اضطراب اجتماعی

اضطراب اجتماعی
همه انسانها اضطراب را در زندگی خود تجربه میکنند و طبیعی است که مردم هنگام مواجهه با مو قعیت های تهدید کننده و تنش زا مضطرب می شوند , اما احساس اضطراب شدید و مزمن در غیاب علت واضح , امری غیر عادی است .
اضطراب شامل احساس عدم اطمینان درماندگی و بر انگیختگی فیزیو لو ژیکی است. به طور کلی اضطراب یک احساس بسیار نا خوشایند و اغلب مبهم دلواپسی است که با یک یا چند حس جسمی مانند احساس خالی شدن سر دل , تنگی قفسه سینه , طپش قلب , تعریق , سردرد و غیره همراه است . برسی ها نشان میدهد که اضطراب در مردها , طبقات اقتصادی مرفه و جوانان کمتر است و در ز نان افراد کم در امد و سالمندان بیشتر شایع است.
علایم و نشانه های اضطراب
عصبی بودن , آرام و قرار نداشتن , تنش , احساس خستگی , سر گیجه , تکرر ا درار , طپش قلب , بی حالی , تنگی نفس , تعرق , لرزش , نگرانی و دلهره , بی خوابی , اشکال در تمرکز حواس و گوش به زنگ بودن .
علل اضطراب : اضطراب می تواند ناشی از یک وضعیت روحی , اجتماعی , فیزیکی , زیست شناختی , اختلالات طبی , اثرات جانبی داروها و یا ترکیبی از این موارد باشد که در اینجا به فاکتور های روانی - اجتماعی اشاره می شود.
- حالات درونی فرد و انگیزه های ناخوداگاه
- ناتوانی فرد در مقابله با فشارهای محیطی مانند کار , ازدواج و مبادلات بازرگانی
- احساس جدایی یا طرد شدن
- احساس فقدان یا از دست دادن حمایتهای عاطفی مثل مرگ همسر
- تغییرات ناگهانی محیطی یا حوادث غیر منتظره و خطرناک از قبیل : حوادث طبیعی مثل زلزله , استرس ناشی از دارو ها , استرس ناشی ازیک بیماری طبی , استرس ناشی از مصرف مواد مخدر مثل کو کایین , یاد گیری در منزل و محیط مثل یاد گیری اضطراب ها و ترسهای والدین , افکار و عقاید غیر منطقی غلط و اغراق امیز در مورد خطرات موجود در موقعیتهایی مثل اضطراب امتحان که همراه با افکار و عقاید غلو امیز است .
اضطراب در کودکان و نوجوانان
بسیاری از کودکان هنگام قرارگیری در وضعیت جدید مثل روبرو شدن با افراد جدید , احساس اضطراب کرده و به طور خجالت آوری به مادر و پدر , افراد فامیل و یا وابستگان به اصطلا ح آویزان میشوند . بسیاری از والدین از این احساس کودکانشان اگاه نیستند تا روزی که انها به مشکلی بر میخورند , مثل روز رفتن به مدرسه و.... منشا » این اضطراب در کودکان ناشناخته است . اغلب ترکیبی از یک ترس ناشناخته و فقدان کنترل همراه با یک طبیعت ناشی از شرم و خجالت , زمینه بسیاری از اضطرابهای کودکان را تشکیل میدهد . بسیاری از شکایتهای کودکان در دوران ابتدایی مدرسه همچون درد معده یا سوزش سر دل و یا دردهای پراکنده دیگر , ناشی از وجود یک اضطراب نهفته در کودکان است که وجود اختلاف در خانواده و نگرانی در پدر و مادر میتواند از علل آن باشد که این نگرانی بطور مستقیم به کودک انتقال یافته و با این شکایات بروز میکند .
شایع ترین اختلالات اضطرابی در کودکان و نوجوانان عبارت اند از : Anxity Seperation اضطراب جدایی - اضطراب اجتماعی - Anexity Social اضطراب امتحان - Anexity Exam ترس از مدرسه Phodia Social
توصیه هایی برای پیشگیری از اضطراب :
پیشگیری شامل
-1 رژیم غذایی: برای انکه از تغذیه سالم برخوردار باشید ,توصیه می شود : متنوع بخورید , مصرف غذاهای پر چرب و یا شیرین را محدود کنید , و از مصرف مقادیر زیاد نمک و کافئین پرهیز کنید . در مورد سبزی جات و میوه , اصل پنج بار در روز را فراموش نکنید . روزانه به اندازه کافی لبنیات و حداقل یک بار در هفته ماهی بخورید , مصرف آب در زندگی حیاتی است و باید روزانه هشت لیوان ( دو لیتر ) آب بنوشید , آهسته بخورید و لذت ببرید , بطور مرتب خود را وزن کنید و پر تحرک باشید .
