شخصیت فرزندان و شیوه تربیتی والدین

شخصیت فرزندان و شیوه تربیتی والدین 

شخصیت مجموعة ویژگی های فکری، ذهنی, ذوقی و رفتاری انسان است که غالبا در گفتارها و رفتارها و عکس العمل انسان ها در فعالیت و برخوردهای روزمره اشان قابل رؤیت است. شخصیت به مانند ’وجدان که امری اجتماعی است‘ (لوفور, ۱۹۷۶ : ۶۱), محصول محیط اجتماعی و فرهنگی ای است که فرد در آن متولد شده و بزرگ می شود. پر واضح است که خانواده، فرهنگ حاکم بر جامعه، رسانه ها و نهاد آموزش و پرورش هر یک به نوعی در ساختن ویژگی های شخصیت فرد سهیم هستند. ولی, ’تاثیر خانواده بر شخصیت افراد از امتیاز خاصی بر خوردار است‘ (پروین، ۱۳۷۴: ۱۵)
اردوآنو (اردوآنو ۱۹۹۴ : ۱۶ و ۱۷)، رفتار و رابطة انسان را با هر نظامی (خانه، مدرسه، محیط کار و غیره) که در آن قرار دارد به سه حالت معرفی می کند. وی معتقد است، وقتی انسان در مقابل قوانین، هنجارها و آداب های آشکار و پنهان نوشتاری و گفتاری یک نظامی قرار می گیرد، امکان انتخاب یکی از سه حالت مختلف را دارد. این سه حالت که هر یک ویژگی خاص خود را دارند، عبارتند از : رفتاری مجریانه، رفتاری بازیگرایانه، و رفتاری خالق گرایانه. این سه حالت هر یک محصول یکی از شیوه های فرزند پروری می باشند که در تجزیه و تحلیل به آنها می پردازیم.
بر اساس پژوهشی، رابطة والدین با فرزندانشان را بر اساس پاسخ های آنها به چند دسته تقسیم شده اند  . هر مدلی محصول متفاوتی را تولید کرد. یعنی فرزندان شخصیت های مختلفی داشتند.
مجری : فرزندانی هستند که مطیعِ بدون چون و چرای دستورات و خواسته های والدین خود بوده و هیچگونه مخالفتی نسبت به اوامر آنها نداشته و خود را مسؤل کارهای خود نمی دانند. اینگونه افراد در نتایج بدست آمده از پژوهش های انجام شده متعلق به خانواده هائی بودند که والدین رابطه ای مستبدانه با فرزندان خود داشتند. فرزند بعد از رسیدن به مرز نوجوانی از حالت مجری خارج شده و به رفتار بازیگر دست میزدند. در هیچ یک از نمونه هائی که والدین رابطه ای بر اساس دمکراسی و آزادی داشتند ، فرزندانشان رفتاری مجریانه نداشتند.
بازیگر : فرزندانی هستند که هر چند مسؤلیتی در قبال اعمال خود ندارند, ولی سعی می کنند دستورات والدین خود را با توجه به شرایط خودشان تا حدودی تغییر دهند و شرایط را بر وفق مراد خود مهیا کنند. این نوع فرزندان مانند بازیگران نقش های مختلف را ایفا می کنند. به عبارت دیگر، بازیگران بر اساس محیط هائی که در آن قرار می گیرند، معنی خاصی از آن محیط کرده و رفتاری مشابه آن معنی دارند. (فرزاد و دولابار, ۱۹۹۰ : ۹۴) نمونة بارز اینگونه فرزندان در سنین بعد از نوجوانی مربوط به خانواده هائی است که رابطه ای استبدادی دارند. در نمونه های مردم نگاری خود فرزندان تا قبل از ۱۸ سالگی روشی صد در صد مجری گرایانه دارند ، ولی زمانیکهمی توانن کمی پا را از محیط خانه فراتر بگذارند، رفتار بازیگرانه را در پیش می گیرند
خالق : فرزندانی که حرفها و دستورات والدین را گوش می کنند، شرایطی را بوجود می آورند که هم رضایت والدینشان را بدست آورده و هم به عقاید و خواسته های خودشان برسند. در واقع, آنها بر اساس خواسته های والدین و امکانات موجود، شرایط جدیدی را بوجود می آورند که مطابق رضایت خود و والدینشان باشند. اینگونه فرزندان بدون استثناء متعلق به خانواده هائی هستند که دمکراسی و یا آزادی در محیط خانواده اشان حاکم بوده است .
  :
خانواده، مدرسه، رسانه ها، شبکة دوستان و مکان های عمومی ( کوی و برزن، مغازه ها، پارک ها، سینما، معابد و غیره) امروزه جزء منابع اصلی و تاثیر گذار هر جامعه ای می باشند. اما، در میان این عناصر، خانواده اولین و بیشترین تاثیر را بر روند ساخت هویت فرهنگی اجتماعی انسان و چگونگی 
با توجه به اینکه خانواده ها تفاوت های زیادی از نقطه نظر اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دارند، و همچنین از جهت نوع رفتار با فرزندان و فضای حاکم بر خانواده و رابطة والدین با فرزندان که به اشکال آزادی، استبدادی و یا دمکراسی می انجامد, متفاوتند. فرزندان از نظر شخصیتِ اجتماعی و هویت فرهنگی یکسان تربیت نمی شوند. نگرش ها, تصورات و رفتار خانواده بیشترین تاثیر را بر رفتار اجتماعی و هویت فرهنگی و اجتماعی فرزندان دارد. تحصیلات دانشگاهی و یا فعالیت های فرهنگی مانند : مطالعه، مشغولیات هنری، فعالیت های دینی و مذهبی سنتی, (نه با نگاه متعصبانه و نه با نظری ایدئولوژیکی) از عواملی هستند که موجب می شوند, عالبا والدین اولا، فرزندان را برابر با بزرگسالان تلقی کرده ثانیا، زمانی را به آنها اختصاص داده و با آنها به گفتگو بنشینند. اکثر این والدین روشی بر پایة دمکراسی یا آزادی با فرزندان خود خواهند داشت. در نتیجه، فرزندان آنها بیشتر خالق و کمتر بازیگر خواهند شد، و به هیچ عنوان مجری نخواهند بود. البته، والدینی که تحصیلات در سطح دیپلم و یا کمتر داشته باشند ولی، فعالیت های فرهنگی آنان مطابق با آنچه که ذکر شد, باشد, آنان نیز هم فرزندانی خالق و بازیگر تربیت خواهند کرد
بطور کلی والدین چه تحصیل کردة دانشگاهی و چه کم سواد یا بی سواد در صورتی که فعالیت های فرهنگی مانند : مطالعه، مشغولیات هنری، فعالیت های دینی، (نه با نگاه متعصبانه و نه با نظری ایدئولوژیکی) یا ایدئولوژی های دیگری نداشته باشند, موجب می شود تا برای فرزندان خود ارزشی برابر با بزرگسالان قایل نبوده و در نتیجه زمانی را به وی اختصاص ندهند, و رابطه ای بر اساس استبداد با آنها داشته باشند. در نتیجه، فرزندان اینگونه خانواده ها غالبا مجری و تعداد کمی بازیگر خواهند شد.
شیوه های فرزند پروری دمکراتیک، فرزندانی اجتماعی و خالق پرورش می دهد. محور اساسی دمکراسی بر گفتگو، مذاکره و مشاوره استوار است. گفتگو، ستون اصلی دمکراسی و مهمترین عامل وجود مذاکره و مشاوره در خانواده می باشد. فعالیت های فرهنگی از هر نوعی در تولید این نوع نگرش, نقش مهمی دارند. در شیوه های فرزند پروری استبدادی که گفتگو جایگاهی ندارد، بیشتر، فرزندان مجری می شوند. شیوه های آزادمنشانة والدین در صورت وجود زمان و توجه والدین، اکثرا فرزندان خالق تولید کرده و در صورت عدم وجود زمان گفتگو، فرزندان بازیگر تولید می کنند.
یافته‌های پژوهش هانشان می‌دهد که بیشترین مشکلات دانش آموزان مشکلات شخصیتی آنان است. در جستجو برای یافتن علل بروز مشکلات شخصیتی در بین عوامل شخصی چون سن، جنسیت، ترتیب تولد، وجود نقص عضو و وضعیت تحصیلی و عوامل خانوادگی چون تعداد افراد خانواده، سرپرست خانواده، ویژگی‌های مربوط به هر یک از والدین یعنی وضعیت حیات، سن، میزان تحصیلات، نوع شغل، درآمد ماهانه و ازدواج مجدد و همچنین حضور سایر افراد در خانواده، روابط والدین با یکدیگر و با فرزندان بیشترین تأثیر را در بروز مشکلات شخصیتی نوجوانان دارد. مشکلات شامل مشکلات فرد یعنی اضطراب، وسواس، انزوا طلبی و افسردگی و همچنین مشکلات جامعه یعنی مشکلات سلوک می‌شد.. نتیجه‌ای که می‌توان گرفت این است که وقتی روابط والدین با یکدیگر ناسازگارانه باشد مشکلات به صورت فرار از خانه، فرار از مدرسه، عصبانتی و پرخاشگری، دروغگویی، دزدی و تقلب جلوه نموده و بیشتر موجب آزار دیگران می‌شود. در حالی که در روابط ناسازگارانه والدین با فرزند مشکلات درونی شده و به صورت اضطراب یعنی مشکل خودازار عمل می‌نماید. و موجب انزوا، افسردگی و یا بروز وسواس و اختلالات عادتی در نوجوان می‌شود.
مطالعات متعدد اهمیت روابط والدین با فرزند را مورد تأکید قرار داده‌اند. بررسی‌های انجام شده دو بعد رفتار والدین نسب به کودکان و نوجوانان را مشخص می‌سازد. بعد پذیرش ـ طرد و بعد کنار گذاشتن ـ محدود کردن پدر و مادر پذیرنده نسبت به کودک از خود عاطفه، تأیید، گرمی ودرک نشان داده و از تنبیه بدنی کمتر استفاده می‌کنند. اما والدین طرد کننده با کودکانشان سرد بوده و آنها را تأیید نمی‌نمایند و برای برقراری نظم نیز از تنبیه بدنی استفاده می‌کنند. پیداست که از دیدن فرزندشان لذت نمی‌برند و نسبت به نیازهای او حساسیت ندارند. بُعد آزاد گذاشتن ـ محدود کردن نیز خودمختاری و آزادی عملی گفته می‌شود که والدین برای کودک قائلند. والدین معتقد به آزاد گذاشتن به کودک اجازه تصمیم‌گیری داده و او را در انجام آن آزاد می‌گذارند. آنان قواعد انضباطی اندکی برقرار نموده و پیوسته کودک را تحت فشار قرار نمی‌دهند. اما پدر و مادر معتقد به محدود کردن کودک خود را به شدت تحت کنترل دارند. در حد وسط بین این دو، شیوه‌ای به نام آزادمنشانه وجود دارد که شیوه‌ای معتدل بین ان دو روش افراطی است. پژوهشها نشان می‌دهند که ترکیب دو شیوه آزادمنشانه یا پذیرنده بهترین شیوه فرزند پروری است.
(بالدوین) اظهار می‌دارد که نگرشهای پذیرنده و دموکراتیک والدین امکان رشد را به حداکثر می‌رساند. فرزندان چنین والدینی رشد ذهنی، ابتکار و امنیت عاطفی فزاینده‌ای را نشان می‌دهند، در مقابل فرزندان والدین طرد کننده و سلطه جو افرادی متزلزل، سرکش، پرخاشگر و ستزه‌جو هستند.
(وست و فارنیگتون) دریافتند که کودکانی که مورد بی‌رحمی واقع شده‌اند، والدین آنها سهل‌انگار و غفلت کننده بوده‌اند، انضباط خشن و ناپایدار اعمال کرده‌اند و یا فاقد تعامل کافی با کودکان خود بوده‌اند بیشتر به اختلالات کرداری و بزهکاری متبلا شده‌اند (راتر ) نیز دریافت که تجارب تلخ زندگی خانوادگی در دوران کودکی موجب به وجود آمدن مشکلات رفتاری بعدی چون جدایی در ازدواج و بزهکاری می‌گردد.
در گزارش( ماسن) تحقیقات با ثبات قابل ملاحظه‌ای نشان می‌دهند که شیوه‌های انضباطی به کار رفته درباره بزهکاران اندازه محدود و همراه با تنبیه بدنی به جای توضیح دادن برای آنها بوده است. روابط آنان با یکدیگر بیشتر مبتنی بر خصومت، فقدان روح همبستگی، طرد، بی‌تفاوتی، نفاق و یا بی‌احساسی بوده و والدین برای نوجوانان خود کمترین آمال و آرزو را داشته، نسبت به وی متخاصم و نسبت به مدرسه بی‌تفاوت و خوددارای مشکلات متعدد شخصیتی بوده‌اند.
(ایلنیگورث) نحوه نگرش والدین نسبت به کودک را در زمره عواملی می‌داند که کودک را در معرض خطر روانشناختی قرار می‌دهد. توجه بیش از اندازه محافظت زیاد، اضطراب زیاد درباره کودک، وجود انضباط بیش از اندازه در خانواده و یا فقدان آن، وجود خصومت، اظهار نارضایتی ، تحقیر، سرزنش کردن، طعنه زدن، تمسخر، عدم بکارگیری تشویق و تمجید، عشق و فهم ذهن در حال رشد کودک و اینکه چه چیز طبیعی و چه چیز غیرطبیعی است از جمله این عوامل هستند. .
(فارنیگتون و مک کورد) اظهار می‌دارند که تنبیه خشن بدنی، طرد کودک و بی‌ثباتی انضباط ممکن است کودک را برای رفتار ضد اجتماعی، پرخاشگرانه و بزهکارانه آماده نماید.( برادلی) عقیده دارد که تشویق والدین درباره نضج و پختگی اجتما عی کودک و اجتناب آنها از تنبیه بدنی رابطه مثبتی با رشد اعتماد به نفس کودک دارد.(راتروهرسوف) عقیده دارند که والدینی که بیش از اندازه از کودک خود عیبجویی و انتقاد می‌کنند آنها را بیشتر مستعد ابتلا به مشکلات رفتاری و عاطفی می‌نمایند.
رشد وجدان کودک به مقدار زیادی بستگی به روابط او با والدین و یا جانشین آنها دارد. نظام ارزشهای فرد معمولاً از راه روابط وی با والدین از طریق همانندسازی ایجاد می‌شود و بر محبت و اعتماد استوار می‌باشد. در افراد ضد اجتماعی فرآیند همانندسازی معیوب است. در سابقه این افراد وجود مشکلات با والدین یا مراجع قدرت در اوان زندگی دیده می‌شود. به نظر می‌رسد که این سابقه با موضوع والدینی مربوط می‌باشد که معمولاً غیرمنطقی، بی‌رحم، ریاکار و بی‌ثبات هستند. کودک در پیوند دادن خود به هر یک از والدین به عنوان سرمشق یا منبع امن دچار مشکلمی‌باشد، زیراا مهر و محبت و اعتماد متقابل دوجانبه وجود ندارد.
(کانر) کمال جویی مفرط والدین را علت وسواس فرزندان آنها می‌داند. (آدامز) والدین افراد وسواسی را افرادی نامعطف، قراردادی، واجد دوسوگرایی در ارتباط با فرزندانشان می‌داند. مادران کودکان دارای لکنت زبان نیز به عنوان افرادی مضطرب، فزون حمایت کننده، نامنعطف، فاقد گرمی عاطفی، ناایمن و ناراضی و واجد بازخوردهای متناقض توصیف شده‌اند
در مطالعه‌ای که توسط رضا کرمی نوری درباره رفتار انزواطلبی و ارتباط آن با ساخت خانواده بر روی 267 دانش آموز پسر مدارس راهنمایی در تهران انجام شده این نتیجه به دست آمد که رفتارهای پرخاشگرانه و انزواطلبی از شایع‌ترین مشکلات رفتاری دانش‌آموزان است که با افزایش سن نیز بیشتر می‌شود. عوامل تحصیلی و خانوادگی به عنوان عوامل مستعدکننده شناخته شده‌اند و سهم رفتار پدران که بیشتر پرخاشگرانه و خصمانه بوده در بروز این مشکلات زیاد بوده است.
برخی محققین دریافته‌اند که تعامل کمی در بین اعضای خانواده کسانی که ترک تحصیل می‌کنند نسبت به کسانی که به دانشگاه می‌روند وجود دارد. آنها معتقدند گروه دوم در اوقات فراغت وقت بیشتری را با هم صرف می‌کنند و خوشحالی و خشنودی در خانواده‌های آنان بیشتر است.
در یک مطالعه انجام شده در اصفهان بر روی نوجوانان، 76% از دانش آموزان ابراز داشته‌اند که پدر و مادر را دوست می‌دارند ولی متأسفانه مورد بی‌مهری و عدم درک قرار می‌گیرند.
بسیاری از پژوهشگران به مطالعه رابطه بین خانواده‌های متزلزل و مشکلات رفتاری کودکان پرداخته‌اند. خانواده متزلزل دارای شرایط و اوضاع و احوال گوناگونی است که برخی از مظاهر آن اختلافات خانوادگی ، جدایی، طلاق و یا مرگ والدین است. در این نوع خانواده‌ها مناسبات والدین با یکدیگر و با فرزندانشان طبیعی نیست و این امر می‌تواند منجر به بروز بسیاری از مشکلات در فرزندان آنها شود.  بررسی‌های( رنه اسپتیز)در آمریکا اهمیت رابطه کودک و مادر را از نظر رشد هوشی و جسمانی نشان می‌دهد. در بررسی وی کودکان مورد مطالعه به دو گروه تقسیم شده بودند. کودکانی که از مادر جدا بودند و کودکانی که با مادرانشان زندگی می‌کردند. هر دو گروه از هر نظر مشابه بودند و تفاوت آنها از نظر عاطفی بود. پس از مقایسه دو گروه از نظر هوشی، رشد بدنی،‌حافظه ،‌ادراک و سازگاریهای اجتماعی، اسپتیز نتیجه گرفت رشد کودکانی که با مادرانشان زندگی می‌کردند در همه زمینه‌ها به مراتب بیشتر از کودکانی بودکه جدا از مادر زندگی می‌کردند
نقش آشکار خانواده آشفته در بزهکاری توسط بسیاری از محققین گزارش شده است.
مطالعات انجام شده در ایران در زمینه اعتیاد مانند «بررسی و شناخت عوامل اجتماعی مؤثر دراعتیاد افراد» و «بررسی عوامل مؤثر در اعتیاد جوانان به مواد مخدر» و «نقش خانواده در اعتیاد جوانان (پسر)»نشانگر آن است که رفتار والدین با فرزندان بی‌توجه، بدون محبت و خشونت‌آمیز بوده است و اغلب خانواده‌ها از هم پاشیده بودند.
در گزارشی از کانون اصلاح و تربیت تهران نیز در یک سوم از خانواده‌های بزهکاران در خانه درگیری وجود داشته و 50% نیز فاقد محبت لازمی بوده‌اند که اعضای یک خانواده را به هم نزدیک می‌کند. در کانون اصلاح و تربیت مشهد نیز 84% از بزهکاران به روابط معیوب خانوادگی اشاره کرده‌اند.
مطالعات انجام شده در زمینه اعتیاد در ایران نیز نشان می‌دهد که نوجوانان خانواده‌های معتاد با والدین خود همانندسازی نموده و تعداد معتادین در این خانواده‌ها، به وضوح بیشتر است
نزاعهای والدین در حضور کودکان چه طلاق گرفته و یا نگرفته باشند مشکلات رفتاری بیشتری را در کودکان ایجاد می‌نمایند. فرزندان اینگونه والدین بیشتر دچار آشفتگی هستند. آنها احتمالاً رفتار پرخاشگرانه والدین خود را تقلید نموده و خشم و عصبانیت آنها را منعکس می‌نمایند. این که مشکلات بلند مدت در کودکان به وجود آید بستگی به نحوه کنار آمدن والدین آنها با طلاق دارد.
وقتی طلاق کانون خانواده را از هم می‌پاشد، تلاش نوجوان برای هویت‌یابی مشکل‌تر می‌گردد. نوجوانی که بحرانهای دوره نوجوانی را تجربه می‌کند وقتی خود را در خانواده بیابد که والدین خود در آن با بحرانهای روانی مواجهند مشکل خود را مضاعف می‌یابد. برخی از نوجوانان برای رهایی از چنین موقعیتی دست به خودکشی می‌زنند. فرار از خانه نیز یکی از عکس‌العملهای نوجوان در برابر روابط مخرب خانوادگی است.
در پایان باید متذکر شد که خانواده متزلزل که در مناسبات والدین با هم طبیعی نیست، پدر و مادر یکدیگر را دوست ندارند، به هم احترام نمی‌گذارند ، یکدیگر را تحقیر می‌کنند. از زندگی با هم راضی نیستند، مدام در حال منازعه ومشاجره هستند و بگومگوهای آ“ان تا حد تهدید به طلاق پیش می‌رود و یا به آن می‌انجامد بنیان مشکلات زیادی را برای فرزندان خود می‌ریزند. در واقع وقتی والدین با یکدیگر در تضاد و تعارض هستند با کودک نیز رفتار مناسبی ندارند و او را ثمره عشق خود به حساب نمی‌آورند، ووقتی آینده خودشان روشن نیست نمی‌توانند آینده روشنی را برای فرزند خود متصور باشند و اضطرابها ونگرانیهای خود را به او منتقل می‌سازند.
همچنین والدین که کودک خود را طرد می‌نمایند، وی را محدود می‌سازند؛ در تربیت او بیشتر از تنبیه استفاده می‌کنند، توجهی به درک نیازهای جسمانی یا روانی او در مراحل مختلف رشد ندارند؛ با منازعات و مشاجرات ، تهدید به طلاق، جدا شدن از یکدیگر و ... احساس امنیت وی را به خطر می‌اندازند؛ در سن نوجوانی با او به مانند یک کودک رفتار می‌کنند و یک لحظه از امر و نهی دست برنمی‌دارند؛ تبعیض و تحقیر و استهزاء را شیوه همیشگی خود با وی قرار می‌دهند؛ انضباط سست و ناپایدار اعمال می‌کنند ؛ اضطراب زیاد درباره وی و پیشرفتهایش نشان می‌دهند نقش‌های متعادل و مناسب خود را ایفا نمی‌نمایند افرادی خشن هستند کمال‌جویی مفرط دارند افرادی وسواسی و غیرقابل انعطاف هستند و سرانجام خود سرمشق رفتارهای نامناسب، ‌غیراجتماعی و بزهکاری هستند که طبیعی است فرزندانی دشوار داشته باشند. بنابراین وقتی با نوجوانان یا جوانان دشوار برخورد می‌نماییم باید متوجه این امر باشیم که به قول حافظ:
مکن در این چمنم سرزنش به خودرویی چنانکه پرورشم داده‌اند می‌رویم
خانواده در بروز سلامت و یا مشکلات روانی، رفتاری و اجتماعی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. رسانه‌های گروهی، مراکز فرهنگی ـ تربیتی و همچنین مراکز مشاوره و روان درمانی باید ابتدا سعی وافر خود را در آگاه نمودن خانواده از نیازها و مسایل کودکان و نوجوانان به کار بگیرند و در صورت لزوم به کمک آنها بشتابند . آموزش به والدین به شیوه‌های مختلف و به خصوص از طریق کلاسهای آموزش خانواده که توسط افراد متخصص و به طور مستمر هدایت شود، در این راستا اجتناب‌ناپذیر می‌نماید
فهرست منابع
1ـ آدامز، میلر و شرف. ترجمه خسرو باقری و محمد عطاران، روان شناسی کودکان محروم از پدر تهران، انتشارات تربیت ، چاپ اول 1370.
2 ـ احدی، حسن و مجتبی، نیکچهر. مفاهیم بنیادی در روان شناسی نوجوانی و جوانی تهران. چاپ و نشر بنیاد، چاپ اول. 1370
3 ـ احمدی، سید احمد. روان‌شناسی نوجوانان و جوانان اصفهان : انتشارات مشعل با همکاری نشر رودکی. 1369.
4 ـ احمدی، سید احمد. مشکلات دانش‌آموزان دوره راهنمایی و چگونگی برخورد با آنها» خلاصه مقالات سومین سمپوزیوم جایگاه تربیت ، چاپ اول. 1371 ، صص 13-15.
5 ـ اورنگ ، جمیله. پژوهشی درباره اعتیاد تهران : وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1367.
6 ـ باولبی، جان. ترجمه حسین ثقفیان، روان‌شناسی کودک : انتشارات عارف، چاپ اول 1359.
7 ـ برونو، فرانکو. ترجمه مهشید پارسایی و فرازنه طاهری، فرهنگ توصیفی روان‌شناسی ،‌انتشارات طرح نو، چاپ اول، 1370
8 ـ پرورین، لارنس. ترجمه جوادی و کدیور، روان شناسی شخصیت، نظریه و تحقیق، ناشر مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، چاپ اول، 1372.
9 ـ تمدن (مالکی) توراندخت. بچه‌های طلاق تهران : انتشارات روشنگران، چاپ اول، بدون تاریخ.
10 ـ حقانی زنجانی،‌حین طلاق یا فاجعه انحلال خانواده انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ دوم ، 1366.
11 ـ حکمت، سعید روانپزشکی کیفری انتشارات گوتنبرگ، چاپ اول، 1370.
12 ـ دادستان، پریرخ روان‌شناسی مرضی تحولی (از کودکی تا نوجوانی) انتشارات ژرف، چاپ اول، 1370.
13 ـ شفیع ابادی،‌عبدالله فنون تربیت کودک تهران، انتشارات چهر، چاپ ششم ، 1371.
14 ـ شامبیانی، هوشنگ بزهکاری اطفال و نوجوانان انتشارتت، پاژنگ، 1370.
15 – کاپلان، هارواد و ساروک، بنیامین (ترجمه نصرت ا... پورافکاری) خلاصه روانپزشکی تبریز: انتشارات ذوقی، چاپ سوم، 1370.
16 ـ کرباسی، منیژه «بررسی مشکلات وراه‌حل‌های رفتاری دانش‌آموزان مدارس راهنمایی استان همدان» پایان نامه دکتر ، 1374

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد