اعتیاد نوجوان
اعتیاد یک وابستگی یا تعلق غیر طبیعی به برخی از مواد مخدر یا داروها می باشد. معمولاً نوجوانان در این قلمرو سنی در معرض خطر اعتیاد هستند .
بعضی از نوجوانان در محیط دوستان ممکن است سیگار بکشند و این موجب عادت به سیگار کشیدن در آنها می شودو پس از آن در صورتی که موقعیت های دیگری در جمع دوستان وجود داشته باشد از مواد دیگری هم استفاده می کنند . معمولاً والدین تصور می کنند که اعتیاد، فرزندانشان را تهدید نمی کند و فقط برای دیگران پیش می آید، در صورتی که اعتیاد یک معضل اجتماعی است و والدین باید به محیط دوستان فرزندان خود توجه داشته باشند .
اعتیاد در نوجوانان و جوانان یکسان نیست و بستگی به عوامل مهمی از جمله طبقه اجتماعی – فرهنگی نوجوانان، خانواده، مدرسه و محیط زندگی دارد .
عوامل موثر بر اعتیاد
خانواده : اولین جایی که کودک در آن قرار می گیرد خانواده است . خانواده های از هم گسیخته و نابسامان، خانواده هایی که یکی از والدین معتاد هستند ممکن است تأثیر بسیاری بر اعتیاد داشته باشد، محل زندگی و محله در یک قسمتی از شهر باشد که افراد معتاد زیاد هستند، مدرسه، رفت و آمد با دوستان و همسالان معتاد، خلق و خوی شخص و در دسترس بودن مواد نیز از عوامل مهم هستند. بعضی از نوجوانان حساس هستند و ممکن است خیلی زود دچار ناامیدی بشود و برای فرار از یأس دست به این عمل بزنند
عوامل ژنتیکی که ناشناخته است و ممکن است موروثی باشد. خانواده هایی که یکی از والدین دچار اعتیاد هستند ممکن است فرزندانشان هم معتاد شوند ، یا اگر یکی از والدین معتاد باشند ممکن است روی سیستم ژنتیکی فرزند اثر بگذارد و در نوجوانی گرایش خاصی به مواد مخدر پیدا کنند که این عوامل کاملاً شناخته شده نیستند
طبقه اجتماعی – فرهنگی : یعنی شخص از چه سطح اجتماعی و فرهنگی است و در چه قسمت از شهر یا روستا یا منطقه از کشور قرار دارد ؟ معمولاً در مناطقی که دچار فقر فرهنگی هستند به دلیل نداشتن امکانات تفریحی و سرگرمی اوقات فراغت نوجوانان بیهوده تلف می شود و ممکن است اعتیاد را به عنوان یک سرگرمی انتخاب بکنند . البته در طبقات مرفه نیز سرگرمی ها زیاد است و ممکن است این را نیز به عنوان سرگرمی در نظر بگیرند .
عوامل گرایش به مواد مخدر
1-روابط عاطفی
2-اعتیاد دوستان و همسالان
3-فقر و اعتقادات مذهبی
4-تعارضات فرهنگی بین خانواده ها و نوجوانان. دوگانگی ارزشی عامل دیگر است زیرا شخص دچار تعارض است و اگر با ارزشهای والدین و جامعه نیز در تعارض باشد این سردرگمی باعث روی آوردن به اعتیاد خواهدشد.
5-ظرفیت فکری پایین و نداشتن آگاهی برای حل مشکلات زندگی.
6-عوامل روانی: برخی از افراد مستعد استفاده از مواد مخدر هستند. افرادی که دچار اختلالات روانی هستند، دچار کم توجهی هستند، اختلال رفتاری مثل دزدی، فرار از خانه یا دروغگویی، بی رحمی و رفتارهای خشونت آمیز، اختلالات جنسی و پیشقدمی در منازعات، رفتارهای فردی و عوامل روانی هستند که تأثیر بسزایی در اعتیاد دارند.
معمولاً افراد درونگرا تمایل به استفاده از مواد مخدر دارند. یکی از عواملی که باعث معتاد شدن می شود بزهکاری است. افراد بزهکار تمایل بیشتری به اعتیاد دارند زیرا همسالانشان معمولاً معتاد هستند.
نوجوانانی که نتوانسته اند از خود عمومی خانواده فاصله گرتفه و خود اختصاصی را به دست بیاورند قصد دارند با مواد مخدر به بزرگترها بفهمانند که می توانند کارهایی را انجام بدهند و برای خودشان شخصیت کاذب می سازند. برای نمایش بزرگ شدن خود و ورود به دنیای بزرگسالان از سیگار یا مواد الکلی استفاده می کنند و کمبودهای رفتاری و شخصیتی خود را با مواد پر می کنند.
7-عوامل خانوادگی (ناامیدی در روابط خانوادگی، مشکل با خانواده به دلیل عدم توفیق در انجام تکالیف درسی ، کمبود محبت)
8-عوامل اقتصادی
9- طبقه اجتماعی – برخی از نظام های ارزشی نامطلوب بزرگسالان در محیط نوجوانان می تواند تأثیر نامطلوبی بر فرد داشته باشد.
کمبود مهارت های اجتماعی و کم تجربگی از عوامل دیگر اعتیاد است. فرد قادر به تطبیق خود با محیط اجتماعی نیست و این امر موجب شکست در کارها می شود.
معمولاً مطالعات نشان می دهد که سیگار منشاً اعتیاد است و به تدریج می تواند به مواد مخدر قویتری تبدیل گردد. بایستی توجه داشته باشیم که نوجوان با چه افرادی رابطه دارد و مراقب باشیم تا با افراد مشکوک در ارتباط نباشد. به طور کلی افراد برای فراموشی مشکلات زندگی به اعتیاد روی می آورند. رسانه های گروهی و والدین، اطلاعات کمی در این زمینه به جوانان می دهند و می خواهند که جوانان اجتناب بکنند و هنوز این فرهنگ در کشور جا نیافتاده که اطلاعات لازم را در زمینه اعتیاد به جوانان ارائه داده و اثرات سوء آن را به آنها گوشزد کنیم.خانواده نقش بسیار مهمی در این امر دارد، توجه به جوانان و نوجوانان، مسائل مربوط به تحصیل ، روابط سرد عاطفی والدین با نوجوانان، دوستان، بیکاری، تعادضات فرهنگی بین والدین و نوجوانان، ویژگیهای شخصیتی خصوصاً افرادی که توانایی کافی برای فکر کردن و آگاهی نسبت به مسائل ندارند، می تواند اثرات زیادی بر اعتیاد داشته باشد زیرا افراد جهت فراموشی سختیها و آلام نگرانیها به اعتیاد روی می آورند.
فرار از خانه
امروزه در اکثر کشورهای جهان، فرار از خانه به یک معضل جدی اجتماعی تبدیل شده است. بر اساس آمار سازمان بهداشت جهانی، سالانه یک میلیون نوجوان 19 –13 ساله از خانه فرار میکنند که 74 درصد آنها دختر هستند.[1] در ایران نیز مسئله فرار دختران به عنوان یک معضل مطرح میباشد، هر چند آمار و ارقام دقیقی در اختیار نداریم، لیکن اخبار جرائد و مطبوعات از روند رو به رشد این آسیب اجتماعی،[2] کاهش میانگین سنّی دختران فراری[3] و ظهور پیامدهای ناگوار آن حکایت میکند.
23-1) انگیزه های فرار
آمار نشان میدهد انگیزة افراد فراری بر حسب جنس، سن، تحصیلات و محیط زندگی متفاوت است اما انگیزه های ذیل بین همگان عمومیت دارد:
الف)- اثبات وجود و جلب توجه اطرافیان و اجبار آنها برای اجرای تمایلات و خواسته های خویش؛
ب)- رهایی از هنجارها، فشارها، تحمیل ها، قید و بندها، خشونتها و آزارهای خانواده و کسب آزادی عمل در رفتارهای فردی و اجتماعی؛
ج)- لجاجت با خانواده، سلب آرامش و ایجاد بدنامی یا مشکل برای آنان به جهت عدم تعلق و دلبستگی به خانواده.
د)- تحت فشار قرار دادن دیگران برای تحقق خواسته های خود درخصوص زندگی آینده و موقعیت بهتر اقتصادی.
2- تبیین عوامل مؤثر در فرار دختران
آسیبهای اجتماعی نظیر فرار از خانه دارای زمینه ها و ابعاد مختلفـی هستنــد و عوامــل گوناگونی از جمله عوامل فردی، خانوادگی و اجتماعی در شکل گیری آن مؤثر میباشد.
1-2) عوامل فردی
این دسته از عوامل معطوف به عدم تعادل شخصیتی و اختلال در سلوک و رفتار است که به برخی از آنها اشاره میشود.
الف) – شخصیتهای ضد اجتماعی
ویژگیهای این نوع شخصیت، بهم ریختگی ارتباط میان انسان و جامعه و ارتکاب رفتارهای نابهنجار است که مورد قبول جامعه نمیباشد، ولی معمولاً نزد عامل آن در اصل و یا در مواقعی خاص، ناپسند شمرده نمیشود. افراد روانرنجور نسبت به هنجارها و مقررات اجتماعی بیتفاوت بوده و کمتر آنها را رعایت میکنند. اعمال این افراد نظام اجتماعی را متزلزل میکند و رعایت ارزشهای اخلاقی را به پایینترین سطح آن تنزل میدهد. از مشخصات بارز شخصیت های ضد اجتماعی خود محوری، فریبندگی سطحی و ظاهری، عدم احساس مسئــولیت، فقدان بینش نسبت به انگیزه های عمل میباشد. آنها به طور تکانشی عمل میکنند، به پیامد عمل خود نمیاندیشند، در کارهای خود بی پروا و بی ملاحظه هستند و در پند گرفتن از تجربیات، بسیار ضعیف بوده و در قضاوتهای خود یکسویه میباشند. این نوع شخصیتها عمدتاً از محیط خانه و مدرسه فرار میکنند.[4]
ب)- شخصیتهای خود شیفته
این شخصیت ها تمایل شدیدی به خودمحوری دارند و پیوسته به تمجید و توجه دیگران نیازمندند و در روابط خود با مردم به نیازها و احساسات دیگران بی توجه میباشند[5] و با آنها همدردی و علاقه نشان نمیدهند. این افراد اغلب با رؤیاهایی در مورد موفقیت نامحدود و درخشان، قدرت، زیبایی و روابط عشقی آرمانی مشغول هستند. این گروه ممکن است مشکلات خود را بی همتا بپندارند و احساس کنند که فقط افراد هم سطح خودشان آنها را درک میکنند.[6] اغلب این افراد والدینی داشته اند که نسبت به آنها محبت با ثباتی نداشته یا سرد و طرد کننده بوده اند یا بیش از حد به آنها ارج نهاده اند.[7]
نـوجوانان خود شیفته، به علت سرکوب خواسته ها و فقدان ارضای تمایلات درونی از کانون خانواده بیزار شده و به رفتارهای نابهنجار نظیر فرار از خانه گرایش نشان میدهند.
ج) - شخصیت برونگرا
«آیزنک» معتقد است بین ویژگی شخصیتی افراد با رفتار نابهنجار آنها رابطه وجود دارد. فرد برونگرا به دنبال لذت جویی آنی است و دَم را غنیمت میشمـارد، دوست دارد در انواع میهمانی ها و جشنها شرکت کند، تشنة هیجان و ماجرا جویی است، کمتر قابل اعتماد میباشد، نمیتواند احساساتش را کنترل نماید و بدون تأمل عمل میکند.[8]
د)- شخصیت هیستریونیک (نمایشی)
نزد این افراد جلب توجه دیگران اولویت خاصی دارد. دوست دارند پر جوش و خروش صحبت کنند. مشخصه بارز آنها بیان اغراق آمیز، هیجانی، روابط طوفانی بین فردی، نگرش خود مدارانه و تأثیر پذیری از دیگران است. توجه کافی به درک موقعیت ندارند و تمایل دارند با تعمیم عاطفی پاسخ دهند.[9] این افراد برای آنکه «خود» را ثابت کنند، هر تجربه ای را حتی اگر برای آنان گران تمام شود و مشکلاتی را ایجاد نماید، انجام میدهند.
هیجان طلبی، ماجراجویی، تنوع طلبی، کنجکاوی، استقلال طلبی افراطی، لذت گرایی کوتاه مدت[10] و ارضای تمایلات آنی، خودباختگی احساسی و غلبة کنشهای احساسی بر کنشهای عقلانی از جمله مشکلات رفتاری است که فرد را به سوی موقعیتهای خطرزا نظیر فرار از خانه رهنمون میشود.
از دیگر مشکلات روحی - روانی که منجر به رفتارهای ضداجتماعی میشود، میتوان به ضعف عزت نفس، احساس کهتری، فقدان اعتماد به نفس، خود انگارة ضعیف، احساس عدم جذابیت، افسردگی شدید، شیدایی، اختلال خلقی دو قطبی و... اشاره نمود. چنین افرادی معمولاً مستعد انجام رفتارهای نسنجیده، نظیر فرار از خانه میباشند.
عوامل خانوادگی
نوع خانواده
به اعتقاد صاحبنظران، خانواده در شکل دهی به زندگی و رفتار فرد تا حد زیادی مؤثر است. اگر خانواده با مشکلات و آسیبهای عدیدهای مواجه باشد، روند جامعه پذیری اعضای خانواده مختل میشود. «کلمن» در سال 1980 از چهار نوع آسیب برای خانواده نام میبرد که بر کنشهای نابهنجار فرزندان مؤثر میباشد:
الف)- خانواده بی کفایت[11]
این خانواده فاقد منابع جسمانی یا روانشناختی مؤثر برای سازگاری با عوامل تنیدگی زندگی بهنجار است و نمیتواند با مسائل زندگی خانوادگی مقابله کند.
ب)- خانواده ضد اجتماعی[12]
این خانواده واجد ارزشهایی به شدت مغایر با ارزشهای اجتماعی میباشد و رفتارهای نامطلوب را تشویق میکند. به اعتقاد «مسنر» و «کروهن»[13] شرایط برخی خانواده ها نابهنجاری را تأیید مینماید.
ج)- خانواده آشفته[14]
این خانواده با کنشها و اختلالات رفتاری نظیر غیر منطقی بودن، دعوا، تعارض و ... مشخص میشود و اعضای آن دارای شخصیت های مخرب و غیر عادی هستند که فضای خانه را به اضطراب و تنش میکشانند. هر چند والدین در چنین خانواده هایی حضور فیزیکی دارند، اما فضای حاکم بر خانواده توأم با طرد فرزندان، عـدم محبت و بی توجهــی به مسائــل آنهـا میباشد. فرد به دلیل کمبود محبت و تربیت ناصحیح در مواجه با یک محبت کاذب اقدام به فرار میکند. والدین چنین خانواده هایی در کانون ارتباطات خانوادگی حضور فعال ندارند و فرزندان به حال خود رها شده اند و روابط آنها فاقد هر نوع نظارت صحیح میباشد و کارکرد تربیتی و کنترل غیر رسمی خانواده تضعیف شده، آرزوهای بی حد آنومیک شدت یافته و زمینه هنجارشکنی فرزندان فراهم است.
این نوع خانواده، فاقد سرمایه اجتماعی است و نمیتواند به عنوان یک منبع کنترل، مانع رفتارهای تند جوانان از جمله فرار آنان از خانه شود.
د)- خانواده از هم گسیخته[15]
این خانواده به دلیل از دست دادن پدر و مادر خانواده بر اثر مرگ، طلاق و جدایی در اکثر موارد برای تربیت فرزندان و سازگاری اجتماعی آنها دچار مشکل میباشد.[16]
در چنین خانواده ای فرد با احساس ناکامی و محرومیت، کمبود محبت و خلاء واکنش عاطفی مواجه است و در صورتی که فردی جانشین والدین خانواده شود، احتمال اختلال در هویت خانوادگی و عدم پذیرش او از سوی فرزندان و ناسازگاری با وی و فرزندان ناتنی وجود دارد که همین امر میتواند زمینه اختلالات رفتاری مانند فرار از خانه را فراهم کند.