-2 ورزش منظم : ورزش کردن به ویژه ورزش منظم به گونه ای تمام مراحل درمان اضطراب را تحت تاثیر قرار میدهد . پژوهشگران دریافته اند که پیاده روی تند و سریع به مدت 40 دقیقه میزان اضطراب را بطور متوسط تا 14 در صد کاهش میدهد.
-3 اجتماعی باشید : هنگامی که تحت فشار روانی هستیم , اغلب به طور غریزی تمایل پیدا میکنیم که خود را از صحنه عمل کنار کشیده و به گو شه ای پناه ببریم . در این زمان باید سعی کنیم که با دوستان خود ارتباط بیشتری داشته باشیم .
-4 هیجانات سرکوب شده خود را روی کاغذ بیاورید : متخصصان معتقدند که نوشتن ساده هیجانات بد روی کاغذ باعث تسکین روحی و روانی شخص میشود .
-5 بخندید و شوخ طبع باشید : مطالعات زیادی نشان داد که خنده می تواند یکی از سالمترین پاد زهر های فشار روانی باشد , تحقیقات نشان میدهد کودکان روزی 450 بار می خندند , بزرگسالان روزی 15 بار تماشای یک فیلم کمدی یا بخشی از زمان را به شنیدن و تعریف کردن لطیفه اختصاص میدهند که این موضوع کمک بزرگی است برای کاهش فشار روانی در انها .
-6 گوش دادن به موسیقی ملایم : برخی مطالعات اخیر نشان داده است که موسیقی آرام باعث آ هسته کردن ضربان قلب و افزایش اندورفین ها و کاهش اضطراب می شود .
-7 تن آرامی : (relaxation ) در آن عضلات بدنی برای مدتی کوتاه به طور ارادی منقبض شده و سپس به حالت آرامش بر می گردند . این کار که در مراحل و سلسله مراتبی انجام می گیرد به تنهایی و یا همراه با تکنیک های دیگر باعث می شود نشانه های اضطراب کاهش یابد . و در اخر راهکارهای دیگری که میتوانید در چنین موقعیتی انجام دهید :
اجتناب از موقعیت های تنش زا و مشارکت کمتر در موقعیت های ناراحت کننده و استرس زا نه تنها سبب کاهش اضطراب میشود بلکه باید سعی شود که در محیط خانوادگی و ارتباط های بین فردی آرامش برقرار باشد خودت باش : سعی کنید در موقعیت های فشار زا طبیعی رفتار و از نقش بازی کردن پرهیز کنید . انتظارات , ترسها, مهارتها و امیدها یتان را بشناسید . لازم به ذکر است که یک برنامه دارویی مناسب و قابل دسترس و یا انجام درمان های غیر دارویی و البته ترکیبی ان دو , بهترین نوع درمان است.
توصیه هایی برای پرورش خلاقیت کودکان
خلاقیت ، شکل کنترل شده یا محدود شده ای از تخیل است . خلاقیت ها ی افراد نه تنها برای زیبایی ظاهری ، بلکه به خاطر نتایج نهایی که در بر دارد به کار برده میشود . این نتیجه نهایی معمولاً شکلی به خود می گیرد که دیگران نیز می توانند آن را ببینند . خلاقیت ممکن است خلق یک نقاشی ، یک لباس ، یک قطعه کوچک موسیقی یا پختن یک غذای جدید باشد . به واسطه خلاقیت ، شخص می تواند به پیشرفتهای انسانی خود بیافزاید ، همچنین افرادی که دارای قوه تخیل زیادی هستند نسبت به کسانی که فاقد خلاقیت هستند ، معمولاً به پیشرفتهای بیشتری در زندگی نائل می شوند . خلاقیت حتی در سنین کودکی نیز خود را نشان می دهد.
خلاقیت حتی در سن کودکی نیز خود را نشان می دهد . اغلب خانواده ها شاید با این نوع پدیده ها در رفتار ،کردار و گفتار کودکان خود مواجه شوند . برخی از آنان یا بی توجه هستند و یا کم توجه ؛ با این حال آن دسته از والدین که به کوچکترین رفتارهای کودکان خود توجه دارند ، می توانند با به کارگیری توصیه های 12 گانه پرورش خلاقیت ، کودکان خود را به مرحله خود شکوفایی سوق دهند ،البته به کار گیری این روش آنچنان هم ساده نیست . داشتن صبر و حوصله از یک سو و نکته سنجی دررفتار کودکان می تواند آینده درخشانی را برای کودک شما رقم بزند .
