افراد خانواده به طور جدی نظر میدهند. در بعضی خانوادهها، نظرات با زبانی زیبا و خوشایند و در جوّی دوستانه بیان میگردد. در بیشتر اوقات نقاط ضعف و قوت مورد بررسی قرار گرفته و نهایتا نتیجه صحیحی حاصل میشود. اما خانوادههایی هستند که متأسفانه مطالب را به طرزی ناخوشایند و در جوّی متشنج ابراز میدارند که گاه موجب ایجاد عکسالعمل و تصمیمگیریهای نادرست میشود.
جوانی که در آستانه ازدواج و انتخاب همسر است شدیدا احتیاج به مشورت و همراهی والدین دارد و آنها را مأمنی برای بیان احساسات و عقایدش میداند، اما در این داستان متأسفانه ملاحظه میشود که پدر خانواده با توجه به اخلاق و روشی که در محیط کارش داشته مستبدانه دستور میدهد؛ و بین ارتش زمان طاغوت و خانواده فرقی نمیگذارد. شاید جمله معروف «ارتش چرا ندارد» هنوز از خاطرهها محو نشده باشد؛ در آن زمان سعی بر این بود یک ارتشی را طوری تربیت کنند که به زیر دست فرمانهای مستبدانه بیچون و چرا صادر نماید ولو بیمنطق و ظالمانه باشد؛ و از سوی دیگر نیز به همین گونه تابع مافوق خود باشد. متأسفانه تحت این تعالیم، برخی ارتشیان چنین خصوصیتی پیدا میکردند به طوری که این خصوصیات در تمام شؤون زندگی به صورت یک رفتار پایدار سایه افکنده و بدین گونه احساس تشخّص مینمودند. و حال همین احساس موجب شده که وی در هنگام تنبیه بچهها، به وسیله پوشیدن چکمه و اونیفورم نظامی، قدرت خود را بنمایاند، و خود را هنوز همان ارتشی جوان و قدرتمند بیابد.
اما از سوی دیگر لازم است در باره نحوه برخورد وی با این ازدواج به خانم «س» یادآور شویم که با تمام این اوصاف، ایشان نباید فقط حرکات نسنجیده و برخوردهای نامعقول پدر را مد نظر قرار دهد.
در ورای چهره خشن و لحن مستبدانه و صدای خشک چکمهها و فریادهای خشونتآمیز پدر، پیام دیگری میتواند نهفته باشد. پیامی مالامال از عاطفه و دلسوزی و عشق به فرزند. او به مانند هر پدری هرگز نمیخواهد نظارهگر بدبختی فرزندش باشد. قلبش برای دخترش میتپد. فریاد او فغانی است از سالها رنج و تلاش و زحمت که با یک دنیا امید و آرزو کودکش را میپروریده و به روزهای دانشگاه و ازدواج و دیگر موفقیتهای وی فکر میکرده. و اینک آینده دخترش را در میان دو فرهنگ متفاوت، مبهم میبیند. دو فرهنگ و احیانا دو تربیت متفاوت.
به عقیده ما نظریات پدر را در مورد این ازدواج به طور قاطع نمیتوان رد کرد. البته نه از دیدگاه مستکبرانه و معیارهای دنیوی مثل ثروت، شهری بودن و اصل و نسبهای کاذب و غیره. در خصوصیات والای این خواستگار جای تردید و انکار وجود ندارد و مشخص است که وی جوانی است مردمی، فداکار و دارای محسنات دیگر که هر یک در جای خود قابل تحسین میباشد. اما برای ازدواج، امر دیگری نیز لازم است و آن متناسب بودن زوجین با یکدیگر است. تناسب خانوادهها، محیط پرورشی و تربیتی، نزدیکی آداب و رسوم و فرهنگها، نوع زندگی و دیدگاههایشان همه و همه در جای خود با اهمیت و تعیینکننده میباشد.
بارها شاهد اختلافات و بعضا جدایی زوجهایی بودهایم که هر دو از صفات حسنه برخوردار بودهاند اما به علت اینکه از نظر ویژگیهای اجتماعی و فرهنگی با یکدیگر تناسبی نداشتهاند و به عبارتی «کفو» یکدیگر نبودهاند، نتوانستهاند همدیگر را درک کنند. البته مواردی نیز دیده میشده است که با چنین شرایطی زوجین در کنار یکدیگر به زندگی سعادتمندانهای رسیده ولی باید توجه داشت که ازدواج، تنها برقراری ارتباط میان دو نفر نیست بلکه از این طریق دو خانواده و دو فامیل با یکدیگر مرتبط میشوند که عدم تفاهم یا سوء معاشرت اینها با یکدیگر میتواند در جای خود روی زندگی مشترک این زن و شوهر مؤثر باشد. لذا این مطلب نیز باید تا حد امکان مد نظر قرار بگیرد.
به هر حال از مجموعه این سرگذشت و مسائلی که خانم «س» مطرح کرده است به نظر میرسد که این موضوع از ابعاد گوناگونی قابل بررسی است و باید در باره زوایای مختلف آن بدون غلبه احساسات به تفکر و تأمل پرداخت. لذا پیشنهاد میشود که ایشان واقعیتها را بیشتر بنگرد و نیز در مورد روحیات خود بیشتر تأمل کند و با در نظر گرفتن جمیع جهات تصمیمگیری نماید.
و اما پاسخ حقوقی به مشکل ایشان که آیا اصولاً با توجه به عدم رضایت پدر، میتواند با آقای «حبیب» ازدواج نماید یا خیر؟
ماده 1043 قانون مدنی موضوع را در این مورد روشن کرده و چنین بیان میدارد: «نکاح دختر باکره اگر چه به سن بلوغ رسیده باشد موقوف به اجازه پدر یا جد پدری او است و هر گاه پدر یا جد پدری بدون علت موجه از دادن اجازه مضایقه کند اجازه او ساقط و در این صورت دختر میتواند با معرفی کامل مردی که میخواهد با او ازدواج نماید و شرایط نکاح و مهری که بین آنها قرار داده شده پس از اخذ اجازه از دادگاه مدنی خاص(1) به دفتر ازدواج مراجعه و نسبت به ثبت ازدواج اقدام نماید».
همان طور که ملاحظه میشود به موجب این قانون دختر بالغه باکره نمیتواند بدون اجازه پدر یا جد پدری اقدام به ازدواج نماید مگر با شرایط و ترتیبات خاص. حال برای روشن شدن چگونگی آن به شرح و بررسی ماده فوقالذکر میپردازیم.
طبق تبصره یک ماده 1210 قانون مدنی که میگوید : «سن بلوغ در پسر پانزده سال تمام قمری و در دختر 9 سال تمام قمری است» دختر در 9 سالگی بالغ محسوب میشود. بر اساس ماده 1043 قانون مدنی بلوغ دختر باکره موجب نمیشود که بتواند بدون اجازه پدر یا جد پدری ازدواج کند. بنابراین دختر باکره در هر سنی باشد ولو به سنین بالا هم رسیده باشد ازدواجش موقوف به اجازه پدر یا جد پدری خواهد بود. اما قانونگذار در اینجا صراحتا بیان داشته که اگر این مخالفت و عدم اجازه، بدون علت موجه باشد، اجازه ساقط میشود. اصولاً این ماده به مصلحت دختر وضع شده است. و بدیهی است که اگر پدر یا جد پدری بخواهد از روی نفع شخصی، یا تناسب خانوادهها، محیط پرورشی و تربیتی، نزدیکی آداب و رسوم و فرهنگها، نوع زندگی و دیدگاههایشان همه و همه در جای خود با اهمیت و تعیینکننده میباشد.
بیجهت و یا به دلایلی که محکمهپسند نباشد از ازدواج دخترش با شخص معین ممانعت به عمل آورد، مغایر با مصلحت وی است. لذا در این صورت دختر میتواند به دادگاه مراجعه و طی دادخواستی با معرفی کامل مردی که قصد ازدواج با وی را دارد و شرایط نکاح و مهریهای که بین خود مقرر نمودهاند، مجوز ازدواج را تقاضا نماید. و ریاست محترم دادگاه پس از احضار پدر و استماع دلایل وی و رسیدگیهای لازم، تصمیمگیری خواهد نمود. در اینجا پدر به طرق گوناگون ممکن است از دادن اجازه مضایقه کند؛ مثلاً بدون اینکه علتی را بیان نماید ازدواج را اجازه ندهد، یا اینکه به بهانههایی غیر موجه، از قبیل عدم تحصیلات عالیه، فقیر بودن و غیره اشاره و مخالفت نماید، و یا اینکه هیچ گونه نظر موافق یا مخالفی را ابراز ننماید. در کلیه حالات فوق دادگاه چنین مخالفتی را معتبر ندانسته و اجازه ازدواج دختر با مرد مورد نظر را صادر مینماید. اما چنانچه پدر دلایل موجهی از قبیل اعتیاد مرد به مواد مخدر، مشروبخواری، سرقت، فساد و غیره داشته باشد، دادگاه اجازه ازدواج نخواهد داد.
با توجه به ماده 1043 قانون مدنی راجع به اجازه پدر یا جد پدری در مورد ازدواج دختر بالغه باکره و توضیحاتی که در باره چگونگی آن داده شد، سؤالاتی در اگر پدر یا جد پدری بخواهد از روی نفع شخصی، یا بیجهت و یا به دلایلی که محکمهپسند نباشد از ازدواج دخترش با شخص معین ممانعت به عمل آورد، مغایر با مصلحت وی است. لذا در این صورت دختر میتواند به دادگاه مراجعه و طی دادخواستی با معرفی کامل مردی که قصد ازدواج با وی را دارد و شرایط نکاح و مهریهای که بین خود مقرر نمودهاند، مجوز ازدواج را تقاضا نماید.
ذهن خوانندگان مطرح میگردد که به طور مختصر ذیلاً به آنها اشاره مینماییم:
س ـ آیا دختر میبایست برای اخذ اجازه، ترتیبی را بین پدر و جد پدری رعایت نماید؟
ج ـ خیر. ماده 1043 قانون مدنی ترتیبی را معین ننموده است. لذا دختر برای اجازه به هر کدام از پدر یا جد پدری میتواند مراجعه کند. و هر یک از آنها مستقلاً میتواند اجازه دهد. و در صورت اخذ اجازه از یکی از آنها، به اجازه دیگری نیاز نیست.
س ـ اگر دختری شوهر کرده باشد و همچنان باکره مانده و طلاق صورت گرفته یا شوهرش فوت کرده باشد، آیا برای ازدواج بعدی نیاز به اجازه پدر یا جد پدری دارد؟
ج ـ بله. زیرا ماده 1043 قانون مدنی صحت ازدواج بالغه باکره را منوط به اجازه پدر یا جد پدری نموده است. لذا با فرض مسأله فوق، ازدواج قبلی تأثیری در این امر نداشته و برای ازدواج مجدد، همچنان نیاز به اجازه پدر یا جد پدری دارد.
س ـ آیا اجازه پدر یا جد پدری میتواند کلی باشد یعنی مثلاً به دختر اجازه دهد با هر مردی که میخواهد ازدواج کند؟
ج ـ خیر. اجازه کلی اعتباری ندارد زیرا چنین اجازهای مغایر با مصلحت و هدف قانونگذار میباشد. لذا اجازه میبایست راجع به شخصی معین باشد که دختر قصد ازدواج با او را دارد.
س ـ چنانچه پدر یا جد پدری به دختر اجازه ازدواج با شخصی را بدهد، آیا قبل از عقد میتواند از این اجازه عدول کند؟
ج ـ بله. زیرا ممکن است این اجازه به واسطه اطلاعات نادرستی باشد که به وی داده شده است، ولی بعد به واقعیتهایی مثلاً معتاد بودن مرد مورد نظر پی ببرد. در این صورت قبل از عقد میتواند از اجازه خود عدول نموده و مخالفت خود را اعلام نماید.
س ـ چنانچه پدر یا جد پدری اجازه ازدواج را بدهد، آیا پس از عقد میتواند آن را رد کند؟
ج ـ خیر. زیرا با اجازه پدر، عقد مزبور به طور صحیح منعقد گردیده است. و عقد صحیح را نمیتوان رد کرد و باطل نمود.
س ـ اگر دختری بدون اجازه پدر یا جد پدری و بدون اینکه علت ناموجه بودن مخالفت آنها در محکمه احراز شده باشد، ازدواج کند، وضع چگونه میشود؟
ج ـ در چنین حالتی پدر یا جد پدری میتواند به دادگاه مراجعه و طی دادخواستی، با ذکر دلیل مخالفت خود، ابطال این ازدواج را تقاضا نماید. و دادگاه پس از رسیدگی در صورت احراز موجه بودن دلیل مخالفت پدر یا جد پدری، عقد واقع شده را ابطال خواهد نمود. ولی اگر دختر ثابت نماید که دلیل مخالفت پدر یا جد پدری موجه نیست، دادگاه عقد مزبور را باطل نکرده و حکم به تأیید و صحت آن خواهد داد؛ یعنی ازدواج مذکور را تنفیذ خواهد کرد. و بدین ترتیب اختیار اجازه پدر یا جد پدری را ساقط مینماید.
س ـ در فرض سؤال فوق چنانچه پدر یا جد پدری با عقد انجام شده موافق باشد، آیا ابتدا میبایست ازدواج مزبور باطل شود و سپس با موافقت پدر یا جد پدری مجددا عقد انجام گیرد؟
ج ـ خیر. کافی است پدر یا جد پدری موافقت خود را با ازدواج انجام شده، اعلام نماید. و در این صورت عقد مزبور تنفیذ میشود.
س ـ در صورتی که دختر برای اجازه، به پدر یا جد پدری دسترسی نداشته باشد تکلیفش چیست؟
ج ـ ماده 1044 قانون مدنی و تبصره آن در این زمینه چنین مقرر میدارد: «در صورتی که پدر یا جد پدری در محل حاضر نباشد و استیذان از آنها نیز عادتا غیر ممکن بوده و دختر نیز احتیاج به ازدواج داشته باشد، وی میتواند اقدام به ازدواج نماید.»
تبصره ـ «ثبت این ازدواج در دفترخانه منوط به احراز موارد فوق در دادگاه مدنی خاص میباشد.»
بنابراین با توجه به ماده مذکور، چنانچه دختر برای اجازه ازدواج به پدر و یا جد پدری دسترسی نداشته باشد، مثلاً در خارج از کشور یا در نقطه نامعلومی باشند، احتیاج به هیچ گونه اجازهای ندارد و در ازدواج خود آزاد است. البته همان طور که در تبصره ماده مزبور ملاحظه میشود، بدوا عدم امکان دسترسی به پدر و جد پدری میبایست در دادگاه احراز شود.
س ـ اگر پدر و جد پدری فوت کرده باشند، دختر برای ازدواجش از چه کسی باید اجازه بگیرد؟ و آیا در این شرایط به اجازه دادگاه نیاز دارد؟
ج ـ با ملاک از ماده 1044 قانون مدنی که در سؤال قبلی توضیح داده شد، از آنجا که فوت پدر و جد پدری نیز به منزله عدم دسترسی به آنها است و اجازه را غیر ممکن مینماید، در این حالت نیز دختر احتیاج به اجازه فرد یا مرجع دیگری مثل دادگاه ندارد. و خود میتواند مستقلاً برای ازدواجش تصمیم بگیرد.
س ـ چنانچه پدر و جد پدری مجنون شوند چطور؟
ج ـ مجنون کسی است که از اعتدال روحی، بیبهره و به عبارتی دیوانه باشد. در صورت مجنون بودن پدر و جد پدری، با توجه به همان استدلالهای فوق، دختر میتواند بدون کسب اجازه از کسی، مبادرت به ازدواج نماید.
پی نوشت ها :
1ـ ماده مزبور دادگاه مدنی خاص را برای مراجعه ذکر کرده است ولی در حال حاضر با تشکیل دادگاههای عمومی، دیگر دادگاهی به نام مدنی خاص وجود ندارد.
بهترین مدت نامزدی
گفتگو با دکتر سید علی احمدیابهری، روانپزشک
به نظر شما روابط دختر و پسر در دوران نامزدی چگونه باید باشد؟
اصل مهم در دوران نامزدی، شناخت دو طرف از یکدیگر است. این شناخت شامل آگاهی لازم از تمام اجزای شخصیت طرف مقابل است؛ به گونهای که جنبههای مختلف فرهنگی، اجتماعی و حتی طبقات اجتماعی دختر و پسر نزدیک به هم باشد. دختر و پسری که با هم آشنا میشوند و دوران نامزدی را شروع میکنند، باید شناخت از یکدیگر را مقدم بر هر مساله دیگری بدانند و روابطشان بر مبنای همین اصل شکل بگیرد.
یعنی روابط دختر و پسر در دوران نامزدی باید کنترلشده باشد؟
البته! درست است که دختر و پسری که جوان هستند با وضعیت هورمونی و هیجانیای که دارند به سمت همدیگر تمایل زیادی دارند و بسیار سخت است که احساسات و غرایزشان را کنترل کنند اما آنها باید به آیندهای که در پیش خواهند داشت، بیندیشند. در دوران نامزدی اصل موضوع، شناخت است. حتی اگر دوره نامزدی ثبت قانونی شده باشد و صیغه محرمیت جاری شده باشد، باز هم دختر و پسر باید روابط کنترلشده و سنجیدهای داشته باشند؛ چراکه ممکن است که این نامزدی به هم بخورد یا دختر باردار شود که در هر دو صورت، مشکلات بسیاری برای آنها به وجود میآید و البته این مسایل در فرهنگ ما بسیار پررنگتر و مشکلسازتر خواهد بود.
بهترین مدت برای دوران نامزدی را چقدر میدانید؟
دوره نامزدی باید نه کوتاهمدت باشد و نه آن قدر طولانی باشد که مثل سریال «جراحت» مشکلات و تبعات زیادی را به همراه داشته باشد. مناسبترین زمان به نظر من 6 ماه است و در این زمان دختر و پسر باید به صورت معقول و معمول، با شرط شناخت از هم، با یکدیگر رابطه داشته باشند. این کار بسیار سختی است اما اگر دختر و پسر جوان به اصل واقعیتگرایی معتقد باشند، برای داشتن آیندهای بهتر سعی خواهند کرد روابط خود را سنجیده و محدود کنند.
حالا اگر به هر دلیلی، مثلا شبیه به همین چیزی که در «جراحت» میبینیم، این اتفاق بیفتد و دختر در دوران نامزدی باردار شود، باید چه کار کرد؟
قطعا تحت چنین شرایطی باید خانواده را در جریان گذاشت اما برخی از خانوادهها به دلیل تعصباتی که دارند، نمیتوانند چنین موضوعی را پذیرا باشند و سریع واکنش نشان میدهند. بنابراین لازم است که دختر و پسر این موضوع را با یک روانپزشک یا مشاور مطرح کنند و آن مشاور با شیوه مناسب خانواده را در جریان بگذارد و به آنها آموزشهای لازم را بدهد.
به نظر شما ازدواجهای فامیلی ازدواجهای موفقی هستند؟
به اعتقاد من اصل ازدواج باید بر مبنای شناخت طرفین از یکدیگر باشد و چنین موضوعی صحت ندارد که ازدواجهای فامیلی موفقتر هستند. بسیاری از خانوادهها به صرف اینکه دختر و پسرشان با هم بزرگ شدهاند و سالهاست همدیگر را میشناسند با ازدواج آنها موافقت میکنند و وقتی که آنها وارد زندگی میشوند تازه متوجه تفاوتها و اختلافنظراتشان میشوند و اینجا نقطه شروع اختلافات خانوادگی است.
معمولا این ازدواجها، چشموگوش بسته است و افراد فقط شناخت ظاهری از هم دارند اما نکته مهم این است که آنها تصور میکنند همدیگر را میشناسند. چنین تصورهای غلطی، جوانان را از مسیر شناخت دور میکند و زمانی که وارد زندگی میشوند، تازه متوجه تفاوتهایشان میشوند و اختلافهایشان شروع میشود.
مشکلی که در ازدواجهای فامیلی زیاد دیده میشود، این است که مشکلات زن و شوهر سریع به خانوادهها کشیده میشود و مشکلات را دوچندان میکنند. از سوی دیگر، بسیاری از اختلافهای خانوادگی نیز در روابط زن و مرد تاثیرگذار است و ممکن است روابط آنها را تیره کند. همچنین بسیاری از مسایلی که در ازدواجهای فامیلی به وجود میآید به دلیل آنکه سبب برهم خوردن روابط فامیلی نشود، مسکوت میماند و چه بسا افرادی سالیان سال با مشکلی زندگی میکنند و از آن رنج میبرند اما از ترس فامیل آن را به زبان نمیآورند. مساله دیگر در ازدواج فامیلی، مشاوره ژنتیک است. به اعتقاد من، حتیالمقدور باید ازدواج فامیلی صورت نگیرد مگر اینکه بر مبنای شناخت صحیح باشد و بعد از آن حتما باید زوجین از خدمات مشاوره استفاده کنند و علاوه بر آن مشاوره و آزمایشهای ژنتیک نیز اهمیت دارد.
بهترین مدت نامزدی
گفتگو با دکتر سید علی احمدیابهری، روانپزشک
به نظر شما روابط دختر و پسر در دوران نامزدی چگونه باید باشد؟
اصل مهم در دوران نامزدی، شناخت دو طرف از یکدیگر است. این شناخت شامل آگاهی لازم از تمام اجزای شخصیت طرف مقابل است؛ به گونهای که جنبههای مختلف فرهنگی، اجتماعی و حتی طبقات اجتماعی دختر و پسر نزدیک به هم باشد. دختر و پسری که با هم آشنا میشوند و دوران نامزدی را شروع میکنند، باید شناخت از یکدیگر را مقدم بر هر مساله دیگری بدانند و روابطشان بر مبنای همین اصل شکل بگیرد.
یعنی روابط دختر و پسر در دوران نامزدی باید کنترلشده باشد؟
البته! درست است که دختر و پسری که جوان هستند با وضعیت هورمونی و هیجانیای که دارند به سمت همدیگر تمایل زیادی دارند و بسیار سخت است که احساسات و غرایزشان را کنترل کنند اما آنها باید به آیندهای که در پیش خواهند داشت، بیندیشند. در دوران نامزدی اصل موضوع، شناخت است. حتی اگر دوره نامزدی ثبت قانونی شده باشد و صیغه محرمیت جاری شده باشد، باز هم دختر و پسر باید روابط کنترلشده و سنجیدهای داشته باشند؛ چراکه ممکن است که این نامزدی به هم بخورد یا دختر باردار شود که در هر دو صورت، مشکلات بسیاری برای آنها به وجود میآید و البته این مسایل در فرهنگ ما بسیار پررنگتر و مشکلسازتر خواهد بود.
بهترین مدت برای دوران نامزدی را چقدر میدانید؟
دوره نامزدی باید نه کوتاهمدت باشد و نه آن قدر طولانی باشد که مثل سریال «جراحت» مشکلات و تبعات زیادی را به همراه داشته باشد. مناسبترین زمان به نظر من 6 ماه است و در این زمان دختر و پسر باید به صورت معقول و معمول، با شرط شناخت از هم، با یکدیگر رابطه داشته باشند. این کار بسیار سختی است اما اگر دختر و پسر جوان به اصل واقعیتگرایی معتقد باشند، برای داشتن آیندهای بهتر سعی خواهند کرد روابط خود را سنجیده و محدود کنند.
حالا اگر به هر دلیلی، مثلا شبیه به همین چیزی که در «جراحت» میبینیم، این اتفاق بیفتد و دختر در دوران نامزدی باردار شود، باید چه کار کرد؟
قطعا تحت چنین شرایطی باید خانواده را در جریان گذاشت اما برخی از خانوادهها به دلیل تعصباتی که دارند، نمیتوانند چنین موضوعی را پذیرا باشند و سریع واکنش نشان میدهند. بنابراین لازم است که دختر و پسر این موضوع را با یک روانپزشک یا مشاور مطرح کنند و آن مشاور با شیوه مناسب خانواده را در جریان بگذارد و به آنها آموزشهای لازم را بدهد.
به نظر شما ازدواجهای فامیلی ازدواجهای موفقی هستند؟
به اعتقاد من اصل ازدواج باید بر مبنای شناخت طرفین از یکدیگر باشد و چنین موضوعی صحت ندارد که ازدواجهای فامیلی موفقتر هستند. بسیاری از خانوادهها به صرف اینکه دختر و پسرشان با هم بزرگ شدهاند و سالهاست همدیگر را میشناسند با ازدواج آنها موافقت میکنند و وقتی که آنها وارد زندگی میشوند تازه متوجه تفاوتها و اختلافنظراتشان میشوند و اینجا نقطه شروع اختلافات خانوادگی است.
معمولا این ازدواجها، چشموگوش بسته است و افراد فقط شناخت ظاهری از هم دارند اما نکته مهم این است که آنها تصور میکنند همدیگر را میشناسند. چنین تصورهای غلطی، جوانان را از مسیر شناخت دور میکند و زمانی که وارد زندگی میشوند، تازه متوجه تفاوتهایشان میشوند و اختلافهایشان شروع میشود.
مشکلی که در ازدواجهای فامیلی زیاد دیده میشود، این است که مشکلات زن و شوهر سریع به خانوادهها کشیده میشود و مشکلات را دوچندان میکنند. از سوی دیگر، بسیاری از اختلافهای خانوادگی نیز در روابط زن و مرد تاثیرگذار است و ممکن است روابط آنها را تیره کند. همچنین بسیاری از مسایلی که در ازدواجهای فامیلی به وجود میآید به دلیل آنکه سبب برهم خوردن روابط فامیلی نشود، مسکوت میماند و چه بسا افرادی سالیان سال با مشکلی زندگی میکنند و از آن رنج میبرند اما از ترس فامیل آن را به زبان نمیآورند. مساله دیگر در ازدواج فامیلی، مشاوره ژنتیک است. به اعتقاد من، حتیالمقدور باید ازدواج فامیلی صورت نگیرد مگر اینکه بر مبنای شناخت صحیح باشد و بعد از آن حتما باید زوجین از خدمات مشاوره استفاده کنند و علاوه بر آن مشاوره و آزمایشهای ژنتیک نیز اهمیت دارد.
6 باور نادرست درباره ازدواج
توجه به عوامل پیشبینیکننده آینده ازدواج بسیار عاقلانه است؛ عواملی از قبیل ارتباط خوب، مهارتهای حل مشکل، تشابه و همانندی ارزشها و عقاید. جستجوی چنین ارتباطی و چنین همسری که این مهارتها و قابلیتها را داشته باشد عاقلانه است اما از آنجا که موفقیت در ازدواج را نمیتوان تضمین کرد، برای کم کردن محدودیت این تفکر میتوان اینگونه اندیشید که هیچ راهی برای تضمین خوشبختی پیش از ازدواج میسر نیست اما باید سعی کافی را در این زمینه کرد و از باورهای غلط موجود در جامعه پرهیز نمود.این هفته نگاهی میاندازیم به 6 باور شایع اما نادرست درباره ازدواج.
اشتباه اول: عشق کافی است
خیلیها فکر میکنند عشق و دوست داشتن برای شروع یک زندگی کافی است. این یک فکر نادرست و یک باور غلط است. افراد فکر میکنند که مثلاً اگر تناسب فرهنگی یا خانوادگی نداریم اشکالی ندارد، ما خیلی همدیگر را دوست داریم و این برای اینکه خوشبخت شویم کافی است و بقیه مسایل هیچکدام مهم نیست. اینها حرفهایی است که ما در مشاوره ازدواج وقتی به طرفین میگوییم که شما به درد هم نمیخورید، میشنویم. باید بگویم تجربه ثابت کرده که عشق بستر کافی و توانمندی برای حل تمام مشکلات زندگی نیست. بسیاری از اوقات در یک ازدواج غلط اساسا عشق از بین میرود چون بسیار شکننده است و گاهی همین عشق در ازدواج غلط تبدیل به نفرت میشود و آدمهایی که زمانی عاشق هم بودند، حتی پس از جدایی نیز با شنیدن اسم هم ناراحت و منقلب میشوند.
اشتباه دوم: آنچه یافت مینشود، آنم آرزوست
یکی دیگر از باورها این است که ما باید حتما یک آدم کامل را پیدا کنیم تا بتوانیم عاشق او شده و با او زندگی کنیم. در حالی که اصولا چنین چیزی وجود خارجی ندارد و ما یک آدم ناکامل را پیدا خواهیم کرد همانطور که خودمان آدم کاملی نیستم. اصولا انسان از ماهیت مادی برخوردار است و در طبیعت که ماهیت مادی دارد زندگی میکند و ماده اصولا نسبی است و نه مطلق، بنابراین یک موجود مادی و نسبی در یک ظرف مادی و نسبی مانند طبیعت هرگز نمیتواند کامل و مطلق باشد و این فکر صددرصد غلط است. افراد باید یک آدم به نسبت خوب که به آنها میخورد پیدا کنند و نه یک آدم کامل. همانطور که خودمان هم یک فرد به نسبت خوب هستیم و ضعفهای خودمان را داریم. اما از آنجا که نکات خوب ما بیشتر است یک فرد به نسبت خوب میشویم.
اشتباه سوم: هنوز آمادگیاش را ندارم
باور غلط دیگر این است که من تا زمانی که خودم به عنوان یک همسر کامل نشدهام تمایلی به ازدواج ندارم. حتما یک بخشی از مهارتهای همسر بودن مربوط به دوران کودکی ما میشود که ما والدینمان را به عنوان الگوی همسر بودن میبینیم و این نقش را از آنها یاد میگیریم و به تدریج وقتی بزرگتر شده وارد جامعه میشویم. این الگوها را در شکلهای گوناگون میبینیم، درونی میکنیم و میآموزیم، تا زمانی که وقت ازدواج فرا میرسد. دقیقا یک بخش عمده از این نقش را زمانی یاد میگیریم که در جایگاه همسری قرار میگیریم. یعنی نمیشود پیش از اینکه در جایگاه نقشی قرار بگیریم بتوانیم بهطور کامل آن نقش را ایفا کنیم. بنابراین چنین باوری صددرصد غلط است که پیش از ازدواج بتوان به عنوان یک همسر نقشی را یاد گرفت و بعد ازدواج کرد.
اشتباه چهارم: تا مهارتهای ارتباطیام کامل نشود ازدواج نمیکنم
باور غلط دیگر این است که افراد میگویند ما پیش از ازدواجمان باید ثابت کنیم که ارتباط کامل و موثری داریم و بعد ازدواج کنیم در حالی که قطعا چنین چیزی میسر نیست. ما میتوانیم پیش از ازدواج، مقداری از مهارتهای ارتباطی را یاد بگیریم و بعد در دوره آشنایی که داریم مقداری از این مهارتهای ارتباطی را در عمل شناسایی کنیم و به کار ببندیم و موانع موجود در خودمان را برای اجرای این مهارتها شناسایی و برطرف کنیم. اما حقیقت امر این است که باز ما چون هنوز در جایگاه همسری قرار نگرفتهایم، هنوز این مهارتها به شکل کامل و دقیق نمیتواند از ما صادر شود مگر اینکه ما در جایگاه همسری قرار بگیریم و این مهارتها را به تدریج یاد بگیریم و باز هر بار صحنههایی وجود دارد که این مهارتها را از ما میطلبد و هیچ وقت این ارتباط پیش از ازدواج آموخته نمیشود.
اشتباه پنجم: همسرم باید متفاوت باشد
باور غلط دیگری که در انتخاب همسر و دوست داشتن وجود دارد این است که من باید با کسی ازدواج کنم که خصوصیات شخصیتاش متضاد با من باشد. در واقع ما دو جور جاذبه داریم. یک جاذبه تشابهات که ما جذب آدمهایی میشویم که شبیه خودمان هستند و یک جاذبه تفاوتها که ما جذب آدمهایی میشویم که با ما متفاوتند. اما باید بدانید که این تفاوتها ابتدا به ساکن خیلی جذاب و جالباند برای مثال همیشه این طوری است که یک آدم سرحال، معاشرتی و پرشروشور جذب آدمی آرام میشود و پیش خودش فکر میکند که چقدر این فرد آدم باشخصیتی است که میتواند هیجاناتش را کنترل کند برخلاف من که نمیتوانم این کار را بکنم.
از طرف دیگر هم یک آدم آرام و درونگرایی که به راحتی نمیتواند ارتباط برقرار کند، جذب یک آدم پر شر و شور و معاشرتی میشود که به راحتی میتواند با دیگران ارتباط برقرار کند. اما افراد باید بدانند که این جاذبه تفاوتها برای یک عمر زندگی نمیتواند جالب باشد. برای اینکه این دو نفر آنقدر با هم متفاوتند که وقتی کنار هم قرار میگیرند هر دو اذیت میشوند و هر دو احساس تنهایی میکنند.
اشتباه ششم: ازدواج آسانتر از این حرفهاست
باور غلط دیگر این است که افراد فکر میکنند انتخاب همسرکاری ندارد. ما یک شخص را خیلی اتفاقی میبینیم، خوشمان میآید و احساس علاقه میکنیم، پس میتوانیم با او ازدواج کنیم.
قطعا این باور غلطی است. انتخاب همسر یک امر کاملا دقیق، منطقی و حساب شده است که حتما باید در محاسبات ما جا بگیرد و مورد قبول واقع شود. یعنی افراد باید با هم تناسب خانوادگی، فرهنگی، اعتقادی، اقتصادی، اجتماعی و... داشته باشند تا بتوانند ازدواج کنند وگرنه خود دوست داشتن در یک ازدواج غلط آسیب میبیند و از بین میرود.
مشاوره بعد از ازدواج به چه دردی میخورد؟
گفتگو با دکتر رسول روشن، روانشناس و مشاور خانواده
در گذشتهای نه چندان دور، وقتی دختر و پسری میخواستند ازدواج کنند، آنقدر خانوادهها همدیگر را میشناختند و از مشخصات یکدیگر پرسوجو میکردند که حداقل شرط هم کفوبودن و هماهنگ بودن زوجین به خوبی رعایت میشد اما مشکلات زوجین امروزی به جز تشابه فکری و فرهنگی به عواملی بازمیگردد که پس از ازدواج رخ مینماید. متاسفانه تمام هم و غم خانوادهها این است که تا مرحله ازدواج فرزندان شان همهچیز به خوبی و خوشی پیش برود؛ مراسم خواستگاری و بلهبرون، عقد و عروسی و خریدهای کمرشکن آن. اما بعد از ازدواج چهطور؟ آیا چون سن بلوغ را پشتسر گذاشتهاند و آدمهای بزرگی شدهاند، خودشان میتوانند مشکلات موجود در بین زوجین را حل کنند؟ آیا پدر و مادرهای ما پس از 20 یا 30 سال زندگی مشترک، با یکدیگر مشکلی ندارند؟ پای صحبتهای دکتر رسول روشن، روانشناس و مشاور و پژوهشگر کلینیک سلامت خانواده نشستیم تا درباره نقش مشاوره پس از ازدواج در تحکیم روابط همسران بدانیم.
آقای دکتر! چرا باید بعد از ازدواج هم مشاوره کنیم؟
چون مشاوره برای زوجین قبل، حین و بعد از ازدواج پایهگذاری شده است. قبل از ازدواج برای بررسی و تایید شرایط مشابه دختر و پسر یا زن و مردی که میخواهند پیوند زناشویی برقرار کنند، حین ازدواج برای فایق آمدن بر مشکلات خواسته و ناخواسته و پس از ازدواج برای تحکیم روابط زوجین، برای مشکلاتی که برای آنان به وجود میآید اما نمیدانند چگونه یا نمیتوانند آن را حل کنند.
بنابراین همه به مشاوره پس از ازدواج هم نیاز داریم؛ چه بیمشکل و چه مشکلدار؟
بله. البته در افراد مختلف، شدت و ضعف دارد. بعضی از افراد مشکل بیشتری دارند و بعضی کمتر. به هر حال مشکل در خانواده به وجود میآید.
چه مشکلاتی در بین خانوادهها، در روابط زوجین در کشور ما و براساس تجربه شما شایع است؟
اگر بخواهم سه مورد از شایعترین مشکلات را بگویم، اول از همه باید به کمبود یا نبود شناخت و آگاهی نسبت به عواطف و احساسات طرف مقابل یا به عبارتی نشناختن شخصیت ویژه هر فرد و شخصیت مخصوص به جنس مقابل اشاره کنم. مثلا بیشتر مردان ما نمیدانند که خانمها اصولا موجودات عاطفی و حساساند، از نظر جسمی و روحی، ظریفاند و باید به طور متفاوتی نسبت به مثلا پدر و برادر خود یا دوست و همکار ادارهاش با او رفتار کنند. بیشتر زنان ما نمیدانند که مردان چه میخواهند و نسبت به چه موضوعی حساساند و چه عملی آنها را نسبت به همسرشان بیعلاقه میکند.
چرا اینگونه است؟
به این علت که بیشتر افراد دیگران را با اشخاصی مقایسه میکنند که رفتار آن اشخاص برایشان از زمان کودکی، تعریف شده است. مثلا میگویند: «والله ما خواهرمان را دیدیم، مادرمان را دیدیم، و هیچکدام اینطور نبودند.» و در حقیقت میخواهند همسرشان را با دیگران مقایسه کنند. علاوه بر اینکه جنس شخصیت و عاطفه زنان را نمیشناسند، درباره همسر خود هم به نادرستی قضاوت میکنند و با مقایسه با زنان بستگان خود، نتیجه اشتباه به دست میآورند. این افراد و در حقیقت همه پسران و مردان و دختران و زنان ما باید به گونهای تربیت شوند و باید به گونهای به آنان آموزش داد که شیوه رفتار درست با همسر خود را یاد بگیرند. نباید جبههگیری کنند و نباید مادر و خواهر یا پدر و مادر خود را با طرف مقابل مقایسه کنند. هر فردی نقاط ضعف و قوت و نقاط مثبت و منفی دارد.
مشکل بعدی از بین سه مشکلی که قرار است بگویید، چیست؟
مشکل دوم خانواده است. خانواده به این معنی که زوجین معمولا نمیدانند روابط خود را با خانواده خود یا خانواده همسرشان چگونه تنظیم کنند و در این رابطه چگونه تعادل را برقرار کنند. ممکن است انواعی از روابط خانوادگی وجود داشته باشد که مشکل زوجین را افزایش دهد. مثلا یکی از زوجین به خانواده خود توجه بیشتری میکند یا میخواهد با خانواده خود معاشرت داشته باشد اما طرف دیگر این رابطه با این کار مخالف است یا بامعاشرتهای زیادی مخالف است. اینجا باید بین خواستهها و رفتارهای زوجین تعادل برقرار کرد. باید بدانند با خانواده خود و همسرشان چگونه رفتار کنند تا ضمن احترام گذاشتن به افراد مختلف خانوادهها، در عین حال مهارتهای زندگی مانند خشم، عزت نفس و نه گفتن را بیاموزند. چون زوجینی که به ویژه تازه ازدواج کردهاند، جواناند و همه توقع احترام از آنان را دارند، ممکن است در انجام وظایف خود و رفتار با دیگران دچار نقص و کوتاهی شوند، در حالی که باید همه برنامهها و همه روابط خود را با زندگی خانوادگی خود تنظیم کنند.
و مشکل شایع سوم؟
مشکل سوم هم مشکل اقتصادی است.
یعنی فقر و بیپولی؟
نه اصلا. مشکل اقتصادی حتی گریبان خانوادههای مرفه و متوسط را هم میگیرد. منظور از مشکل اقتصادی یعنی تفاهم نداشتن در برنامهریزی اقتصادی؛ مثلا خانمها ممکن است به علت اینکه به اصطلاح دستشان در خرج نیست، فشار مالی زیادی بر همسرشان وارد کنند و از طرفی به دلیل نبود امکانات مالی فوری به ویژه برای فوق برنامهها اختلاف بین زوجین ظهور مییابد یا شعلهور میشود. یا اینکه خانم بخواهد کاری بیرون از خانه داشته باشد و همسر او مخالفت میکند. در حقیقت استقلال مالی خانمها ممکن است برایشان دردسرساز شود و برخی از آقایان موافق این موضوع نباشند. یکی از مشکلات اقتصادی به ویژه در زمینه اشتغال زنان، نداشتن توانایی در زمینه مدیریت زمان است یعنی خانمهای شاغل نمیتوانند زمان را مدیریت کنند و در نتیجه نمیتوانند وظایف همسری و مادری را به خوبی انجام دهند. همچنین برخی خانمها به رغم اشتغال و درآمد، نمیتوانند مدیریت مالی خوبی داشته باشند و از طرفی اموال و داراییهای شخصی خود را برای خود نگه میدارند و به داخل خانواده نمیآورند.
راه حل این است که من باید به ما تبدیل شود. منیت ماست که موجب بروز مشکل و جدایی زوجین از یکدیگر و افراد دیگر خانواده میشود.
آیا درباره روابط زناشویی، مشاوره پس از ازدواج، اقدامی میکند؟
بله، دقیقا. با توجه به اینکه یکی از معضلات مهم زوجین، اختلال در روابط زناشویی است و با توجه به اینکه جایی در جامعه برای ارایه اطلاعات مفید و دقیق و علمی و معتبر در این زمینه وجود ندارد، مشاوره برای تنظیم روابط زناشویی و ارایه اطلاعات مناسب جنسی به زوجین، از اهمیت زیادی برخوردار است البته باید رعایت شأن و تشابه یا تفاوت فرهنگی زوجین یا شرم و حیایی که افراد دارند صورت گیرد اما این موضوع در کل سبب میشود تا از مجاری غیررسمی و غیرعلمی اطلاعات مهم روابط زناشویی، وارد باورهای زوجین نشود.
چرا این مشکلات، برای بعضی زوجین به وجود میآید و برای برخی دیگر به این صورت نیست؟
ببینید، همانطور که قبلا هم اشاره کردم، برمیگردد به شیوه نگرش افراد به یک موضوع مشترک. گاهی اوقات نگرش زوجین به یک موضوع از اساس اشتباه است. خوب باید به این افراد مشاوره و راه درست نشان داده شود. اما گاهی اوقات نگرش فرد به یک موضوع با همسرش متفاوت است. در اینجا حتما باید مشاوره پیش از ازدواج صورت گیرد و پس از ازدواج باید در پی راهکاری باشیم تا به کمک خودشان این مشکل را تعدیل کنیم یا نظرهایشان را به هم نزدیک کنیم. اینجا است که مشاوره پس از ازدواج به استحکام خانواده کمک میکند.
مشکلی که زیاد پیش میآید
طی این سالهای مشاوره، زیاد برایم پیش آمده که خانمی میآید نزد مشاور (حالا یا تنها یا با همسرش) و گله میکند که همسرش طی 10 یا 15 یا 20 سال، یک بار هم برای او کادو نخریده است! شوهر این خانم میگوید: «آخر، همسر من خودش شاغل است و شاید توان مالیاش از من هم بهتر است، دیگر چه کادویی، چه هدیهای؟ او میتواند برای خودش، بهترش را تهیه کند.» در همان حال شوهر گله میکند که همسرش این موضوع را به خانواده خودش هم گفته و حالا آنها هم او را مواخذه و سرزنش میکنند که چرا توجهی به دخترشان نمیکند. اینجا همه سه مشکلی که خدمتتان گفتم، وجود دارد. درست است که خانمهای شاغل به اصطلاح دستشان در جیب خودشان است و هر کدام بر اساس شغلشان در حدود متفاوتی، استقلال مالی دارند اما آقایان باید بدانند که زن، موجودی عاطفی است و نیاز به توجه و محبت دارد. گاهگاهی، هدیه خریدن برای همسرشان، به خاطر وابستگی مادی نیست بلکه بهانهای است برای توجه و محبت آقایان به همسرشان. این موضوع، کمتر در خانوادهها به پسران آموزش داده میشود. هنوز بسیاری از مردانی که متاهل هستند وابستگی بیشتری به خواهر و مادر خود دارند تا همسرشان و احساس میکنند اگر این کارها را انجام دهند، غرور و متانتشان کم یا شکننده میشود، یا سبک میشوند یا این کارها لوسبازی است. در حالی که برای دوام زندگی لازم است. از طرفی خانم خانه کار اشتباهی کرد و این موضوع را به خانواده خود گفت. این همان مشکل همسران در تنظیم روابطشان با خانواده خود یا همسرشان است. اصلا لزومی ندارد که این موضوعات جزیی به بیرون از محیط خانه درز کند و قرار بر این نیست که اجازه دهیم خانواده ما همسرمان را سرزنش و مواخذه کنند البته در نهایت احترام میتوانیم افراد پیرامونمان، دور و نزدیک، درجه یک یا وابستگان دورتر را توجیه کنیم که حدودشان در معاشرتها تا کجاست. از طرفی آقایان باید بدانند، این باور که چون همسرشان کار میکند و استقلال مالی دارد، ممکن است غرور آنها شکسته شود، کاملا نادرست است البته به شرطی که خانمها هم نگرش درستی به شغل و نقش آنها در برآورده کردن نیاز مالی خانواده داشته باشند. نباید این موضوع سبب شود که پول و امکانات شغلیشان، مایه منتگذاری به شوهرشان شود و روابط زناشویی قانونی و شرعی و عرفی، تحتالشعاع قرار گیرد. اینها نمونهای بسیار جزیی از کارهای بسیار انبوهی است که در مشاورههای پس از ازدواج برای اصلاح نگرش زوجین، آموزش مهارتهای زندگی و رفع سوءتفاهمها و اختلاف سلیقهها به کار گرفته میشود تا کیفیت زندگی مشترک افزایش یابد البته هستند آدمهایی که نه نگرش درستی دارند و نه مشاوره میکنند. خوب آنها میسوزند و میسازند و فرزندانی تربیت میکنند بدون مهارت زندگی و شاید هم دچار ناهنجاریهای رفتاری که آنان نیز در زندگی مشترک خود ممکن است دچار مشکل شوند.
چگونه دوران عقد موفقی را برنامه ریزی کنیم؟
انسان موجودی است اجتماعی و نخستین بستر فعلیت یافتن این ویژگی برترین مخلوق الهی، به طور قطع کانون مقدس خانواده است. خانواده اولین، مهمترین و پربرکت ترین نهاد اجتماعی در تاریخ فرهنگ و تمدن انسانی است.
در فرهنگ اسلامی، خانواده به مثابه دژی استوار و نهادی مقدس ، بیشترین مسئولیت را در رشد و تحول ، تربیت و تعالی و سعادت وجود انسان بر عهده دارد.
خانواده با پیمان ازدواج و پیوند همسری زن و مردی هوشمند و آگاه و برخوردار از بلوغ فکری و قابلیت های اجتماعی پایه گذاری می شود و این زوج ستون اصلی حیاتی ترین نهاد اجتماعی یعنی "خانواده" را تشکیل می دهد. بنابراین سلامت و سعادت جامعه به ازدواج به موقع و آگاهانه جوانان وابسته است. اما به رغم تمام ویژگی های مثبتی که ازدواج به موقع به همراه دارد، طولانی شدن دوران تحصیل، فقدان درآمد لازم برای تشکیل زندگی مشترک، انجام خدمت نظام وظیفه و مشکلاتی مشابه، ازدواج را برای جوانان مشکل تر ساخته و به ناچار بسیاری از افراد ، ناگزیرند تا تثبیت شرایط خود ، ازدواج به موقع را به تعویق بیندازند. بنابراین سعی می کنند دوران تحصیل خود را به پایان برسانند ، خدمت سربازی را بگذرانند ، در یک شغل مناسب مشغول به کار شوند ، پس انداز لازم را جمع آوری کنند و...و بعد برای ازدواج اقدام کنند.
به تعویق افتادن ازدواج در جوانان نه تنها آسیبهای روحی فراوانی به همراه دارد بلکه بسیاری از آسیب های اجتماعی مانند دوستی های خیابانی، دوستی های اینترنتی و بسیاری از انحرافات اجتماعی دیگر در جامعه شکل گیرد.
مسایلی که عنوان شد موجب می گردد بسیاری از جوانان به خصوص پسران، بعد از 30 سالگی بتوانند این شرایط مناسب را کسب کنند و به تبع آن و با ازدواج نکردن آنان، سن ازدواج دختران هم بالاتر می رود. به تعویق افتادن ازدواج در جوانان نه تنها آسیبهای روحی فراوانی به همراه دارد بلکه بسیاری از آسیب های اجتماعی مانند دوستی های خیابانی، دوستی های اینترنتی، روابط نادرست دختر و پسر وبسیاری از انحرافات اجتماعی دیگر در جامعه شکل گیرد.
لذا در این یادداشت سعی می گردد به جوانان توصیه شود که اگر در شرایطی هستید که مشکلات تحصیلی و شغلی و... داشته و از طرف دیگر نیاز به ازدواج را در خود احساس می کنند، با مشورت و صلاحدید والدین برای ازدواج اقدام کنید وتا زمان مهیا شدن شرایط لازم برای ازدواج دوران نامزدی و عقد خو را طولانی تر از افراد دیگر که دارای شرایط کامل ازدواج هستند، قرار دهید.
از طرف دیگر لازم است که حتما یک سری از اصول و موازین را در این دوران رعایت کنید تا طولانی شدن این دوران باعث ایجاد مشکلاتی برای خودتان و خانواده طرف مقابل نگردد.
در این بخش به ارائه نکاتی در مورد رفت و آمد در دوران عقد می پردازیم:
طبیعی است وقتی دختر و پسری به یکدیگر علاقه دارند و به عقد یکدیگر در می آیند، اشتیاق زیادی برای ملاقات یکدیگر دارند، اما باید در نظر داشت که اگر در ملاقاتها ناشیانه عمل شود و ضوابط خاصی برای آنها در نظر گرفته نشود، قطعا می تواند به ادامه روند سالم در دوران عقد لطمه بزند و زوجین جوان را در ادامه زندگی دچار مشکل کند و یا زندگی مشترک آینده آنها را دستخوش مخاطره کند. بنابراین رعایت این نکات ضروری به نظر می رسد:
1- تلاش شود که در ابتدای دوران عقد جهت وقت های ملاقات توافقی حاصل شود. این امر مانع بروز چالش های بعدی می گردد. مثلا پسر می تواند از همسر خود سوال کند که نظر خانواده شما در خصوص دفعات ملاقات چیست؟ و دختر هم پس از کسب نظر خانواده خود، نظر آنها را اعلام کند و یا نظری را اعلام کند که حاصل توافق او با خانواده باشد.
اگر در دوران عقد در ملاقاتها ناشیانه عمل شود و ضوابط خاصی برای آنها در نظر گرفته نشود، قطعا می تواند به ادامه روند سالم در دوران عقد لطمه زده و زوجین جوان را در ادامه زندگی دچار مشکل کند
در هر صورت خوب است برای دیدار، روزی مشخص قرار داده شود که داماد و عروس و خانواده آنها با یکدیگر جهت برنامه ملاقات، توافق کرده باشند. وجود چنین توافقی می تواند محاسن زیر را به همراه داشته باشد:
- تنظیم وقت ملاقات از قبل باعث می شود که کمتر احتمال اعتراض بین طرفین صورت گیرد زیرا این برنامه ریزی با مشارکت صورت گرفته است.
- به علت اطلاع خانواده عروس از زمان حضور داماد، تمهیدات لازم دراین خصوص به عمل آمده و لذا آمادگی لازم را جهت پذیرایی از وی دارا هستند.
- حفظ احترام متقابل نیز حاصل توافق در وقت ملاقات است. مسلما شرایط پذیرایی و تکریم از مهمان دعوت شده و با قرار ملاقات، بسیار بهتر و مناسب تر از مهمان سرزده است.
- به هم نخوردن برنامه خانواده عروس، حسن دیگر برنامه ریزی در ملاقات است.
فراهم کردن تمهیدات لازم برای ملاقات
برای انکه در دوران عقد دیداری موفق داشته باشید به این مطالب توجه کنید:
1- از رفت و آمدهای افرطی، وقت و بی وقت و برنامه ریزی نشده جدا خودداری کنید. طوری رفتار نکنید که هم خانواده شما و هم همسرتان از این همه رفت وآمد زبان به شکایت باز کنند.
2- به آراستن ظاهر خود توجه داشته باشید یعنی هم مرد باید ازلباسی مرتب و تمیز برای دیدار با همسر خود استفاده کند و هم زن به آرایش ظاهر، مو، چهره و لباس خود اهمیت دهد. گمان نکنید مثلا اگر 2 سال از دوران عقد شما گذشته است این مساله ضرورت ندارد.
3- قبل از دیدار، در صورت امکان به خانواده همسر خود خبر دهید. مثلا سوال کنید که آیا آمادگی لازم جهت پذیرایی شما را دارند یا خیر؟
4- بهتر است اوقاتی که با همسرتان ملاقات دارید ، منظم باشد حتی اگردوران عقد شما طولانی شده باشد. مثلا هفته ای یکبار، آن هم در بعد از ظهر یا غروب، در شبها یا روزهای جمعه. توجه به این مساله در عقدهای طولانی مدت باعث حفظ احترام همه افراد می گردد.
5- تهیه هدیه مناسب برای همسر در دوران عقد کاری است که باید به آن توجه شود. مراد از تهیه هدیه الزاما خرید چیزی گرانبها و پر زرق و برق نیست. بلکه منظور بیان احساسات گرم و صمیمانه به همراه یک هدیه کوچک حتی یک شاخه گل است.
6- اگر قرار است با همسر خود به گردش برنامه ریزی شده بروید، حتما به اندازه کافی پول بردارید. اصلا درست نیست که در دوران عقد انتظار هزینه کردن و تامین مخارج گردش را از ناحیه خانم داشته باشید. اگر پول به اندازه کافی ندارید سفر یا گردش را به تعویق بیندازید و آن را به موقعی مناسب منتقل کنید.
درس هائی از ازدواج حضرت زهرا و حضرت علی (علیه السلام)
از ماجرای ازدواج حضرت علی علیهالسلام و حضرت فاطمه علیهماالسلام نکات بسیار جالبی را میآموزیم که اگر خواهان سعادتیم و پیروی راستین اسلام ، بایستی تا مرز توان تلاش کنیم تا مراحل اول ازدواج بر مبنای صحیحی صورت گیرد، و دوم آنکه ساده زیستی در تمام شوون زندگی جامعه و بخصوص ازدواج راه یابد ، و گرنه قید و بندهای اجتماعی در امر ازدواج که بیشتر نشأت گرفته از فرهنگ غیر اسلامی و یا ساخته و پرداخته ی ذهنهای کوتاه مادی و اشرافی است چون غل و زنجیر بر دست و پای جوانان و والدین آنها میافتد و هر روز این غل و زنجیر بزرگتر و سنگینتر میشود ، تا جایی که امکان هر نوع حرکت صحیحی را میگیرد و حیات جامعه را به سوی نابودی میکشاند ، و بر فساد و نابسامانیهای روانی و مشکلات اخلاقی میافزاید.
درسهائی که از ازدواج حضرت علی و فاطمه زهرا علیهماالسلام میگیریم از این قرار است:
1- کفو و همتا بودن:
یکی از اصول اساسی و رازهای موفقیت ازدواج ، کفو و همتا بودن دختر و پسر با هم است ، زیرا تنها در صورت همتا و همشأن بودن دو زوج است که درک متقابل آنان از یکدیگر امکانپذیر است.
برخی تصور میکنند کفویت تنها به شرائط ظاهری از قبیل مسائل نژادی و یا وضعیت مادی و رفاهی بستگی دارد. در صورتی که چنین نیست، بلکه همتایی و هم سوئی آرمانها ، خواستها و تمایلات روحی و روانی افراد ، میزان آگاهیهای علمی و دینی و میزان تعهد عملی به مکتب و مذهب ، و ارزش نهادن به ویژگیهای اخلاقی و فرهنگی است.
اگر مسئله همتایی نبود ، بدون تردید دختران زیبایی در مدینه بودند که از ازدواج با حضرت علی علیهالسلام خرسند میشدند. اما او حتی از آنان خواستگاری هم نکرد و برای حضرت فاطمه علیهماالسلام نیز خواستگاران فراوانی بودند امّا حضرت فاطمه علیهماالسلام و پیامبرصلیالله علیه وآله به این وصلتها راضی نشدند تنها حضرت فاطمه علیهماالسلام و روح والای او بود که زیباییها و شکوه معنوی حضرت علیعلیهالسلام را درک میکرد . در این مورد پیامبر اکرم صلیالله علیه وآله فرمودند: اگر خدا علی را نمیآفرید برای فاطمه کفو و همتایی وجود نداشت. (1)
2- خواستگاری بدون واسطه
خواستگاری بدون هیچ تشریفات و حضور واسطه انجام شد و حضرت علی علیهالسلام شخصاً به خواستگاری حضرت فاطمه علیهماالسلام از پیامبر صلیالله علیه وآله اقدام نمود.
3- شرط اول : رضایت دختر
پیامبر گرامی صلیالله علیه وآله بدون رضایت دخترش حضرت فاطمه علیهاالسلام به خواستگار پاسخ مثبت نداد.
4- قناعت
در تهیه جهیزیه به ضروریترین و ابتدائیترین وسائل زندگی در آن عصر بسنده شد، از سیرت پیامبر اسلام صلیالله علیه وآله میآموزیم که بایستی در الگوی مصرف تجدید نظر کنیم و در زندگی فناپذیر و زودگذر دنیا به حداقل ممکن قناعت ورزیم تا از گذرگاه پرهیاهوی زندگی سبکبار بگذریم و تن به بردگی این و آن ندهیم.
مگر حضرت فاطمه علیهاالسلام دختر پیامبر صلیالله علیه وآله رهبر بینظیر مسلمانان نبود؟ مگر از نژاد بنیهاشم یعنی اصیلترین و شریفترین تیرههای عرب به حساب نمیآمد؟ مگر مادرش حضرت خدیجه علیهماالسلام ثروتمندترین زن عرب در عصر خویش نبود؟ مگر از همه جهات علمی فردی آگاهتر و اندیشمندتر از همگان نبود؟ مگر پیامبر گرامی اسلام صلیالله علیه وآله نمیتوانست جهیزیه زیادی را همراه دخترش کند؟
پاسخ همه این سوالات «مثبت» است اما منش و روش پیامبر عظیم الشأن اسلام صلیالله علیه وآله و خاندانش بر ساده زیستی استوار است . (2)
متأسفانه در برخی خانوادهها به خصوص قشر مرفه جامعه جهیزیه دخترانشان نمایشگاه بینالمللی کاملی است از لوازم خانگی داخلی و خارجی که برقش چشمهای ظاهربین را خیره میکند.
5- مهیا کردن خانه برای ورود عروس
اکنون ببینیم علی بن ابیطالب علیهالسلام شهسوار اسلام و محبوبترین مردان و نزدیکترین آنان در نزد خدا و رسول خدا چه داشت و چه تهیه کرد:
ابن شهر آشوب در مناقب نقل میکند: که حضرت علیعلیهالسلام نیز اتاق خود را برای عروسی آماده کرد. بدین ترتیب که:
ابتدا مقداری ماسه کف اطاق پهن کرد و چوبی هم تهیه نمود به دو طرف اتاق وصل کرد تا لباسهای خود را روی آن بیندازد، و یک پوست گوسفند هم کف اتاق انداخت، و یک بالش نیز که داخلش را از لیف خرما پر کرده بودند در آنجا نهاد. (3) همین .
پی نوشت ها :
1- ینابیع الموده، ص 177 و 237.
2- زندگانی فاطمه زهرا علیهاالسلام تألیف محمد قاسمپور با مقدمه آیتالله مرعشی نجفی ص47.
3- زندگانی حضرت فاطمه علیهماالسلام و دختران آنحضرت مولف سیدهاشم رسولی محلاتی ص56.
منبع:کتاب شفیعه ی محشر یا مظلومه ی پیامبر – نوشته سید عبدالله حسینی دشتی
عشق زنجیرهای؛ نشانه ناپختگی
شاید بسیاری از افراد تا موضوع ازدواج پیش می¬آید یاد مشکلات مالی حول و حوش آن بیفتند، اما آیا دغدغه¬های مربوط به ازدواج صرفاً به مسایل مالی محدود می¬شود یا مسایل مهم تری برای آماده کردن افراد برای ازدواج وجود دارد؟ در این رابطه با دکتر محسن ایمانی، روان¬شناس، عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس و عضو همکار با کلینیک سلامت خانواده گفتگو کردهایم.
سوال اول من این است که یک جوان چه طور می¬تواند متوجه شود که برای ازدواج آماده است یا نه؟
از ابعاد مختلف میشود به امر ازدواج نگاه کرد. یک بعد، فیزیولوژیک است یا همان نیازهای غریزی که باید به آنها پاسخ داد. خود نیاز جنسی نشانه¬ تمایل به ازدواج است. طبیعی است که در تربیت دینی هم بهعنوان موضوعی طبیعی به آن نگاه شده و توصیه می¬کنند که برای جوانان خودتان، زمینه¬ ازدواج را فراهم کنید که افراد در روند زندگی اجتماعی قرار بگیرند. زمانی که نیازهای فیزیولوژیک تامین نشود، فرد نمی¬تواند از تعادل برخوردار باشد. همانطور که فردی که گرسنه است، اگر غذا نخورد امکان عصبانی شدنش زیادتر است. این نیاز در دسته¬ اول نیازها قرار می¬گیرد و برخی نظریهپردازان از این نیاز بهعنوان نیاز اولیه یاد می¬کنند. این احساس نیاز یک نشانه است که اولین گام برای آمادگی ازدواج است.
و پس از بلوغ جسمی به چه عوامل دیگری در آمادگی برای ازدواج باید توجه داشت؟
صرف احساس نیاز فیزیولوژیک کافی نیست چون ممکن است فرد آمادگی¬های دیگری را پیدا نکرده باشد. به عنوان مثال فردی که بلوغ زودرس دارد اما به رشد ذهنی نرسیده هنوز آن تناسب لازم برای ازدواج را پیدا نکرده است لذا آن چیزی که در اسلام ملاک ازدواج هست، بعد از داشتن بلوغ جنسی یا نکاح، بلوغ فکری است. مثلاً یکی از نشانه¬های این موضوع این است که دیگران ما را به عنوان مشاور انتخاب کنند و راه¬حل¬هایی که فرد ارایه می¬کند مورد استفاده قرار بگیرد یا به عنوان راه¬های خوب از آن یاد بکنند. نشانه¬ دیگر اینکه مسایل زندگی را که به صورت روزمره با آن سرو کار دارد بتواند حل کند. بلوغ فکری فرد را به این سمت می¬کشاند که فلسفه¬ دقیق¬تری در مورد زندگی خود به دست آورد و یک جهان¬بینی خاصی را انتخاب کند.
بعضی کارشناسان از «هوشمندی» بهعنوان یکی از مقدمات ازدواج یاد میکنند. این «هوشمندی» یعنی چه؟
یعنی اینکه فرد ببیند آیا به صورت موفق میتواند مسایل اجتماعی را دریافت کند و متناسب با آن رفتار کند؟ به نظر من خود هوش هم یک عامل مهم میتواند باشد. هوش در روانشناسی برآیند استعدادهای عالی ذهنی یا برآیند استعدادهای ذهن است لذا فردی که باهوش است، زودتر به درک روابط میرسد و قدرت تجزیه و تحلیل بهتری را دارد و در نتیجه زودتر به نتیجه میرسد. فردی که میخواهد با دیگری ازدواج بکند، لازم است از بهره هوشی مناسبی برخوردار باشد. متناسب بودن بهره هوشی زن و مرد هم مهم است. بعضی از روانشناسان گفتهاند بهتر است بهره هوشی زن و مرد مساوی باشد و بعضی دیگر گفتهاند بهره هوشی مرد بهتر است کمی بیشتر از زن باشد تا امکان اعتماد به مرد را بیشتر کند. در مطالعهای 407 زوج عقبمانده را بررسی کردند، حاصل زندگی آنها 401 فرد عقبمانده و 6 تا بچه با هوش متوسط بود.
آیا توجه به بحث هوش به این معنی است که فردی که هوش پایینی دارد نباید ازدواج کند؟
خیر، بلکه موضوع این است که فردی که تفکر باز دارد و در انتخابهایش خوب عمل میکند بهتر است با فردی متناسب با خودش ازدواج کند. فرد باهوش اگر با فردی کمهوش ازدواج کند، میتوانند مشکل داشته باشند. داشتن هوش مناسب برای ازدواج نکتهای است که فرد باید به آن توجه کند.
فرض کنیم که فردی هوش متوسط رو به بالایی دارد. آیا این موضوع برای شروع زندگی و ازدواج کفایت میکند یا به مسایل دیگری هم باید توجه شود؟
در کنار IQ، هوش عاطفی یا EQ هم لازم است. اینکه فرد احساس میکند قدرت ابراز عاطفه نسبت به دیگران را دارد، قدرت درک عواطف دیگران را دارد، میداند هیجانات خودش را چگونه کنترل کند، کجا آنها را ابراز کند، درجه و شدتی که در ابراز عواطف دارد چیست و چگونه باید باشد. اینها همه نشان از پختگی فرد در بعد عاطفی دارد. گاهی اوقات بعضی افراد عواطف شدید یا عشقهای وافر دارند. خود این مساله عدم کنترل عواطف که تا کسی را میبیند دلش میرود، امروز به این علاقه دارد، فردا به فردی دیگر، به قولی عشقهای زنجیرهای دارد، نشانه عدم پختگی در بعد عاطفی است. این افراد خیلی دلبسته زندگی و یک فرد نیستند. یک مثال در این مورد فردی است که پدرش فوت شده بود و در نتیجه خانواده میترسید بلایی سرش بیاید. نمیگذاشتند مدرسه برود و در نتیجه معلم به خانه میآوردند تا به او درس بدهد. او به لحاظ هوش، خود را در حد فیلسوف مطرح میکند اما 3 تا زن میگیرد و هر 3 رهایش میکنند و میروند. خودش در این زمینه میگوید تقصیر زنها نبود، من بلد نبودم با اینها زندگی کنم، یعنی به نوعی آدم از این حرف متوجه میشود که او نسبت به داشتن یک کاستی در هوش عاطفی اذعان میکند. به لحاظ IQ توانسته خودش را برساند در حد یک فیلسوف ولی در هوش هیجانی دچار مشکل شده است.
اگر امکان دارد بیشتر باز کنید که منظور از برخورداری از هوش عاطفی برای آمادگی برای ازدواج چیست؟
منظور این است که آیا ما قادر هستیم به همسری که میخواهیم با او زندگی کنیم، مهر بورزیم؟ آیا میتوانیم وقتی صاحب فرزند شدیم، بچههایمان را دوست بداریم؟ آیا میتوانیم نسبت به انسانها مهربان باشیم؟ اینها نکات مهمی است که باید فرد در خودش بیابد. افرادی که هنوز این احساسات را پیدا نکردهاند، نمیتوانند کسی را دوست بدارند، به سن ازدواج نرسیدهاند. نکتهای را اریک فروم از پیروان مکتب روانکاوی، میگوید که گاهی فرد، دیگری را دوست دارد، انتخاب همسر میکند و این دوست داشتن در حد جاذبههای بدنی و زیباییهای ظاهری است. او میگوید اما عشق بالاتر از این حرفهاست. زمانی که شیفتگی با فداکاری، صمیمیت و محبت همراه میشود، این مفهوم عشق را میسازد. آنچه برای ازدواج اهمیت دارد، این است که فرد به زمینههای دوست داشتن دیگران رسیده باشد.
مقایسه تأثیر ازدواج بر زنان و مردان
شاید بتوان گفت که بهطورکلی، مردان متاهل از مردان مجرد سالمترند اما در خصوص زنان، منافع ازدواج برای سلامت کاملا بستگی دارد به سلامت ازدواج. بررسیهای متعدد نشان دادهاند که ازدواج برای سلامت مردان مفید است اما برای زنان، این تصویر وضوح کمتری دارد و برخی از بررسیها بیانگر آن بودهاند که ازدواج اصلا تاثیری بر سلامت زنان ندارد. با این حال، براساس یک بررسی جدید، معلوم شده است زنانی که ازدواجشان کاملا راضیکننده است، سلامت قلبی بهتر، سبک زندگی سالمتر و مشکلات عاطفی کمتری دارند.
دکتر لیندا گالو که با همکاراناش این تحقیق جدید و جالب را انجام داده است، میگوید: «زنان با ازدواج مطلوب از متاهل بودن سود میبرند. این زنان با احتمال کمتری در آینده دچار بیماری قلبی میشوند و از لحاظ ناراحتیهای عاطفی نیز حمایت اجتماعی بیشتر و خشم، افسردگی و اضطراب کمتری گزارش میکنند.» البته نتیجه این تحقیق به آن معنا نیست که ازدواجی با رضایتبخشی کمتر، بد است اما معنایش میتواند آن باشد که زنان با ازدواجهای نسبتا خوب هم نسبت به زنان مطلقه، بیوه و مجرد سالمتر بودند.
تاثیر ازدواج ناشاد بر سلامت
گالو و همکاراناش زنان واردشده به «مطالعه زنان سالم» دانشگاه پیتزبورگ را مورد بررسی قرار دادند. این بررسی، دادههای مربوط به 490 زن در دهه 40 زندگیشان را که تقریبا همهشان ازدواج کرده بودند، جمعآوری کرد و آنها را برای 13 سال مورد پیگیری قرار داد. زنانی که چندان رضایتی از ازدواجشان نداشتند، در این بررسی بدترین وضع سلامت را داشتند. وضع سلامت این زنان در طول زمان بهبود پیدا نکرده بود اما زنان با ازدواج شادمان با وضع سلامتی خوبی شروع کرده بودند و با سلامت هم سنشان افزایش یافته بود.
گالو میگوید: «زنانی که در ازدواجهای دچار اختلاف و ناراحتی هستند (البته در زنان مورد بررسی در این تحقیق، این گروه به معنای زنانی بود که کمتر از زنان دیگر از ازدواجشان رضایت داشتند) از قبل دچار آثار منفی این نوع ازدواج بر سلامتیشان شده بودند. زنان در ازدواجهای شاد لاغرتر بودند و در طول زمان وزن کمتری اضافه کرده بودند و میزان کلسترول خونشان کمتر بود. در مقابل، زنان در ازدواجهایی با رضایت کمتر، فعالیت بدنی کمتری داشتند.» اما علت این آثار چیست؟ آیا چیزی جادویی در گفتن «بله» هنگام عروسی وجود دارد؟ دکتر گالو میگوید: «این آثار لزوما مربوط به ازدواج یک زن و مرد نیست. برقراری یک ارتباط انسانی سالم، یک نیاز بنیادین برای افراد است. ازدواج یا هر رابطه صمیمی و نزدیک دیگری، بخش مهمی از زندگی است. هنگامی که این رابطه خوب و متعادل باشد، تنها باعث لذتبخش شدن زندگی نمیشود، بلکه سلامت را هم بهبود میبخشد. هنگامی که افراد در یک رابطه شادیآور هستند با احتمال بیشتری ممکن است با یکدیگر ورزش کنند و همراه هم غذاهای سالم بخورند. این، واکنشی تطبیقی است.»
مقایسه تأثیر ازدواج بر زنان و مردان
تفاوت اثر ازدواج بر سلامت زنان و مردان
هنوز این سوال باقی میماند که چرا یک ازدواج معمولی برای یک مرد سلامتبخشتر از یک زن است؟ دکتر تیموتی جی لوینک، استادیار بخش بومشناسی انسانی در دانشگاه تگزاس به این مساله پرداخته است. او میگوید: «مردان، همسرانشان را به عنوان حمایتکننده اصلیشان در نظر میگیرند؛ کسی که همیشه میتوانند با او درباره مشکلاتشان صحبت کنند. اما زنان شبکه حمایتی بزرگتری دارند. آنها میتوانند از سایر روابط برای کسب حمایت عاطفی استفاده کنند. به این ترتیب، حمایتی که زنان با ازدواج در سطح روانیاجتماعی به دست میآورند، به اندازه حمایتی که مردان کسب میکنند، نیست.» دکتر دبورا بل، روانشناس از دانشگاه بوستون هم این نظر را تایید میکند. دکتر بل بیش از 20 سال است که آثار سلامتبخش روابط عاطفی را بررسی میکند. او نیز دریافته است که زنان تنها با ازدواجهای شاد از مزایای بهبود سلامتی ازدواج سود میبرند اما مردان متاهل چه ازدواجشان رضایتبخش باشد و چه نباشد، از لحاظ بهبود سلامت، از آن نفع میبرند. میپرسید چرا؟ دکتر بل میگوید یک دلیلش آن است که ظاهرا زنان به جنبههای منفی روابطشان حساستر از مردان هستند و دلیل دیگرش این است که زنان حمایت بیشتری از همسرشان به عمل میآورند.
دکتر بل میگوید: «نکته جالبتوجه این است که مردان عمدتا حمایت عاطفی را از همسرشان دریافت میکنند اما زنان، متخصص فراهمآوردن حمایت عاطفی برای خودشان هستند. اجتماعی شدن زنان و موقعیت اجتماعی غیرمسلط آنها به زنان آموخته است به نیازهای دیگران توجه کنند. آنها بیشتر از مردان، اعتقاد دارند که باید نیازهای دیگران برآورده شود. زنان اغلب در زندگیشان برای فراهم آوردن حمایت از دیگران وقت صرف میکنند.» این امر به معنای آن نیست که مردان، همسرانی حمایتکننده نیستند یا نمیتوانند باشند. شکی نیست که آنها هم میتواند اینگونه باشند و زنان هم ممکن است همسرانی بد باشند اما به طور میانگین، زنان بهعنوان همسر گرایش بیشتری دارند که نقش حمایتی را ایفا کنند و یک مرد معمولا حمایت بیشتری از همسرش کسب میکند تا یک زن از همسرش. شواهدی در این مورد از بررسی در مورد چگونگی روابط زنان و مردان بهدست آمده است. دکتر بل میگوید مردان هنگامی وقتشان را با دیگر زنان میگذرانند، احساس تنهایی کمتری میکنند. در مقابل، زمانی که همراه مردان صرف میشود، اثری در کاهش احساس تنهایی ندارد. هم زنان و هم مردان هنگام استرس به زنان برای حمایت عاطفی روی میآورند.
آیا زنان مجرد سرنوشت بدی دارند؟
گرچه بررسی دکتر گالو نشان داد که زنان با ازدواج رضایتبخش، نسبت به زنان مجرد سالمترند؛ او معتقد نیست که همه زنان یا باید ازدواج کنند یا محکوم به بیمار شدن باشند. او میگوید: «اگر ما توانسته بودیم گروه زنان مجرد در بررسیمان را تقسیمبندی کنیم، احتمالا درمییافتیم که زیرگروهی از زنان مجرد وجود دارند که بسیار راضی هستند. آنها دوستان خوب و شغل موفقی دارند. آنها برخی از چیزهایی را که زنان با ازدواجهای بسیار رضایتبخش به دست میآورند، کسب میکنند. حدس من این است که این نیازها را بتوان از راهی دیگر هم برطرف کرد. تنها مساله این است که ازدواج، بیشتر از تجرد، یک هنجار اجتماعی به حساب میآید. البته ازدواج یک امر جادویی با خواص شفابخش نیست که همه مشکلات را به یکباره حل کند. ازدواج شاد برای یک زن نعمت است اما ازدواج ناشاد، نقمت است.» حرف پایانی گالو این است که: «زنانی که ازدواج راضیکنندهای ندارند، در معرض بیشترین خطر هستند. خلاصه اینکه ازدواج، به خودی خود، آنقدرها مهم نیست که یافتن همسری خوب.»
عروس رفته چرتکه بندازه!
نقد ازدواجهای مادی در گفتگو با دکتر بهروز بیرشک، روانشناس بالینی
علم بهتر است یا ثروت؟ حتما یادتان میآید که این عبارت، موضوع انشای تاریخی دانشآموزان بوده و هست. این مساله هنگام پیوند زناشویی و انتخاب همسر، یک بار دیگر خودنمایی میکند. اگر قرار باشد همسری را برگزینید، دوست دارید وضع مادی او چگونه باشد؟ پولدار یا متوسط؟ اگر از فردی خوشتان بیاید که وضعیت مادی او با خانواده شما خیلی متفاوت باشد، چه میکنید؟ گفتگوی ما را با دکتر بهروز بیرشک، روانشناس بالینی و استاد دانشگاه علوم پزشکی ایران در همین رابطه بخوانید.
آقای دکتر! پول، خوشبختی میآورد؟
پول امکانات میآورد که آن هم برای رشد و تکامل لازم است اما صرف اینکه کسی به پول زیاد برسد و حتما احساس خوشبختی کند، نهاینگونه نیست. پول شرط لازم است اما کافی نیست. احساس رضایت درونی و خوشبختی، به کسب مهارتهای زیادی نیاز دارد که البته باید در بستر رفع نیازهای اولیه انسان با برخورداری از امکانات مادی باشد.
پس چرا بسیاری از مردم بر این باورند که پول داشته باشی، بقیه مسایل هم حل میشود و ادب و احترام و ارتباط کلامی و عشق و... خودش دنبال پول میآید؟
علت این موضوع این است که بسیاری از این افراد در شرایط بدون امکانات زندگی کردهاند و چون از حداقلها بیبهره بودهاند، تصور میکنند که اگر این مسایل برای آنها حل شود، به همه چیز میرسند. در شرایطی که پول و امکانات مادی حتی به مقدار حداقل و ناچیز هم وجود نداشته باشد، معمولا کمترین ارتباط خانوادگی و کمترین نیازهای انسان برطرف نمیشود و افراد به بقیه موضوعات زندگی خود نمیرسند و به همین علت تصور میکنند اگر پول داشتند، به مسایل دیگر به خوبی میرسیدند. در حقیقت بهطور کوتاه مدت جذب زرق وبرق مادی زندگی افراد پولدار میشوند اما در ادامه زندگی از بقیه مسایل کم میآورند و این درحالی است که افراد پولدار هم اگر مهارتهای زندگی را نیاموزند، تنها تفاوتشان با خانوادههای بدون امکانات این است که نیازهای اولیه شان برطرف شده است که البته همین موضوع موجب میشود کمیاز دغدغههای ذهنیشان کم شود، به شرطی که خود این امکانات مادی موجب دردسرهای بعدی نشود.
به نظر شما، پول و مسایل مادی در میان معیارهای ازدواج موفق در اولویت چندم قرار دارد؟
تاثیر خانواده بسیار مهمتر است و اینکه عرف و اعتقادات و تربیت خانوادگی و دیدگاهها و سنتهای آنان چگونه است، بیشترین تاثیر را دارد و پس از آن، اقتصاد و مسایل اقتصادی در اولویت دوم قراردارد و مهم است. اعتقاد و باورها و تحصیلات خود همسران نیز بسیار مهم است. البته به ریسک و اقبال هم باید باور داشت اما شناخت، موجب کاهش احتمال ریسک میشود. ازدواج به خودی خود یک ریسک است و در صورت فراهم شدن همه شرایط، باید به شانس و اتفاق هم بها داد و اگر هرگونه مشاورهای انجام میگیرد، برای کاهش ریسک و افزایش احتمال موفقیت است. ولی در هر صورت احتمال ناهماهنگی وجود دارد. مهم این است که ما چهقدر مهارت داریم تا درصورت وجود رابطه عاطفی، این ناهماهنگی را به حداقل برسانیم یا با پذیرفتن آن، با آن کنار بیاییم.
چرا مردم به مسایل مادی اینقدر اهمیت میدهند؟
از طرفی به علت مسایل موجود در هر جامعه، افراد به ویژه خانمها، به علت حمایت اجتماعی کمتر و وجود برچسب بیوه بودن و اقبال کمتر در تشکیل زندگی مشترک دیگر در صورت طلاق، درهنگام پیوند زناشویی در حقیقت تضمین میخواهند تا طرف مقابل را متوجهاین موضوع کنند که جداشدن از زندگی زناشویی یا در حقیقت شانه خالی کردن از زیر بار مسوولیتها به همین سادگی نیست و هر فردی را به دوام زندگی علاقهمند کنند. موضوع دیگر هم این است که مردم میخواهند همین ابتدای زندگی با امکانات نسبتا خوب، زندگی را شروع کنند تا در ادامه با مشکلی مواجه نشوند و ذهن خود را معطوف به مهارتها و موضوعات مهمتر زندگی کنند.
نظر روانشناسان در اینباره چیست؟
نظر روانشناسان این است که در هر شرایطی همسران برای ازدواج موفق باید به بلوغ فکری برسند. اگر این شرایط مهیا نشود، با وجود این امکانات مادی هم ممکن است زندگی خوبی نداشته باشند. مگر خانوادههای پولدار طلاق نمیگیرند؟ مگر دعوا نمیکنند؟ بنابراین فقط پول نیست بلکه آموزش مهارتهای زندگی و رسیدن به بلوغ فکری در هر دو طرف زندگی مشترک لازم است. با بلوغ فکری حتی میتوان جلوی چشم و همچشمی و دخالتهای دیگران، خانوادههای دو طرف یا دوستان و آشنایان را گرفت. این موضوع ربطی به تحصیلات و درجه و رتبه اجتماعی افراد ندارد بلکه به خانواده و اصول تربیتی مورد استفاده آن برای رسیدن به حد مناسبی از بلوغ فکری وابسته است؛ موردی که ما آن را آشکارا میبینیم.
به نظر شما، آیا افرادی از خانوادههایی با سطوح گوناگون امکانات مادی میتوانند با هم ازدواج کنند؟ آیا خوشبخت خواهند بود؟
برای احساس خوشبختی در زندگی مشترک باید دید آیا تشابه فرهنگی وجود دارد یا نه. در جوامعی مانند جامعه ایرانی، خانوادهها جمعگرا هستند یعنی در ازدواج فقط دو نفر پیوند نمیخورند بلکه حداقل 6 نفر درگیر پیوند زناشوییاند. پس خانوادهها هم در یک ازدواج باید همخوان باشند و این همخوانی باید در زمینه مالی، فرهنگی، سنتها و باورهای مشترک باشد. اگر خانوادهها و فرزندانشان به سطح مناسبی از بلوغ فکری رسیده باشند، تنها اختلاف مادی مهم نیست واین به شرطی است که از لحاظ دیگر مشکلی نداشته باشند.
اگر داماد پولدارتر باشد بهتر است یا عروس؟
اغلب و حداقل در کشور ما دختر هر چهقدر هم که پولدار باشد، از نظر عرفی و فرهنگی، مسوولیت گرداندن مادیات خانواده با مرد است و امکانات مادی را او فراهم میکند، بنابراین اگر وضعیت مادی مرد مناسب نباشد، احتمال شکست ازدواج بیشتر از زمانی است که مرد از نظر مادی در وضعیت مطلوب قرار دارد.
در همین زمینه، آیا مواردی به شما مراجعه کردهاند که توی ذهنتان مانده باشد و مثال بزنید؟
بله، اتفاقا موردی بود که دختر خانم پولداری میخواست با پسری از خانوادهای با درآمد متوسط ازدواج کند و بر این کار هم اصرار داشت. من هم توجیهشان کردم و به خانم گفتم که اگر برای مثال، شما در خانه پدری تان 10 جفت کفش جورواجور داشتید، در زندگی مشترک دیگر نمیتوانید داشته باشید یا اگر اراده میکردید و همه چیز برایتان فراهم بود، در زندگی جدیدتان به هیچ وجه بهاینگونه نخواهد بود و در حقیقت اگر اختلاف معیار دیگری در امر ازدواج وجود نداشته باشد، لااقل باید این موارد را در نظر گرفت. حتی اگر مردی بخواهد انتظارات چنین همسری را برآورده کند، باید دو یا سه نوبت کار کند. در نتیجه فرصت کافی برای رسیدن به مشکلات زندگی و ارتباط کلامی و ابراز محبت وجود ندارد و این موضوع مشکل دیگری را ایجاد میکند.
چرا با این همه توصیهها و گفتار کارشناسان، باز هم کسی توجه نمیکند و مردم کار خودشان را میکنند؟
ببینید، این موضوع ریشه در مسایل اجتماعی دارد و استرسهای محیطی و اجتماعی بسیار موثر است چون وقتی جوان دم بخت کار و شغل درست وحسابی ندارد و خود را نمیتواند اداره کند، چگونه میتواند یک زندگی مشترک تشکیل دهد؟ از طرفی، فضای شغلی و اجتماعی بسیار رقابتی شده است. بنابراین بسیاری از افراد ترجیح میدهند با افرادی وصلت کنند که یا مدت زیادی کار کرده و پول وسرمایه جمع کردهاند و یا خانواده پولداری دارد و همین موضوع سن ازدواج را بالا برده است. بنابراین بخشی از کار اصلاح فرهنگی بر دوش مسوولان است تا با برنامهریزی کاری کنند که راه ازدواج و تشکیل و ادامه زندگی مشترک هموار شود تا بسیاری از باورها نیز اصلاح شود. در غیر اینصورت همه مسوولیتها را نمیتوان بر دوش مردم گذاشت و اگر باور نادرستی وجود دارد، مردم را مقصر دانست. انسانها به مشکلات پیرامون خود با تغییر رفتار پاسخ میدهند تا بهتر زندگی کنند.