حدود راهنمایی و مشاوره
در سالهای اولیه از کلمه مشاوره به ندرت استفاده می شد و فعالیتهایی که برای کمک به دانش آموزان برای تصمیم گیری تحصیلی و شغلی انجام می گرفت راهنمایی نامیده می شد. پاترسون (1967) کاربرد کلمه راهنمایی را به تنهایی کافی نمی دانست و ترکیبی از دو کلمه راهنمایی و مشاوره را برای خدمات تخصصی در این زمینه پیشنهاد کرد. به نظر شرتزر و استون ( 1976) راهنمایی شامل مجموعه ای از فعالیتها و خدماتی می شد که به دانش آموزان برای طرح ریزی مناسب و رسیدن به سازگاری رضایتبخش در زندگی کمک می کرد. در این دیدگاه مشاوره یکی از خدمات راهنمایی بود. از نظر گیبسون میشل (1999) مشاوره شامل خدمات ارزیابی، مشاوره فردی، گروهی، خانوادگی، اطلاع رسانی تحصیلی و شغلی و کمک به رشد حرفه ای مراجعان است. پالمر (1997) دامنۀ فعالیتهای مشاوره را به مشاوره فردی، خانودگی و گروهی، مشاوره در تعلیم و تربیت و در آموزش عالی، یعنی مشاوره تحصیلی، حرفه ای و روحانی گسترش داده و مدعی است که مشاوره تمام سطوح راهنمایی را شامل می شود.
با توجه به دو دیدگاه بالا که یکی مشاوره را جزئی از راهنمایی و دیگری راهنمایی را جزئی از مشاوره می داند می توان نتیجه گرفت که راهنمایی و مشاوره با یکدیگر همپوشی دارد. راهنمایی و مشاوره در خدمت به یک فرایند و برای کمک به رشد، سازگاری، تصمیم گیری و حل مسأله است. این دو در مقابل هم قرار ندارند و هر دو به تسهیل رشد، شکوفایی استعداد ها و کشف راه حل برای مشکلات تحصیلی، شغلی و خانوادگی کمک می کند.
حدود مشاوره و روان درمانی
درتمایز مشاوره و روان درمانی می توان گفت که مشاوره به حل مشکلات رفتاری در افراد عادی کمک می کند و هدف پیشگیرانه، تربیتی و تسهیل رشد دارد؛ در حالی که روان درمانی به آن دسته از مشکلات رفتاری می پردازد که جنبه مرضی دارد و هدف آن بیشتر درمانی، سازگارانه و جبران کننده است ( بلاکر، 1974). برخی مشاوره را برای تسهیل رشد و روان درمانی را برای بر طرف کردن تعارضهای شخصیتی دانسته اند ( شر تزر استون، 1980). درعمل، مشاوره و روان درمانی در اهداف، روش کار و نظریه های مورد استفاده تفاوت ندارند. تفاوتهای بین مشاوره و روان درمانی را می توان در این موارد دانست ( ولف، 1997):
1. روان درمانی عمدتاً درموقعیت های درمانی و پزشکی صورت میگیرد، درصورتیکه مشاوره بیشتر درموسسات تربیتی و حرفه ای انجام می پذیرد.
2. روان درمانی یک فرایند بلند مدت است، درصورتیکه مشاوره درکوتاه مدت هم عملی است.
3. روان درمانی به تغییر در شخصیت فرد می پردازد، درصورتیکه مشاوره به فرد کمک میکند تا از توانمندی ها ی خود برای سازگاری با محیط استفاده کند.
4. روان درمانی به تبحردر تحلیل فرد همراه با مهارتهای تشخیصی روانکاوانه نیازمند است، در صورتیکه مشاوره تبحر فرد برای تعیین اهداف است و بر مهارتهای انسان گرایانه مبتنی است.
5. رون درمانی با افرادی کار می کند که آسیب روانی دارند، درصورتیکه مشاوره با افرادی سروکار دارد که مشکلات موقعیتی در زندگی یا مشکلاتی در یکی از مراحل رشد خود دارند.
حدود مشاوره و مشورت
مشاوره یک رابطه یاورانه چهره به چهره است که در آن مراجع حضور دارد و با طرح مشکلات رفتاری خود از تجربه مشاور برای حل مشکلش کمک گیرد؛ در حالیکه در مشورت، خود مراجع حضور ندارد. مشورت عبارت است از: فرایند کمک به مراجع از طریق شخص دیگر یا کمک به یک سازمان برای بهسازی خدماتی که در آنجا عرضه میشود (گیبسون و میشل،1377)، والدین، مربیان، مدیران و صاحبان صنایع و مشاغل می توانند به مشورت با مشاور بپردازند و از دیدگاه نظری و تجربه علمی او برای اصلاح رفتار فرزندان، بهبود روابط در سازمان و تنظیم برنامه ها و کارآمد کردن نظام اداری و افزایش کارایی کارکنان استفاده کنند.
اهداف راهنمایی و مشاوره
اهداف راهنمایی و مشاوره را می توان به این صورت بیان کرد(شرتزر و استون،1980؛ جرج و کریستیانی، 1990؛ پالمر، 1997):
1. تسهیل تغییر در رفتار مراجع. از دیدگاه همه نظریه پردازان، هدف راهنمایی و مشاوره تغییر رفتار مراجع است تا او بتواند کارآمد تر عمل کند. راجرز(1961) تغییر رفتار را نتیجه ضروری فرایند مشاوره می دانست. تغییر رفتار به عنوان هدف، شامل تصحیح پاسخ ها نسبت به تعارضهای درونی، اصلاح نگرش ها نسبت به مردم و خویشتن می شود. درین صورت مراجع می تواند از اضطراب خود بکاهد، خود را بپذیرد و نگرش مثبت به خود و دیگران داشته باشد.
2. توسعه مهارت های سازگارانه در مرارجع. هر فردی در فرایند رشد خود با مشکلا ت سازگاری مواجه است. بسیاری از افراد فرصت های مناسب برای کسب مهارت های لازم برای سازگاری با محیط را نداشته اند. مطمناً نا هماهنگی در رفتاری والدین و همسالان باعث می شود تا کودکان نتوانند رفتاری مناسبی را برای برخورد مؤثر با دگران فراگیرند. مشاوره به مراجعان کمک می کند تا مهارت هار سازگارانه را فرا گیرند.
3. افزایش کارایی شخصی مراجع. راهنمایی و مشاوره به مراجع کمک می کند تا توانایی های خود را بشناسد، آنها را شکوفا کند و بر کارایی خود بیفزاید. به نظر بلاکر (1974) مشاوره آزادی فرد را با توجه به محدودیت های شخصی و محیطی افزایش می دهد. همچنین کارایی فرد را بالا می برد تا نحوه کنترول خود بر محیط و پاسخ های مناسب نسبت به محیط را فرا گیرد.
4. کمک به تصمیم گیری مراجع. یکی از اهداف راهنمایی و مشاوره کمک به مراجع برای تصمیم گیری و انتخاب راه حل مناسب برای حل مشکلات تحصیلی، شغلی و خانوادگی است. در جریان مشاوره مراجع یاد می گیرد تا مشکل خود را شناسایی، اطلاعات لازم را کسب و راه حل های احتمالی را پیش بینی کند و سپس مناسب ترین راه حل را برگزیند. به نظر تایلر (1959) هدف مشاوره تسهیلی انتخاب های معقولی است که رشد بعدی فرد مبتنی بر آن انتخاب ها است.
5. تأمین بهداشت روانی مراجع. تأمین بهداشت روانی یکی از اهداف راهنمایی و مشاوره است. رسیدن به چنین هدفی باعث هماهنگی شخصیت، تطبیق درست با محیط و مردم و قبول مسئولیت می شود. مشاوره با ایجاد شرایط مناسب، به فرد در خود پذیری، پذیرش واقعیت، برخورد مناسب با دگران و اتخاذ روشهای واقع بینانه و تعادل روانی کمک می کند.
6. توسعه روابط متقابل انسانی در مراجع. توسعه روابط متقابل انسانی یکی از اهداف راهنمایی و مشاوره است. در جریان مشاوره مراجع تجربیات مثبتی را کسب می کند. فضای توأم با اعتماد و پذیرش بدون قید و شرط همراه با تفاهم و همدلی، وضعیتی را در رابطه مشاوره ای ایجاد می کند که مراجع به برون ریزی مشکلات خود می پردازد و رابطه باز و صریح با مشاور ایجاد می کند. در این صورت مقاومتها شکسته می شود و مراجع راحت تر به بیان مشکلات خود می پردازد و با کمک مشاور به راه حل مناسب می رسد. در مشاوره گروهی می توان به آموزش تبادل اجتماعی پرداخت و شرایطی را ایجاد کرد که مراجعان نحوۀ برخورد با یکدیگر را فراگیرند.
7. ایجاد بر داشت مثبت از خود و جهان وکشف معنای زندگی. راهنمایی و مشاوره بر توانمند یهای فرد تکیه دارد و به فرد آموزش می دهد تا از واقعیتهای موجود بهترین بهره را بگیرد. در مشاوره براستفاده از فرصتها با توجه به استعدادهای فرد تأکید می شود. برای کشف معنای زندگی، مشاوران به مراجعان میکند تا ازتواناییهای بالقوه خویش و شرایط محیط آگاهی یابند و به ارزشها و نقاط مثبت خود تکیه کنند و از توانائیهای خود با توجه به شرایط موجود استفاده نمایند و به خویشتن واقع بینانه، مثبت و هدفدار نایل آیند.
مشاوره در اسلام در سه معنا بکار رفته است:
اول) مشاوره به معنای مشورت در امور شخصی: در این معنا به افراد توصیه شده است تا در مسائل شخصی با صاحب نظران مشورت کنند و از تجارب آنان استفاده کنند. پیامبر اسلام فرمودند: هرکس که با خردمندان مشورت کند به راه صواب هدایت شود (ارشاد مفید، ص 142).
دوم) مشوره به معنای نظر خواهی از دیگران برای تصمیم گیریها. توجه به آراء دیگران برای تصمیم گیری مورد عنایت اسلام است. علی (ع) میفرماید؛ هرکس از نظریات مختلف استقبال کند و با آنها توجه کند مورد اشتباه را میشناسد، در نتیجه در تصمیم گیری کمتر دچار خطا و اشتباه می شود (نهج البلاغه فیض، حکمت164).
سوم) مشاوره به معنای فرایند کمک برای حل مشکلات: احادیثی از قبیل هیچ پشتانی مانند مشاوره نیست (نهج البلاغ فیض، کلمات قصار، 51). انسانی خردمند ازمشاوره بی نیاز نیست (غررالحکم،ج 6، ص 389)، ناظر به این معناست که مشاوره و نظر خواهی به کمک افراد می شتابد و به آنان در حل مشکلات کمک می کند.
مشاوره به معنای فرایندی برای کمک به حل مشکلات شامل 1) رابطه یاورانه، 2) شناخت مشکل مراجع و 3) روشهای برخورد با مشکلات است.
1. رابطه یاورانه: در اسلام هر رابطه ای با سلام که نشانه ای از ادب و امید به سلامتی است شروع می شود. پیامبر اسلام به هرکسی که بر او وارد می شد احترام می گذاشت و عبای خود را زیر پای او می گسترانید و بالش خود را تکیه گاه او می کرد. در قرآن مجید خطاب به پیامبر اسلام آمده است: از رحمت خداوند بر تو این است که با مردم نرمخو هستی. زیرا اگر خشن بودی از پیرامون تو پراکنده می شدند ( آل عمران، 159). نرمی گفتار و رحمت رفتار پیامبر (ص) مردم را شیفته آن حضرت می کند. در اسلام به پذیرش افراد و احترام به شأن و قدر آنان ونرمی گفتار و رحمت نسبت به آنان تأکید شده است.
2. شناخت مشکل مراجع: از دیدگاه اسلام انسان بر اثر دور شدن از خداوند و بی توجهی به فطرت خویش و رعایت نکردن حدود الهی دچار مشکل می شود. مشکل آدمی متأثر از عوامل درونی و بیرونی است. عوامل درونی از قبیل بصیرت نداشتن، غفلت از یاد خداوند، پیروی از هوای نفس، آلودگی به گناه، کفر و نفاق وهمچنین عوامل بیرونی مانند استکبار، ظلم، اسراف، استضعاف، فساد و تکذیب موجب اشکالات رفتاری در آدمیان می شود. این عوامل شیرازه جامعه را از هم می پاشد و به مشکلات فردی و جمعی می انجامد.
3. روشهای برخورد با مشکلات: دراسلام روشهای برخودر با مشکلات رفتاری شامل سه قسمت است:
الف) روشهای پیشگیرانه: این روشها از بروز مشکلات رفتاری جلوگیری می کند. برای پیشگیری از مشکلات، ابتدا فرد باید به خود شناسی و خدا شناسی و شناخت جهان اطراف بپردازد. آنگاه با التزام عملی به فرایض، الگو پذیری از اولیا، عنایت به خیر خود و مردم و مسئولیت پذیری، خود را به خوبیها آراسته نماید، سپس با شکر گزاری از نعمتهای خدا دادی و جلب رضای خداوند به زندگی خود معنا بخشد و با تقوا خود را از آلودگیها باز دارد. اعتقاد، بازگو کردن و عمل با یکدیگر آدمی را به انجام دادن کار درست و دوری از کار نادرست وا می دارد.
ب) روشهای اصلاح رفتار: از نظر اسلام اگر از آدمی خطایی سرزند نباید مأیوس شود و باید به اصلاح آن رفتار نادرست بپردازد. توبه از نظر اسلام به معنای بازگشت از خطا و حرکت درراه درست است. قرآن مجید در این باره می فرماید: همانا من آمرزنده خطای کسی هستم که باز گردد و ایمان بیاورد و عمل شایسته داشته باشد و در راه درست بیفتد (طه، 82). در این آیه چهار مرحله برای اصلاح رفتاری بیان شده است:
1) بازگشت و توبه از گناه.
2) ایمان و اعتقاد قلبی و شناخت درونی و آگاهی از اینکه چه کاری برای اصلاح رفتار لازم است.
3) عمل صالح و اقدام به کار درست و
4) حرکت در جهت درست و اینکه راه درست را بیابد.
یکی از روشهای اصلاح رفتار در اسلام دعا کردن است. دعا نوعی پیمان با خداوند است. در این پیمان انسان در خواست می کند تا توفیق بیابد وبتواند در راه خیر و صلاح قدم بر دارد. دعا نوعی تلقین به نفس است. امام سجاد (ع) در ضمن دعا لغزشها را باز گو می کنند تا بدین وسیله فرد به خود آگاهی برسد و در تصحیح رفتار خود اقدام کند. آن حضرت می فرماید: خدایا به تو از طغیان حرص و از تندی غضب و از غالب شدن حسد و از پایین آمدن صبر و از کم شدن قناعت و از بدی اخلاق پناه می برم ( صحیفه سجادیه، ترجمه بلاغی، ص 142). با یاد آوری و تلقین این موارد فرد از این خصوصیات باز می ایستد. دعا در صورتی مؤثر است که آدمی خود را ملزم به عمل آن بداند.
ج) روشهای تعادلی وکمال انسان: از دیدگاه اسلام انسان به سوی خدا در حرکت است. درصورت آدمی به کمال می رسد که
1) از همه نیروها، استعداد ها وتوانمندیهای خود استفاده کند.
2) از عقل خویش برای شناخت وحل مشکلات زندگی خود بهره مند شود.
3) از تواناییهای خود برای آباد کردن سرزمین خود سود جوید و
4) تلاش کند تا نقش خود را در اداره خانواده و جامعه ایفا نماید.