شیوه افزایش خلاقیت در کودکان
* برای ایجاد سؤالات تازه در ذهن کودکتان ، او را راهنمایی کنید . آموزش به کودک باید طوری باشد که او را به طرف پرسشهای تازه هدایت کند . معلم باید هنگام جواب دادن به سؤالات کودک ، او را به سمت مهارتهای جدید سوق دهد و از به کار بردن کلماتی مانند بله،خیر،هرگز و امثال آن دوری کند . این نوع جوابها نمی تواند ارتباط کاملی بین سؤالات کودک و معلومات قبلی او برقرار کند.
* حسن کنجکاوی در کودکان را پرورش دهید . برای این امر، هیچ چیز مثل پاسخهای صحیح و مناسب به پرسشهای او موثر نیست . سؤال ، در واقع انعکاس از ذهن تشنه ای است که می خواهد با دریافت جواب از فردی که بهتر از او می داند خود را سیراب کند ، اگر چه احتیاج ، باید فوراً برآورده شود اما کمی مکث بین سؤال و جواب ، غالباً می تواند افکار و ایده ای مفید جهت مباحثه و گفتگو به بار آورد .
* والدین و مربیان ، نه تنها باید درباره امور مربوط به کودک ، بلکه درباره امور خانه و مدرسه نیز از او نظر خواهی کنند و عقاید او را مانند عقاید بزرگسالان در حضور خود ، به بحث و گفتگو بگذارند .
* به عقاید جدید و تازه کودکتان احترام بگذارید . کودکانی که به نوعی خلاقیت آنها برانگیخته شده ، روابط و مفاهیم را درک می کنند . لذا والدین و مربیان آنها ممکن است به آنها توجه نداشته باشند و حتی گاهی او عقاید خود را چنان مطرح کند که بزرگسالان قادر به ارزشیابی وجایگزینی آنها نباشند ، تشویق کودکان به ابرازعقاید جدید ، می تواند در رشد خلاقیت آنها موثر واقع شود .
* از مراقبتها و دخالتهای بیش از حد در زندگی کودکان اجتناب کنید . یکی از ویژگیهای انسان خلاق این است که تواناییش را خودش به کارمی اندازد . وظیفه والدین و مربیان این است که این قابلیت را در او زنده نگاه دارند و به کودکان اجازه دهند بعضی اوقات مطابق سلیقه خود اشیاء را کشف کنند . مراقبتها و دخالتهای زیاد از حد بزرگسالان در زندگی و رفتارهای کودکان ، قابلیت یادگیری مبتکرانه آنها را تضعیف می کند .
* از کودکان بخواهید که اشیاء و امور نیمه تمام را تکمیل کنند ؛ از کودکان تقاضا کنید تا جملات نا تمام و داستانهای نا کامل ، تصاویر و نقاشی های نیمه تمام و حتی اشیاء ناقص را کامل نمایند . برای اواسباب بازی هایی بخرید که خودش بتواند آنها را به یکدیگر متصل کند و با آنها مدلهای مختلف خلق کند .
* اجازه دهید اشیا را از نزدیک لمس کنند. علاوه بر مشاهده اشیا لازم است کودک آنها را لمس نماید ، زیرا مشاهده شیء به تنهای کنجکاوی کودک را ارضا نمی کند ، کودکانی که از لمس کردن اشیا محروم می شوند توانایی لازم جهت کشف و اختراع را از دست می دهند . مشاهده همراه با لمس اشیا ، آنها را در بازی های خیالی ، اختراعات و پاسخ گویی به آزمونهای خلاقیت یاری می دهد . به کودکان اجازه دهید وسایل بی خطر خانه را لمس نمایند . خصوصا کودکان بیرون کشیدن وسایل آشپزخانه از داخل کابینتها و بازی با کاسه و قابلمه و بشقابها را بسیار دوست دارند .
* برای کودکان همیشه یک مارک خاص آدامس ، بستنی یا چیزهای مورد علاقه را نخرید. کودکان را تشویق کنید در خرید خوراکی و پوشاک ، مدل های مختلفی را امتحان کنند و از خرید کالاهای تکراری و یکسان اجتناب کنید .
* کودک را همیشه از یک مسیر خاص به خانه نبرید . زمانی که با او بیرون می روید ، هنگام برگشتن به خانه به او توضیح دهید که می خواهید از یک راه جدید به خانه بروید. او از این طریق در می یابد برای رسیدن به یک هدف راه های مختلفی وجود دارد .
* در مورد کاربردهای مختلف یک وسیله خاص از کودکان سؤال کنید . کاربرد ابزارها و وسایل مختلفی که را در خانه دارید ، برای کودک شرح دهید و از او بپرسید: به نظر تو این وسیله چه کاربردهای دیگری می تواند داشته باشد . به این طریق شما ذهن کودک را مستعد می کنید .
* از مکان های جدید دیدن کنید 0 همراه با کودک به نمایشگاهها و موزه های مختلف و طبیعت زیبا بروید ، اجازه دهید او از نزدیک مکان های گوناگون را شناسایی کند .
به اتاق او کاغذ های سفید بچسبانید . حدود یک متر از اتاق کودکتان را از سطح زمین به طرف بالا به طور سراسری و افقی کاغذ سفید بچسبانید و به او بگویید هر طور که دوست دارد روی آنها نقاشی و طراحی کند . در تزیین اتاق او از سلیقه اش استفاده نمایید . به او یاد دهید که هر چند روز یک بار محل وسایلش را در اتاق تغییر دهد تا به این وسیله زمینه خلاقیت در او پرورش یابد.
چگونگی پرورش خلاقیت در کودکان
به کودکانتان آزادی دهید به آنها به عنوان یک فرد احترام بگذارید، از نظر عاطفی در حد اعتدال به آنها نزدیک شوید و بر روی ارزش های اخلاقی و قوانین خاص تاکید کنند.

انگیزه و خلاقیت کودک زمانی از میان می رود که از ارزیابی، جایزه و رقابت به طرز غلطی استفاده شود و یا هنگامی که موارد انتخاب خیلی محدود باشد.
چهار روش برای کشتن خلاقیت:
• - ارزیابی: صرفا در انتظار ارزیابی بودن، خلاقیت کودک را تضعیف می کند.
• - پاداش: اعتقاد به نیروی مثبت پاداش در قلب جامعه ما جای گرفته است، اکثر مردم بر این اعتقاد هستند که پاداش در مقابل یک رفتار موجب بهبود آن رفتار می شود، اما دقیقا چنین نیست، جالب توجه آنکه پژوهشگران دریافته اند برای کارهایی که خیلی ساده هستند (مانند دنبال کردن راه مستقیم و آسان در معمای پر پیچ و خم) پاداش کمک می کند تا مردم سریع تر و بهتر کار را انجام بدهند، اما برای کارهایی که نیازمند بصیرت و حل مسائل پیچیده است، پاداش مانع کار می شود.
• - رقابت: رقابت خیلی پیچیده تر از ارزیابی یا پاداش به تنهایی است؛ زیرا شامل هر دو آنها می شود. غالبا رقابت زمانی به وجود می آید که مردم احساس کنند کار آنها در مقابل دیگران مورد ارزیابی قرار خواهد گرفت و به بهترین آنها پاداش داده خواهد شد. ا ین یک واقعیت زندگی روزمره است و متاسفانه می تواند خلاقیت را از بین ببرد.
• - محدود کردن انتخاب: آنچه که تفاوت ها را به وجود می آورد، فقط به خاطر محدودیت هایی که به کودکان داده می شود نیست، بلکه طرز دادن این محدودیت ها مهم است. اگر کودکان احساس کنند تحت کنترل هستند، انگیزه و خلاقیت آنها آسیب می بیند. در هر حال اگر محدودیت ها به طرقی اعمال شود که باعث شود که کودکان احساس کنند با تحمیل خودشان بر طبق آن محدودیت ها عمل می کند، اثرات مخرب بر روی خلاقیت و انگیزه ممکن است به حداقل برسد.
زنده نگاه داشتن خلاقیت در منزل:
• به کودکانتان آزادی دهید به آنها به عنوان یک فرد احترام بگذارید، از نظر عاطفی در حد اعتدال به آنها نزدیک شوید و بر روی ارزش های اخلاقی و قوانین خاص تاکید کنند.
• منزل را به صورت محلی درآورید که در آن: اقتدار مورد سؤال قرار گیرد، فعالیت بازی و خنده و فانتزی به مقدار زیاد وجود داشته باشد و شما و کودکانتان براساس عادت سعی کنید کارها را به روش های جدید و جالب انجام دهید
جراتمندی
آیا در بیشتر موارد در می یابید که دیگران شما را مجبور می کنند مثل آنها فکر کنید و با آنها همرای شوید؟ آیا ابراز احساسات مثبت و منفی خود را به شکل آزادانه و صادقانه دشوار می یابید؟ آیا گاه کنترل خود را از دست می دهید. و نسبت به دیگران که چندان هم مقصر نیستند، خشمگین می شوید؟ پاسخ مثبت به هر یک از سوالات فوق، دلالت بر مشکل فقدان جراتمندی دارد.
جراتمندی چیست؟
جرات مندی توانایی ابراز خود و ابراز حقوق خود بدن تجاوز به حقوق دیگران است. جراتمندی رابطه مستقیم، باز و صادقانه ای است که باعث گسترش وجود خویشت و ابراز خویشتن می گردد. عمل به نحو جراتمندانه به شما اجازه می دهد تا اعتماد به نفس را در خود حس کنید و عموماً موجب برانگیختن حس احترام دوستان و آشنایان می شود. جراتمندی امکان دستیابی به روابط صادقانه را افزایش می دهد و به شما کمک می کند تا درباره خود احساس بهتری داشته باشید و بر موفقیتهای روزمره، تسلط بیشتری بیابید. و همین امر در جای خود توان تصمیم گیری و احتمال توفیق شما را در دستیابی به آنچه از زندگی می خواهید، افزایش می دهد.
جراتمندی در اصل به معنای توانایی ابراز افکار و احساسات به شیوه ای است که در آن نیازهای شما به روشنی مشخص می شود و راه ارتباط با دیگران برای همیشه گشوده باقی می ماند. با وجود این شما قبل از ابراز آزادانه نیازهای خود باید باور کنید که از حق مشروع داشتن این نیازها برخوردارید.
حقوق زیر را همیشه باید مد نظر داشته باشید:
o شما حق دارید در مورد چگونگی هدایت زندگی خود تصمیم بگیرید. این حق، پیگیری اهداف و آرزوهای شخصی و تعیین اولویتهای خاص خود شما را شامل می شود.
o شما از این حق برخوردارید که ارزشها، باورها، عقاید و عواطف خاص خودتان داشته باشید و حق دارید از بابت این ارزشها، باورها، عقاید و عواطف به خودتان احترام بگذارید. مهم نیست دیگران چه عقیده ای دارند.
o شما حق دارید بابت اعمال یا احساسات خود به دیگران توضیح ندهید نیاز نیست اعمال و احساسات خود را توجیه کنید.
o شما حق دارید به دیگران بگویید مایلید بگویید چگونه با شما رفتار شود.
o شما حق دارید خودتان را ابراز کنید و حق دارید بگویید "نه"، "من نمی دانم" "من نمی فهمم" یا حتی "من اهمیت نمی دهم". شما حق دارید وقتی را به شکل دهی افکار خود پیش از ابراز آنها اختصاص دهید.
o شما حق دارید از دیگران درخواست اطلاعات یا کمک کنید بدون اینکه از بابت نیازهای خود دستخوش احساسات منفی شوید.
o شما حق دارید افکارتان را تغییر دهید، اشتباه کنید و گاه غیر منطقی عمل کنید وگاه غیر منطقی عمل کنید و پیامهای آن عمل را کاملاً بپذیرید.
o شما حق دارید خودتان را دوست بدارید هر چند می دانید کامل نیستید و گاهی کارها را پایین تر از حد توانایی کامل خود انجام دهید.
o شما حق دارید روابط مثبت ورضایت بخش برقرار کنید. روابطی که در آن احساس آرامش کنید و آزادید صادقانه خود را بیان کنید، و حق دارید روابط خود را اگر نیازهای شما را برآورده نسازد، تغییر یا خاتمه دهید.
o شما حق دارید زندگی خود را به هر شیوه ای که خودتان تعیین می کنید تغییر و تحول دهید.
o وقتی شما باور نداشته باشید که صاحب این حقوق هستید ممکن است در قبال شرایط و رویدادهای زندگی خود منفعلانه واکنش نشان دهید. وقتی به نیازها، عقاید و داوریهای دیگران بیش از نیازها، عقاید و داروهای خود اهمیت دهید احتمالاً احساس آسیب، تشویش و حتی خشم می کنیدو. این نوع رفتار انفعالی و غیر جراتمندانه، اغلب غیر مستقیم و از لحاظ هیجانی غیر صادقانه و خود انکارگرانه است.
o نزد خیلی از افراد توجه به نیازهای مشروع خود و ابراز آن حقوق، خودخواهنه تعبیر می شود. خود خواهی به معنی تنها به حقوق خویش توجه کردن و عدم توجه به حقوق دیگران است. نکته ای که به نحو تلویحی و تاکید بر حقوق شما حاضر است این حقیقت است که شما از بابت مشروع دیگران نیز نگران هستید.
خود خواهی و پرخاشگری
وقتی خود خواهانه یا به شیوه ای که مستلزم تجاوز به حقوق دیگران است، رفتار می کنید در واقع به جای عمل به شیوه سازنده و جراتمندانه، مخرب و پرخاشگرانه عمل می کنید. مرز بسیار مشخصی این دو شیوه کنش را از هم جدا می سازد.
پرخاشگری یعنی اینکه شما به بهای تخفیف یا تحقیر حقوق یک فرد دیگر، حقوق شخصی خود را ابراز کنید. پرخاشگری چنان از لحاظ هیجانی و بدنی پرزور و فشار انجام می گیرد که به حقوق دیگران مجال بروز نمی دهد. پرخاشگری معمولاً خشم یا کینه دیگران را برمی انگیزدو می تواند علیه قصد و نیت شما نتیجه دهد و نیز موجب می شود دیگر مردم به شما احترام بگذارند. شما ممکن است در لحظه خاصی احساس تفوق و تسلطکنید ولی بعداً اگر درباره مسایلی که رخ داده فکر و تامل کنید، احساس گناه می کنید.
جراتمندی به چه چیزی نخواهد انجامید.
جراتمندی نه لزوماً به خوشحالی شما می انجامد و نه رفتار مناسب از سوی دیگران را تضمین خواهد کرد. و نه اینکه تمامی مشکلات شخصی شما را حل می کند و یا تضمین نمی کند که رفتار دیگران جراتمندانه باشد و نه پرخاشگرانه. جراتمندی به این معنی نیست که شما هر چه بخواهید به دست می آورید؛ ولی نبود جراتمندی محققاً یکی از دلایل وقوع تعارضات در روابط است.
فنون خاص جراتمندی
تا آنجا که ممکن است شما باید درباره آنچه می خواهید، درباره آنچه فکر می کنید و درباه آنچه احساس می کنید، روشن و خاص صحبت کنید. عبارات زیر این صراحت و دقت را ارائه می دهند:
o من می خواهم که ..."
o من نمی خواهم شما ..."
o آیا شما ...؟ "
o من آن را زمانی دوست دارم که آن را انجام دهید."
o من عقیده متفاوتی دارم، من فکر می کنم که ..."
o من نظرات مختلفی در این زمینه دارم. با این وجوه مسأله به این دلایل موافقم ولی درباره این وجوه به این دلایل احساس خوبی ندارم."
بسیار مفید خواهد بود دقیقاً توضیح دهید مقصود شما چیست و چه چیزی مد نظر شما نیست مانند گفتن اینکه "من نمی خواهم این مساله را پایان دهم بلکه دوست دارم درباره آن صحبت کنیم و ببینیم آیا می توانیم از وقوع دوباره آن جلوگیری کنیم."
صریح باشید. پیام خود را به شخصی که طرف اصلی صحبت شماست، بیان کنید. اگر می خواهید به مریم چیزی بگویید آن را جز به او به هیچ کس دیگر نگویید. به گروهی که مریم هم عضوی از آن گروه است، نگویید.
پیام از آن "خود" شماست. تصدیق کنید که پیام از آن خود شما است یعنی دریافت خودتان از خوبی ـ بدی یا درست ـ نادرست و درک خودتان است. شما می توانید مالکیت خود را با عبارات شخصی شده (یعنی استفاده از گفتارهایی که با "من" آغاز می شود) آشکار سازید مانند "من با شما موفق نیستم (بجای گفتن "شما در اشتباه هستید") یا "من دوست دارمم شما چمن را کوتاه کنید (بجای گفتن "شما در واقع باید چمنها را کوتاه کنید، شما که این را می دانید.") گفتن اینکه شخص اشتباه
می کند یا بد است و باید برای منفعت خودش هم که شده تغییر کند در واقع تنفر و مقاومت او را نصیب شما خواهد کرد نه فهم و همکاری او را.
تقاضای باز خورد. از عباراتی چون "آیا مقصود من روشن است؟ شما چگونه به این موقعیت نگاه می کنید؟ شما چه می خواهید انجام دهید؟" استفاده کنید. تقاضای ارائه بازخورد، دیگران را تشویق می کند تا سوء فهم شما مورد تصحیح قرار گیرد همچنین به دیگران کمک می کند دریابند شما عقیده، احساس یا تمایلی را بیان داشته اید نه اینکه تحکمی در میان باشد. دیگران را هم تشویق کنید در باز خوردی که ارائه می کنند صریح، مستقیم و خاص عمل کنند.
یادگیری جراتمندترشدن
همزمان با فراگیری جراتمندتر شدن، باید خاطر نشان کنیم که از مهارتهای نقل گفتارهای جراتمندانه به نحو گزینشی استفاده کنید. آنچه از طریق کلام به شخصی می گویید کافی نیست بلکه علاوه برآن از طریق غیر کلامی یعنی با آهنگ صدا، ژستها، تماس چشمی، حالات چهره و ادا و اطوار نیز ارتباط برقرا کنید. لازم به ذکر است که چنین مهارتهایی نیاز به تمرین و زمان دارد همچنین شما لازم است خودتان را در مجموع بپذیرید علی‌رغم خطاهایی که مرتکب می‌شوید. مجموع اینها شما را به هدفتان که جرأتمندانه عمل کردن است می‌رساند. همزمان با عمل به این فنون، معمولاً داشتن یک محیط حمایتی و پذیرنده مفید خواهد بود. مردمی که شما را بفهمند و از شما مراقبت کنند بزرگترین سرمایه‌های شما هستند.
بازگشت پذیری و نگهداری ذهنی
بازگشت پذیری به معنای برگشت و بازگشت به نقطه شروع است . در عملیات ذهنی ، گاهی اوقات کودک عملی را انجام می دهد و به نقطه اول بر می گردد ، امکان بازگشت به نقطه شروع ، " بازگشت پذیری " نام دارد . به عنوان مثال ، اگر در دوره عملیات عینی از کودکی سوال کنیم که ٢+٢ چند می شود ؟ علی القاعده پاسخ او یک عمل ریاضی است ، اما چنانچه از وی بپرسیم که دو به علاوه چه عددی مساوی چهار می شود -( ٤=؟+٢ ) – در حقیقت ، پاسخ وی یک بازگشت پذیری است . یعنی عملیاتی انجام داده که مستلزم یک ذهن بازگشت پذیر است .
برای مثال ، کودکی به منظور خرید به مغازه می رود و در برگشت ، از مسیر قبلی بر می گردد ، ( این که از همان مسیر به نقطه شروع باز می گردد ) در حقیقت ، این کار مفهوم بازگشت پذیری است .
نگهداری ذهنی و تثبیت کمیتها ، علیرغم تغییرات ظاهری آنها می باشد . به عبارت دیگر، هنگامی که ابزارهایی را در اختیار کودک قرار می دهیم ، تغییراتی در آنها ایجاد می کند ، اما همچنان استدلال قبلی خود را حفظ می کند که این موردی از نگهداری ذهنی است . برای مثال چنانچه دو گلوله خمیر هم اندازه و یکسان در اختیار کودک باشد و این مسأله را بداند ، بعد ما یکی از آنها را به صورت طناب یا مار بلندتر در بیاوریم و دیگری به همان شکل اول باقی بماند ، کودکی که دارای نگهداری ذهنی است ، مساوی بودن هر دو خمیر را تشخیص می دهد ( چنانچه از وی پرسیده شود : این خمیری که به صورت طناب درآورده ایم ، بیشتر، کمتر یا مساوی خمیر قبلی است ، قطعاً پاسخ می دهد که هر دو خمیر یکی هستند. اگر علت مساوی بودن و وزن یکسان آنها را جویا شویم ، کودک خواهد گفت که خمیر فقط درازتر شده، ولی وزنش کم و زیاد نشده است ) . به این فرایند ، نگهداری ذهنی اطلاق می شود ، زیرا کودک مقدار و میزان را در ذهن خود نگهداری کرده است . از آنجا که کمیت در ذهن کودک تثبیت شده ، هر چه در خمیر تغییر ظاهری ایجاد کنیم ، برابری آنها را تشخیص می دهد ، اما کودکی که هنوز به مرحله نگهداری ذهنی نرسیده و ذهن بازگشت پذیری ندارد، برداشتهای او با تغییر خمیر تغییر می کند و در پاسخ به برابری خمیرها ، احتمالاً خواهد گفت: مقدار طنابی که شبیه مار یا طناب می باشد ، بیشتر است ؛ چون کودک تحت تأثیر شکل ظاهری خمیر قرار گرفته ، نمی تواند به کمیت ، تثبیت بدهد و نگهداری ذهنی ندارد
بازگشت پذیری و نگهداری ذهنی لازم و ملزوم یکدیگر هستند و پایه و اساس نگهداری ذهنی، بازگشت پذیری است .در حدود سن هفت تا هشت سالگی ، ذهن کودک توانایی بازگشت پذیری پیدا می کند و نگهداری های ذهنی حاصل می شود . این دو مفهوم ، در دوره عملیاتی تشکیل می گیرند . نگهداری ذهنی ، انواع متفاوتی دارد که در مباحث آینده به آنها می پردازیم . انواع نگهداری های ذهنی ، در یک سن به وجود نمی آیند ، بلکه نگهداری ذهنی حجم در سن ١٢ تا ١١ سالگی ، مجموعه مفاهیم کمی در سنین ٨ تا ٧ سالگی استقرار می یابند .
از آنجا که بازگشت پذیری اساس نگهداری ذهنی است ، سن هفت سالگی باید سن ذهن بازگشت پذیر در نظر گرفته شود ؛ لذا در اینجا ، باید یادآوری شود که این دو مفهوم ، یکدفعه و ناگهانی حاصل نمی شوند ، بلکه زمینه تشکیل آنها ، در دوره های حسی – حرکتی و پیش عملیاتی شکل می گیرد ، منتها در سن هفت سالگی استقرار می یابند و ساختهای آنها در این دوره به وجود می آید . برای مثال ، ساخت عدد و ساخت نگهداری ذهنی آن حاصل شده و با پدیدایی ساخت ، حالت تعادل ذهنی در فرد ایجاد می شود .
علی القاعده ، هر چه بازگشت پذیری یک کودک سریعتر باشد و نگهداری ذهنی را زودتر پیدا کند ، هوش عملیاتی بیشتری خواهد داشت
لازم به ذکر است که این هوش ، با بهره هوشی متعارف متفاوت می باشد ، بنابراین بهتر است که از کلمه هوش استفاده نکنیم ؛ چون واژه " تر از کلی ذهنی کودک" با معناتر می باشد .
سن اکتساب نگهداری ذهنی و مفاهیم دیگر ، در همه بچه ها یکسان نیست .( توالی به دست آوردن مفاهیم ، در تمامی کودکان دنیا یکسان است . کودکان ابتدا شئی دایم و سپس عدد را به دست می آورند و هیچگاه عکس این فرایند رخ نمی دهد ). ممکن است ، کودکی مفهوم عدد را در شش سالگی و کودک دیگر در هشت سالگی به دست آورد . بنا به همین دلیل ، نمی توان به کودکان آموزش کلاسیک و مستقیم داد ، یعنی به یک کودک سه ساله ، نمی توان بازگشت پذیری را آموزش داد و چنانچه مطلبی را با آموزش یاد بگیرد ، اطلاعات وی طوطی وار و شکننده هستند ، در نتیجه عملیاتی و بازگشت پذیر نخواهد بود.
یادآوری این مطلب ضروری است که هر نوع آموزش و مواد آموزشی ، باید با وهله سنی و مقتضیات آن مرحله متناسب باشد . آموزش ، در صورتی موثر است که کودک از لحاظ زیستی و مغزی به پختگی و رشد داخلی رسیده باشد ، در غیر این صورت ، چنانچه بدون توجه به سطح رشد کودک ، آموزشی را به وی ارائه نمائیم ، فشار بی موردی را به او وارد ساختیم؛ البته والدین و مربیان با غنی ساختن محیط خانه ، مدرسه و محیط فکری و فراهم کردن ابزارهایی که در اختیار کودک قرار می دهند ، می توانند موجبات رشد یافتگی و تحول او را در کسب مفاهیم تحولی تسهیل نمایند . چنانچه کودک در محیطی بدون امکانات کافی و محرکات مناسب و متنوع زندگی کند ، نسبت به کودکانی که دارای امکانات فرهنگی هستند، تأخیر خواهد داشت . (چنین کودکی با تأخیر و ضعف نسبت به فهم تحولات طبیعی از قبیل عدد مواجه است) .
در پایان باید گفت ، چنانچه کودکی به مرحله بازگشت پذیری و نگهداری ذهنی دست نیافته ، نباید مفهوم مورد نظر را به شکل کلاسیک به وی آموزش داد . برای مثال ، اگر یک کودک به سنی نرسیده که مفهوم " حجم " را درک کند ، ذهن وی از لحاظ زیستی رشد لازم را نکرده و تعلیم مفهوم حجم به او در سن هفت سالگی ، کاری عبث و بیهوده خواهد بود .
آموزش و طراحی آموزشی برای کودکان ، باید متناسب با وهله سنی و نیازهای هر مرحله صورت گیرد .
منبع
1- افروز، غلامعلی، روان‏شناسی تربیتی کاربردی، انتشارات انجمن اولیا و مربیان جمهوری اسلامی ایران، 1373.

2- افروز، غلامعلی، روان‏شناسی کم‏رویی و روش‏های درمان، انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1374.

3- کلارس.ج، راو، مباحث عمده در روان‏پزشکی، ترجمه جواد وهاب‏زاده، انتشارات آرش، 1370.

4- ابراهام اچ، مزلو، انگیزش و شخصیت، ترجمه احمد رضوانی، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، 1372
www.tebyan.net

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد